تفسير الصافي: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =5 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =5 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور = ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی' به 'ابن بابویه، محمد بن علی')
     
    (۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۲: خط ۲:
    | تصویر =NUR01342J1.jpg
    | تصویر =NUR01342J1.jpg
    | عنوان =تفسير الصافي
    | عنوان =تفسير الصافي
    | عنوان‌های دیگر =الـصافی فی تفسیر القرآن
    | عنوان‌های دیگر =الصافی فی تفسیر القرآن
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[اعلمی، حسین]] (مقدمه و تصحیح)
    [[اعلمی، حسین]] (مقدمه و تصحیح)
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    | چاپ =2
    | چاپ =2
    | تعداد جلد =5
    | تعداد جلد =5
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =01342
    | کتابخوان همراه نور =01342
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =


    خط ۲۶: خط ۲۷:
    }}
    }}


    '''تفسير الصافي''' يكى از آثار پر ارج [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملامحسن فيض كاشانى]] است كه بيشتر با جنبۀ روايى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعيت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنايت قرار گرفته است.
    '''تفسير الصافي'''،  یکى از آثار پرارج [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانى]] است که بیشتر با جنبه روایى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعیت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. مرحوم فیض در تفسیر خود سعى کرده است، تفسیرى پیراسته از اندیشه‌هاى گوناگون عرضه کند.
    ==انگیزه مؤلف ==
    مؤلف تفسیر را با دیباچه‌ای آغاز مى‌کند و ضمن آن، از جریان تفسیرنگارى و زمینه‌هاى تفاسیر نوشته‌شده در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گوید. پس از آن به انواع تفسیرنگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسیرنگارى، بدون توجه به اهل‌بیت(ع) و تعالیم آن بزرگواران مى‌کند و از تفاسیرى سخن به میان مى‌آورد که با روایات و اخبار، قرآن را تفسیر کرده‌اند و یادآورى مى‌کند که این‌گونه تفاسیر نیز از کاستى‌ها و ناهنجارى‌ها به‌دور نیستند؛ این‌گونه تفاسیر یا کامل نیستند، یا تفسیر تمام آیات را ندارند؛ برخى نیز سرشارند از اخبار ضعیف و در برخى دیگر روایاتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوینى شایسته و ترتیبى زیبا. افزون بر اینها، در این‌گونه تفاسیر، روایاتى راه یافته است برخلاف عقل و خرد، همانند نسبت عصیان و سفاهت به انبیا و پاره‌ای از آنها مشتملند بر تأویلاتى بی‌جا و نفرت‌زا و حیرت‌افزا و بالاخره در این مجموعه‌ها، گاه روایات، به‌ظاهر متضادند و مفسران هیچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از آنها به‌کار نبسته‌اند.


    مرحوم فيض در تفسير خود سعى كرده است، تفسيرى پيراسته از انديشه‌هاى گوناگون عرضه كند.
    مرحوم فیض بعد از این مطالب مى‌فرماید: «به‌هرحال من تاکنون، در میان تفاسیر، با همه گستردگى تعداد آنها، تفسیرى مهذب و پیراسته از ناهنجارى‌ها با بیانى کافى که تشنگان را سیراب کند، نیافته‌ام و امیدوارم این تفسیر، همانى باشد که انتظار مى‌رود؛ تفسیرى که مطالب و روایات صحیح را از روایات کدر و ناصاف، تمیز دهد، از مفسرى که با شناخت متن احادیث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانید، مفسرى که علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اساتید، مفسرى که توانایى شکافتن روایات و تجزیه و تحلیل آنها را داشته باشد و با این توان، روایات صاف را از روایات غبارآلود، بازشناساند و از دل روایات اهل‌بیت(ع) مطالب مناسب فهم اهل زمانش را استخراج و بیان نماید و زوائد را به‌دور افکند به‌گونه‌ای که ابهام را بزداید نه آنکه ابهامی را بر ابهامی بیفزاید.  


