منطق و مباحث الفاظ

    از ویکی‌نور
    ‏منطق و مباحث الفاظ
    منطق و مباحث الفاظ
    پدیدآورانایزوتسو، توشیهیکو (گردآورنده) محقق، مهدی (گردآورنده)
    عنوان‌های دیگرمنطق و مباحث الفاظ (مجموعه متون و مقالات تحقيقي)
    ناشردانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ
    مکان نشرمجلد1: 1370ش,
    سال نشرمجلد1: 1370ش,
    موضوعمباحث الفاظ منطق - متون قديمي تا قرن 14
    زبانفارسی عربي انگليسي فرانسوي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BBR‎‏ ‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏م‎‏8

    منطق و مباحث الفاظ، مجموعه‌ای است از متون و مقالات تحقیقی پیرامون منطق که به اهتمام مهدی محقق و توشی هیکوایزوتسو، به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه مهدی محقق آغاز و مقالات که مجموعا 21 مقاله است، در دو قسمت عربی و فارسی (مقاله اول تا شانزدهم) و انگلیسی و فرانسه (مقاله هفدهم تا بیست‌ویکم)، سامان‌دهی شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، به معرفی مقالات و اشاره به محتوا و نسخ خطی موجود از هریک، پرداخته شده است[۱].

    نخستین مقاله این مجموعه که به اهتمام مهدی محقق گردآوری شده، رساله‌ای است تحت عنوان «فصل في ما هي صناعة المنطق و في ماذا ينتفع بها» و چنان‌که از نام آن پیداست، درباره صناعت منطق و فایده آن بوده و در سال 557ق، نوشته شده است[۲].

    از نویسنده این رساله، آگاهی در دست نیست، ولی می‌توان حدس زد که در دوره‌ای نوشته شده است که دانشمندان می‌خواسته‌اند نیاز و احتیاج به فن منطق را اثبات کنند؛ یعنی دوره فارابی و ابن‌ سینا، وگرنه در دوره‌های بعد، همچون دوره کاتبی قزوینی و قطب‌الدین رازی و سعدالدین تفتازانی، توجه فراوان به مطالب ابواب مختلف منطق داشتند و فایده و سود آن را فقط به‌اختصار در آغاز کتاب‌ها، یادآور می‌شدند[۳].

    دومین مقاله که به اهتمام عبدالجواد فلاطوری آماده شده است، «كتاب الخمسين مسئلة في كسر المنطق» نام دارد. با وجود تفحص زیاد و استمداد از اهل فن، تاکنون از مصنف این کتاب، هیچ نشان و خصوصیت دقیقی، جز نام «ابوالنجا الفارض» به‌ دست نیامده است. در تمام کتاب، جز از ارسطو، از هیچ دانشمندی نام نمی‌برد؛ گویی در زمان و مکانی می‌زیسته که هنوز آوازه شهرت مطلقه فارابی و بوعلی در منطق، شیوع نیافته بوده است[۴].

    سبک بحث و چگونگی تعبیرات، ما را به یاد ابوحیان توحیدی (وفات: حدود 400) و مباحثی که وی در این زمینه نقل می‌کند، به‌خصوص به یاد بحث ابوسعید السیرانی با متی بن یونس (وفات 328ق) استاد فارابی می‌اندازد[۵].

    درعین‌حال، پختگی مباحث و به‌کار بردن اصطلاحات و عباراتی که در ترجمه منطق ارسطو به‌کار نرفته، دلیل بر آن است که وی با دیگر متون منطقی اسلامی، آشنایی داشته و روی این حساب، می‌توانسته در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم اسلامی، زیسته باشد[۶].

    بنا به گفته خود، در پایان این کتاب، ابوالنجا، کتب و رسائل دیگری نیز در رد منطق نگاشته و در اینجا فقط به‌اختصار، به امهات مطالب، پرداخته است. سبک وی در رد منطق با شیوه مخالفان دیگر منطق، به‌کلی فرق دارد. مناقشات او برای کسانی که به زبان منطقی و فلسفی عربی آشنا هستند، نامأنوس و شایدهم نارسا و یا مردود به نظر برسد، ولی اگر با بازگشت به زبان عربی خالصی که مبرا از فکر فلسفه یونانی است و با توجه به زبانی که نماینده طرز اندیشه عربی است، به این مباحثات بنگریم، مقادیر زیادی مواد پرارزش به ‌دست می‌آوریم که در زمینه شناخت ارتباط فکر و زبان، حایز اهمیت و برای بررسی پیوست «فلسفه و زبان یونانی» و مقایسه آن با «ربط فکر و زبان عربی» نسبتا نادر می‌باشد[۷].

