شرح فصوص الحکمة (استرآبادی)
شرح فصوص الحکمة (استرآبادی) | |
---|---|
پدیدآوران | استرآبادي، محمدتقي (شارح)
دانشپژوه، محمدتقی (مصحح) فارابي، محمد بن محمد (نويسنده) |
ناشر | مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه تهران - دانشگاه مک گيل |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1385ش , |
موضوع | فلسفه اسلامي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
شرح فصوص الحکمة، کتابی است به زبان فارسی از محمدتقی استرآبادی (متوفی 1058ق) در شرح فصوص الحکمة منسوب به فارابی (متوفی 339ق) که به کوشش محمدتقی دانشپژوه (متوفی 1375ش) در سال 1358 شمسی چاپ شده است. موضوع کتاب فلسفه یونانی آمیخته با عرفان خاوری است.
این شرح که به فارسی است و جدا از متن میباشد، نه آمیخته با آن، ناتمام است یعنی تا فص 42 را شامل میشود. این اثر از ابوجعفر محمدتقی پسر عبدالوهاب پسر حسین پسر سعدالله پسر حسین استرآبادی مشهدی است. وی در 1058 از دنیا رفت. او فیلسوف و متکلم و شاعر بود. استرآبادی آن را به گواهی دیباچهاش در رمضان سال 1056 برای دوستان خود (نک ص1) که بار دیگر هم گویا از آنها یاد کرده است (نک ص84) آغاز کرده و گویا مرگش در 1058 نگذاشته که آن را به پایان ببرد و نسخههای آن تا فص 42 وجود دارد. از این کتاب پنج نسخه در دست است که محقق، دو نسخه از آن یعنی نسخه 2303 کتابخانه مجلس و 835 کتابخانه آستان قدس رضوی را برای تصحیح متن، مشاهده کرده است.[۱]
استرآبادی در این کتاب، این شرح را منسوب به فارابی میداند (نک، ص1) و میگوید در هنگام پرداختن به این شرح جز الهیات شفاء و چند رساله از قدما و فارابی و یک نسخه از فصوص چیز دیگری در دست نداشته است (نک ص102).[۲] در این نسخه از زرادشت آذربادگانی پیامبر مجوس، ذی مقراطیس، افلاطون، ارسطاطالیس و بارارمیناس و برهان و طوبیقای او، فرفریوس صوری و ایساغوجی او، افلوطین و خلسه او، اثولوجیای منسوب به ارسطو، اسکندر افرودیسی و رساله عقل او، شارحان ارسطو، اوائل حکماء و فلسفی و متکلم و اشعری و معتزلی و امامیه و اهل سنت و احادیث اهلبیت(ع) و براهمه هند و سلوک و ریاضات و مجاهدات آنها و فارابی و سیاست مدن او و مبادی موجوداتش و همچنین الجمع بین رأیی الحکیمین و رساله عقلش و ابوالفرج قم، ابوالبرکات، افضل کاشانی و عرض نامه او، ابنسینا و شفاء و اشارات و مبدأ و معادش، مشکویه رازی و فوز السعادة او، ابوالقاسم فردوسی و شعر فارسی وی، بهمنیار و کتاب تحصیل او، شهرستانی و ملل و نحلش، شیخ شهید سهروردی و حکمت اشراقش، محیالدین عربی و فصوص او، مولوی رومی، خواجه طوسی و شرح رساله علمش، ابن کمونه، نظام نیشابوری و تفسیر او، محقق شریف و خفری و سواد العین و حاشیه او و یادی که از حکمای فُرس کرده است، دوانی، میرداماد، ابوالقاسم فندرسکی و... یاد شده است. در صفحات 79 و 155 این شرح نزدیک به آنچه در صناعیه فندرسکی میبینیم آمده و گویا شارح آن را در دست داشته است. نیز از رازی محاکم و غیاث المدققین و شمسای گیلانی و یکی از فضلا و برخی دانایان و یکی از دانایان که در صفحه 220 ذکر شده و شاید منظور نویسنده از این شخص، صدرای شیرازی باشد نیز مطالبی ذکر شده است.[۳]
شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بیبضاعت و...»(نک ص193) یاد میکند.[۴] «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی میبینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».[۵]
خود شرح از ص 27 آغاز میشود و در میانهها جستجو میشود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آنچنانکه اسکندر و صدرای شیرازی گفتهاند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته ابنسینا و ارسطو و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و....[۶]
نکتهای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی استرآبادی که شاگرد شیخ بهایی و میرداماد و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.[۷] محقق کتاب، محمدتقی دانشپژوه، در دیباچه کتاب از دکتر مهدی محقق و عبدالله نورانی تشکر کرده است.[۸]
عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است:... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بیبضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجبالوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا بهجای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه بهقدر طاقت شرح کردهاند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل معلم ثانی ابونصر فارابی و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتابهای قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.
مقرر کرد که پسازاین نامهای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند بهقدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت بهمنزله مدخل کتاب و پسازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم بهقدر طاقت.[۹]
پانویس
منبع مقاله
مقدمه و متن کتاب.