    ==انگيزۀ مؤلف==
    ==روش مفسر==  
    مرحوم فیض در «المدخل» در ضمن مقدمه دوازدهم، روش خود را چنین تبیین ‌فرموده است: «در توضیح آیات قرآن افزون بر شرح لفظ و معنا، در مورد اموری که نیازمند به شنیدن از معصومند، چنانچه شاهدی از آیات محکم دال بر آن بیابیم، همان را می‌آوریم؛ وگرنه چنانچه به حدیثی معتبر از اهل‌بیت(ع) در کتب مورد اعتماد از طریق علمای امامیه برخورد کنیم، آن را ذکر می‌کنیم؛ در غیر این صورت، آنچه را از طریق اهل سنت از ائمه(ع) نقل شده – به جهت نسبت آن به معصوم و عدم وجود مخالف آن – خاطرنشان می‌نماییم و اگر از این هم دستمان کوتاه بود، از اقوال علمای تفسیر در صورت موافقت و هماهنگی آنها با ظاهر قرآن و شباهت داشتن آنها با احادیثشان، بهره می‌بریم؛ چون اگر از نظر استناد، آن اقوال مورد اعتماد نباشند، باری از جهت موافقت با قرآن و شباهت یادشده و درستی معنا، قابل اعتمادند.


    حال اگر در موردی اخبار فراوانی وجود دارد، چنانچه آن اخبار اختلاف چندانی با هم ندارند، به جامع‌ترین آنها اکتفا می‌کنیم و مابقی را به جهت اختصار و پرهیز از زیاده‌گویی وامی‌گذاریم و چنانچه اختلافی قابل توجه با هم دارند، صحیح‌ترین، نیکوترین و پرفایده‌ترین آنها را نقل می‌کنیم و سپس مواضع اختلاف را تا جایی که بتوانیم خاطرنشان می‌سازیم.


    مؤلف تفسير را با مقدمه‌اى آغاز مى‌كند و ضمن آن، از جريان تفسير نگارى و زمينه‌هاى تفاسير نوشته شده، در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گويد. پس از آن به انواع تفسير نگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسير نگارى، بدون توجه به اهل‌بيت «ع» و تعاليم آن بزرگواران مى‌كند، و از تفاسيرى سخن به ميان مى‌آورد كه با روايات و اخبار، قرآن را تفسير كرده‌اند و يادآورى مى‌كند كه اين‌گونه تفاسير نيز از كاستى‌ها و ناهنجارى‌ها بدور نيستند، اين گونه تفاسير يا كامل نيستند، يا تفسير تمام آيات را ندارند، برخى نيز سرشارند از اخبار ضعيف، و در برخى ديگر رواياتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوينى شايسته و ترتيبى زيبا.
    اینها همه مربوط به اموری است که نیازمند به شنیدن از معصومند؛ در غیر این امور، گفتار مفسران ظاهری را – هرکه باشد - البته هر گفتاری که نیکوتر، موجزتر و متقن‌تر است، ذکر می‌کنیم.
    هرکجا که بخواهیم برای آیه یا حدیثی، افزون بر آنچه در ذیل آن به طرق مزبور آورده‌ایم، توضیحی از طرف خود یا برخی از صاحب‌نظران بدهیم یا بخواهیم بین آنچه موهم تناقض است توافق حاصل نماییم یا اموری از این قبیل، کلام خود را مصدر به «أقول» یا «قیل» می‌کنیم تا از کلام معصوم(ع) متمایز گردد، مگر اینکه قرینه‌ای آشکار دال بر این مطلب موجود باشد.