    سومین و چهارمین مقاله که به اهتمام محمدتقی دانش‌پژوه به چاپ رسیده است، «رسالة في تعقب الموضع الجدلي» و «الأجوبة عن المسائل الغريبة العشرينية» نام دارد. سه دسته از دانشمندان اسلامی با منطق ارسطاطالیسی ستیزه و جنگ داشتند:

    1. عارفان و صوفیان که به نیرویی برتر از خرد و عقل می‌گرویدند و مسائل علمی خود را بالاتر از اندیشه منظم دستگاه فلسفی می‌پنداشتند. کوشش آنان این بود که سخنان ایشان با معیار منطقی سنجیده نشود و در دسترس عوام قرار نگیرد تا مبادا کسی از آنها خرده‌ گیرد و لغزشی در دستگاه آنان راه یابد. ابن ‌سینا گویا نخستین کسی است که در اشارات، کوشیده است که مسائل عرفانی را به نظم منطقی درآورد و آنها را از آسمان شهود به زمین استدلال فرود آورد. اگرچه خواجه انصاری هروی هم با نگارش «منازل‌ السائرین» و «صد میدان»، به مقامات و احوال عرفا، نظمی داده و عبادی در «التصفية» و طوسی در «أوصاف ‌الأشراف» و دیگران هم از او پیروی کرده‌اند، ولی هیچ‌یک از آنها آن راهی را که ابن ‌سینا پیموده است، نرفته‌اند.
    2. ادیبان و نحویان و لغویان که ترجمه‌های ناپخته و دشوار متأثر از ادب یونانی از کتاب‌های منطقی را درنمی‌یافتند و ناگزیر از منطق نکوهش می‌کردند که داستان متی بن یونس قنایی که ابوحیان توحیدی نقل می‌کند و سخنان ابن ‌اثیر ادیب از این قبیل است. پس از اینکه مسائل منطقی به عبارات روان و شیوای فارابی، ابن ‌زرعه، ابن ‌عدی و ابن ‌سینا و دیگران درآمده، خودبه‌خود آتش جنگ و ستیز آنان فرونشسته است.
    3. متکلمان و فقیهان که چندان به خرد و عقل ارجی نمی‌نهادند، بلکه آن را در چهارچوب دین و شریعت می‌پذیرفتند و استقلالی در آن نمی‌دیدند. آنان در کنار وحی و شواهد دینی و نصوص مذهبی، اگر به مسائلی برمی‌خوردند که نیازی به استدلال داشته است، راه استدلال از شاهد و آشکارا به غایب و نهان را در الهیات و راه قیاس فقهی و تمثیل منطقی را در فقه، می‌پیمودند. در این مورد، متکلمان در مباحث نظری، شالوده دیگری ریخته‌اند و اگرچه در پاره‌ای از مسائل منطقی به دقایقی برخوردند و موشکافی‌هایی کردند، ولی به همان قیاس مشابهت و ضمیر خطابی و قیاس دو بخشی مانند قیاس چینی و روش نوبختی بس کردند و راه را این می‌دانستند که از آشکارا به نهان پی برند و یک نوع تشبیه و آنالوژی را کافی بدانند. همه اینها، برای این بود که راه فلسفه را نگیرند و از دژ پولادین دین بیرون نشوند. خرده‌گیری‌ها که برخی از آنها، مانند ابوالنجا و ابن‌ تیمیه و ابن ‌صلاح و سیوطی از منطق کردند، بر مسائل مسلم منطقی وارد نبود یا اینکه از پاره‌ای از مسائل فلسفی و مقولات که نزد ارسطو حکم مثال را در منطق داشته است، خرده می‌گرفتند و یا اینکه اعتراضات آنها روی نرسیدن به کنه مسائل منطقی بوده است. فقیهان و اهل شریعت هم برای رسیدن به این نوع مسائل غیر منصوص، خود منطقی ساختند که قیاس فقهی باشد و استحسان و مصالح مرسل و اصول عملی و آنها به‌ویژه در قیاس، سخنان دور و دراز آوردند[۸].