    افزون بر اين‌ها، در اين‌گونه تفاسير، رواياتى راه يافته است، كه مشتمل بر تأويلاتى است، نفرت‌زا و مطالبى باطل؛ همانند نسبت عصيان و سفاهت به انبياء و بالاخره در اين مجموعه‌ها، گاه روايات، به ظاهر متضادند و مفسران هيچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از اين ظواهر بكار نبسته‌اند، مرحوم فيض بعد از اين مطالب مى‌فرمايد: «به هر حال من تاكنون، در ميان تفاسير، با همۀ گستردگى تعداد آنها، تفسيرى مهذب و پيراسته از ناهنجارى‌ها با بيانى كافى كه تشنگان را سيراب كند، نيافته‌ام و اميدوارم اين تفسير، همانى باشد كه انتظار مى‌رود، تفسيرى كه مطالب و روايات صحيح را از روايات كدر و ناصاف، تميز دهد، از مفسرى كه با شناخت متن احاديث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانيد، مفسرى كه علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانيد روايات، مفسرى كه توانايى شكافتن روايات و تجزيه و تحليل آنها را داشته باشد و با اين توان، روايات صاف را از روايات غبار اندود، باز شناساند و از دل روايات اهل‌بيت «ع» مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بيان نمايد و زوائد را به دور افكند تا ابهام و تضاد و تناقض كه موهن روايات است، از آنها زدوده گردد.
    از توضیح آیاتی که به دلیل وضوح و احکام معنا یا به دلیل تفسیر و تبیین آنها در گذشته، بی‌نیاز از توضیح و تفسیرند، چشم می‌پوشیم، یا به همان جایی که قبلا تفسیر کرده‌ایم حواله می‌دهیم.


    ==روش مفسر==
    خیلی کم متعرض مباحث نحوی و صرفی و اشتقاق و اختلاف قرائت می‌شویم.


    گاهی برای اینکه جمال مقصود کاملا آشکار گردد ناچار می‌شویم اسراری را که از گنجینه علوم سربه‌مهر معصومین(ع)، به برکت عشق خالص به آنان، از لابه‌لای عبارت و اشاراتشان دریافته‌ایم، هویدا سازیم؛ آنهایی که رازدان و رازدار نیستند، مبادا نااهلی کرده و فورا به انکار بپردازند، بلکه آنها را به رازدانان اهل واگذارند.


    روشن شد كه انگيزۀ مصنف، ارائۀ تفسيرى برگرفته از بيانات صاف و ناب اهل‌بيت «ع» مى‌باشد كه به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچين شده و با بيانى شيوا و مدد گرفته از هدايت الهى، آيات قرآن را تبيين و تفسير نمايد. امّا به طور طبيعى، براى بيان وجوه ديگر قرآن در لغت، قرائت، شأن نزول و...، بايد از خود اظهار نظر كند و از سخنان ديگران نيز بهره برد، در نتيجه تفسير به گونه‌اى رنگ اجتهاد و نظر را نيز به خود گرفته، آينده‌اى از روايت و درايت گشته است.
    نام منابع و کتب مورد استفاده را به‌اختصار ذکر می‌کنیم؛ مثل: مجمع، جوامع، علل، توحید و....


    مرحوم فيض قبل از آغاز تفسير، بعد از مقدمه‌ايى، دوازده مقدمه را به عنوان مقدمات تفسير خود ذكر مى‌كند كه به تعبير [[معرفت، محمد هادی|آيت‌اللّه معرفت]] در التفسير و المفسرون، از بهترين مقدمات تفسيرى است كه در ابتداى تفسير آورده شده و مصنف به بهترين وجه مطالب ضرورى را كه هر مفسر بايد بيان نمايد، ذكر كرده است؛ مطالب مقدمات به قرار ذيل است:
    از تفسیر امام حسن عسکری با تعبیر «تفسير الإمام» یاد می‌کنیم و در تعبیر از معصوم به ذکر لقب وی اکتفا می‌نماییم.


    مقدمۀ اول، در فضل قرآن و وصيت به تمسك به آن از روايات اهل‌بيت «ع».
    هرگاه از معصوم(ع) به‌صورت «عنه عليه‌السلام» یاد می‌کنیم، مرجع ضمیر امامی است که قبلا از وی یاد کرده‌ایم.