    پس دو رشته بحث علمی در اینجا پیدا شده است:

    1. نقد از برخی مسائل منطقی و خرده‌گیری از آنها.
    2. نگارش رساله‌ها درباره قیاس و جدل و خلاف و آداب بحث یا بحث از آنها در ضمن کتاب‌های کلان. ابن سینا در این دو رشته وارد شده و در پاره‌ای از رسائل خود، بدان‌ها پرداخته است[۹].

    از رساله نخستین که در اینجا آورده شده [رساله سوم این مجموعه]، برمی‌آید که وی در برابر متکلمان و فقیهان برخاسته و از آنچه آنها به نام استدلال شاهد به غایب و قیاس فقهی بدان ارج می‌نهند، خرده گرفته و راه درستی هم رفته است. رساله دوم [از دو رساله اخیر که رساله چهارم این مجموعه محسوب می‌شود]، می‌رساند که در مجالس درس و بحث او، به نقد برخی از مسائل منطقی می‌پرداختند و او در آن از این‌گونه خرده‌گیری‌ها، پاسخ گفته است[۱۰].

    ابن‌ سینا در اینجا، همان راهی را پیموده است که محمد بن زکریای رازی و فارابی در نگارش منطق فلسفی، به روش متکلمان رفته‌اند و او به زبان همان‌ها توانسته است آن قیاس مشابهت را که آنان ارزش می‌نهند، بی‌ارج نشان دهد و بنیاد آن را سست سازد؛ همچنان‌که فارابی این چنین کرده است. ذکر این نکته ضروری است که اگرچه ابن ‌سینا در نگارش رساله چهارم و مانند آن خواسته است پایه منطقی ارسطاطالیسی را استوار سازد، ولی خود او در «الأرجوزة» و «منطق المشرقيين»، شالوده‌ای ریخته است که متأخران مانند امام رازی و کشی و خنجی و افضل کاشانی و کاتبی از آن پیروی کرده و منطق دو بخشی یا شناخت معرف تصوری و حجت تصدیقی را آشکار ساختند، ولی این منطق متأخران - که منطق لاتینیان مانند منطق دربار شاهی هم بدین روش است - خود طرح همان مسائل منطقی ارسطاطالیسی است؛ به تعبیر دیگر، نه اینکه در گوهر آنها دگرگونگی رخ داده باشد[۱۱].

    مقاله پنجم که به اهتمام ابراهیم دیباجی گردآوری شده، «شرح قصیده أسرار الحكمة»، اثر ابوالعباس فضل بن محمد لوکری، فیلسوف، ریاضی‌دان و ادیب سده پنجم هجری، نام دارد. لوکری در آغاز این شرح می‌گوید: «بباید دانستن که این قصیده‌ای است علمی که در وی یادکرده‌ آمده است بسیاری از معانی علوم حکمت چهارگانه منطقی و طبیعی و ریاضی و الهی و نیز بعضی از علم اخلاق». پس وی قصیده خود را بر پنج قسم ساخته و در بخش پنجم آن، برخی از مسائل حکمت عملی (علم اخلاق) را عنوان کرده است. این شرح، از جهاتی حائز اهمیت است، از جمله:

    1. تا آنجا که آگاهی داریم، پیش از این قصیده، منظومه منطقی و فلسفی فارسی ساخته نشده و گویا این نخستین منظومه منطقی و فلسفی فارسی باشد.
    2. در این قصیده، از مهمات مسائل منطقی بحث شده و از جزئیات آن گفتگو نشده است.
    3. در این شرح، تمام مسائل علم منطق بحث نشده و جمیع قواعد منطقی بیان و تقریر و تفسیر نگردیده و به‌طور کلی، منطق خالص و محض نمی‌باشد، بلکه فلسفه منطق است و توجیه مهمات مسائل منطقی و سبب آن؛ لذا این رساله، کسی را بهره بخشد که غوامض علم منطق او را آسان است.
    4. دارای نظم کهن فارسی است و از این جهت، قابل توجه است.
    5. یکی از نثرهای کهن فارسی است و از این جهت، سبک نگارش و جمله‌بندی و ترکیبات و مانند آن، اهمیت بسیار دارد.
    6. این متن، از جهت اشتمالش بر اصطلاحات منطقی فارسی، قابل ملاحظه و در آن به تعبیرهایی برمی‌خوریم که در منطق دانشنامه ابن‌ سینا نیست.
    7. از برخی جمله‌ها و مثال‌های آن برمی‌آید که از منطق دانشنامه پیروی کرده است.
    8. در این شرح، از «بيان الحق بضمان الصدق» خود نام می‌برد.
    9. در آن از رأی ارسطاطالیس و شاگردان وی و ثاوفرسطیس و ثامسطیوس و اسکندر افرودیسی و ابن ‌سینا یاد می‌کند.
    10. از اسکندر به «فاضل متأخران» و از ابن ‌سینا به «خواجه رئیس ابوعلی‌ سینا قدس الله وجهه العزيز» تعبیر می‌کند[۱۲].

    مقاله ششم که «تعديل المعيار في نقد تنزيل الأفكار» نام داشته و اثر خواجه نصیرالدین طوسی و در نقد «تنزيل الأفكار و تعديل الأسرار» اثیرالدین ابهری می‌باشد، به اهتمام عبدالله نورانی، گردآوری شده است. «تعديل المعيار» طوسی مشتمل است بر یک مقدمه در غرض منطق و تصور و تصدیق و تقسیم آنها به بدیهی و کسبی و محکوم‌علیه و معنی مفرد و موضوع منطق و پنج مقاله و هر مقاله دارای یک یا چند لامع و هر لامع دارای چند فصل. مقاله اول، در مقدمات و مقاله دوم در قضایا و مقاله سوم در عکس و احکام آن و مقاله چهارم در قیاس و اقسام آن و مقاله پنجم در مبادی اقیسه و برهان و تقسیم برهان و اجزای علوم برهانی و مغالطه و مآخذ غلط و ترکیب مغالطات و حل آنها و بیان ده نوع مغالطه[۱۳].

    مقاله هفتم که «أجوبة مسائل الأسترآبادي» نام دارد، به اهتمام عبدالله نورانی گردآوری شده است. استرآبادی که از شاگردان مبرز خواجه نصیر طوسی بود، بیست مسئله در منطق و فلسفه، فراهم ساخته و برای طوسی فرستاده و از او خواسته است که بدانها جواب بدهد. استرآبادی در این مسائل، از کتاب تجرید طوسی، امام فخر رازی، شیخ رئیس، کتاب لواحق، اثیرالدین ابهری، ذیمقراطیس، ارسطو و افلاطون نام می‌برد[۱۴].

    عناوین سایر مقالات کتاب، به‌ترتیب عبارت است از: «مطارحات منطقية بين الكاتبي و الطوسي»؛ «تعلیقات منطقیه میرداماد»؛ «شرح ابیات سبعه طوسی»؛ «فوائد منظومة یا الأرجوزة في المنطق»؛ «الرسالة المحيطة بتشكيكات في القواعد المنطقية»؛ «اشتراک لفظی وجود»؛ «بساطت تصدیق به روش صدرالدین شیرازی»؛ «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفه اسلامی و معادل‌های یونانی و لاتینی و عبری آنها» و «اصطلاح مشکک در آثار ارسطو و فلسفه اسلامی و آثار ابن میمون».

    عناوین مقالات قسمت انگلیسی و فرانسه نیز عبارت است از: «مشکل اساسی ماهیت لابشرط»؛ «منطق ارسطو نزد متکلمان»؛ «غزالی و معيار العلم»؛ «تفسیری ناشناخته بر ارغنون ارسطو» و «ارتباط زبان‌شناسی و فلسفه».

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده و در پاورقی‌ها علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، صفحه یک - هشتادوهفت
    2. ر.ک: همان، صفحه یک
    3. ر.ک: همان
    4. ر.ک: همان، صفحه هفت
    5. ر.ک: همان، صفحه هفت - هشت
    6. ر.ک: همان، صفحه هشت
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان، صفحه دوازده - ‌چهارده
    9. ر.ک: همان، صفحه چهارده
    10. ر.ک: همان
    11. ر.ک: همان، صفحه چهارده - پانزده
    12. ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهفت - ‌بیست‌وهشت
    13. ر.ک: همان، صفحه چهل‌ویک
    14. ر.ک: همان، صفحه پنجاه‌ویک

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.

    وابسته‌ها

    منطق المشرقيين و القصيدة المزدوجة في المنطق