    مقدمۀ دوم، در بيان اين كه علم قرآن، نزد اهل‌بيت «ع» مى‌باشد و ظاهر و باطن همۀ قرآن را آنان مى‌دانند.
    هرگاه مطلبی را نقل می‌کنیم، ولی نام منبع آن را نمی‌بریم، منبع آن، کتابی است که قبلا نام آن یا نام نویسنده آن را برده‌ایم، مگر اینکه آن مطلب مصدّر به «روي» باشد...


    مقدمۀ سوم، در بيان اين كه كل قرآن در شأن اولياء اللّه و دشمنان آنان وارد شده است.
    در همه موارد، اسناد روایات را حذف می‌کنیم».  


    مقدمه چهارم، در بيان وجوه معانى آيات از تفسير و تأويل، ظاهر و بطن، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و...كه بخشى از مطالب علوم قرآن را تشكيل مى‌دهند.
    ==صافى و تفسیر بیضاوى==
    مرحوم فیض مطالب غیر روایى خود را در شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آیات غالباً از تفسیر بیضاوى اخذ کرده است.


    مقدمه پنجم، در بيان مفهوم تفسير به رأى و نهى از آن مى‌باشد.
    در تطبیق اجمالى این‌گونه مطالب تفسیر صافى با تفسیر بیضاوى - که با مقایسه سه قسمت از ابتدا، وسط و انتهاى هر جلد، به میزان حدود ۱۰ آیه در هر مورد و آیات پراکنده دیگر از هر جلد، صورت گرفت – به‌راحتى مى‌توان تخمین حضرت آیت‌اللّه استادى را که فرموده‌اند: «۹۰ درصد جملات تفسیر صافى از بیضاوى است» (منظور مطالب غیر روایى است)، پذیرفت، بلکه مى‌توان گفت بیش از ۹۰ درصد.


    مقدمۀ ششم، در عدم تحريف قرآن.
    مصنف در نقل مطالب بیضاوى گاهى تعبیر و ساختار جمله را تغییر داده و در بسیارى موارد نیز عین تعبیر را حفظ نموده است.


    مقدمۀ هفتم، در بيان اين كه قرآن تبيان همه چيز است، و اصول معارف دينى و قواعد شرعى در آن مطرح شده است.
    گفتنی است که نقل ایشان از تفسیر بیضاوى گزینشى است؛ مثلاً از یک فراز، فقط یک جمله را که لازم مى‌دیده، آورده است.


    مقدمۀ هشتم، در بيان قرائات مختلف و ميزان اعتبار آنها.
    اینک نمونه‌هایى از موارد مزبور را ذکر مى‌کنیم:
    # ج۱، تفسیر صافى، ص۱۳۷، آیه ۶۰ سوره بقره، «لا تعثوا»: «قيل هو من العثو بمعنى الاعتداء و يقرب منه العيث غير أنه يغلب على ما يدرك بالحس»؛جزء ۱، تفسیر بیضاوى، ص۸۳: «لا تعتدوا حال إفسادكم... و يقرب منه العيث غير أنه يغلب في ما يدرك حسا».
    # ج۱، صافى، ص۱۷۸، آیه ۱۰۶ سوره بقره، «ما ننسخ من آية»: «و قرأ بعضهم بضم النون و كسر السين»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۹۹: «و قرأ ابن عامر «ما ننسخ» من أنسخ (یعنى ننسخ بضم النون و كسر السين).
    # ج۱، صافى، ص۱۷۹، آیه ۱۰۹ سوره بقره، «من عند أنفسهم»: «قيل أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم لا من عند تدينهم و ميلهم إلى الحق أو حسدا بالغا منبعثا من أصل أنفسهم»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۱۰۰: ««من عند أنفسهم» أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم، لا من قبل التدين و الميل مع الحق، أو بحسدا أي حسدا بالغا منبعثا من أصل نفوسهم».
    # ج۱، صافى، ص۱۸۴، آیه ۱۱۶ سوره بقره، «و قالوا اتخذ اللّه ولدا»، پاورقى: «قيل إن السبب في هذه الضلالة أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا»؛ جزء 1، بیضاوى، ص103، آیه ۱۱۷ سوره بقره: «و اعلم أن السبب في هذه الضلالة، أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا».
    # ج۱، صافى، ص84، آیه 5 سوره حمد، «إياك نعبد: «أقول: إنما انتقل العبد من الغيبة إلى الخطاب... كأن العلم صار له عيانا و الخبر شهودا و الغيبة حضورا»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۲۹: «و الانتقال من الغيبة إلى الشهود... فكأن المعلوم صار عيانا و المعقول صار مشاهدا و الغيبة حضورا».
    # ج۱، صافى، ص84، سوره حمد: «قيل المستتر في نعبد و نستعين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة أو له و لسائر الموحدين أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و تجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم إياك للتعظيم له و الاهتمام به و للدلالة على الحصر»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۲۹: «و الضمير المستكن في الفعلين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة، أو له و لسائر الموحدين. أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و يجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم المفعول للتعظيم و الاهتمام به و الدلالة على الحصر».
    # ج1، صافى، ص۲۴۷، آیه ۲۱۷ سوره بقره، «يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه»: «بعث النبي(ص) عبدالرحمن بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة قبل قتال بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيهم عمرو بن عبداللّه الحضرمي... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العیر و الأسارى، فنزلت»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۱۳۶: «روي أنه (علیه‌الصلاة‌و‌السلام) بعث عبدالله بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة، قبل بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيها عمرو بن عبداللّه الحضرمي و... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العير و الأسارى».


    مقدمه نهم، در نزول دفعى و تدريجى قرآن.
    ==مطالب صافى به زبان آمار ==
    # تفسیر روایى: فرازها و کلمات آیات، حدود ۷۳۰۰ مورد؛
    # تفسیر بیانى (غیر روایى): فرازها و کلمات، حدود ۷۰۰۰ مورد؛
    # بیان معناى کلمات به شیوه معجم لغوى: حدود ۴۰۰۰ مورد؛
    # مباحث فقهى: در مورد ۳۷۰ آیه؛
    # مباحث ادبى (اعراب و بلاغت): در مورد ۷۳۴ آیه؛
    # اختلاف قرائت: در ۱۱۶۰ مورد؛
    # روایات شأن نزول: ۳۲۰ مورد؛
    # بیان‌هاى شأن نزول: ۲۴۵ مورد؛
    # روایات فضائل سور و آیات: ۲۱۱ مورد و هفت مورد غیر روایى؛
    # استدلال و استشهاد، به آیات یا در مورد آیات: ۲۲۰۰ مورد؛
    # تعریف مفاهیم: حدود ۱۱۰ مورد (مانند: ناسخ، منسوخ، متشابه، محکم، رحمت، رحمن، رحیم، اسم، دلالت، محصور، مصدود، و...)؛
    # وجه تسمیه: ۱۴۷ مورد (مانند: وجه تسمیه سور مئین، سور مفصل، مثانى، آدم(ع)، حارث و...)؛
    # اظهار نظر در مورد روایات: حدود ۳۱۵ مورد؛
    # مصادیق ناسخ و منسوخ: ۱۳۶ مورد.
    ==منابع روایى تفسیر صافى==
    مرحوم فیض در نقل روایات، از منابع تفسیرى و غیر تفسیرى متعددى استفاده نموده است. وی روایات را با ذکر مرجع بدون سند بیان کرده و در مواردى نیز مرجع روایت را ذکر ننموده است. در بعضی موارد فقط به نقل مقطع مورد نظر اکتفا کرده و از نقل بقیه روایت اجتناب نموده است. گاهى نیز به تحلیل یا جمع یا توجیه روایات ‌پرداخته است. در نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، به دلیل کثرت نقل، در غالب موارد اشاره به تفسیر نمى‌کند؛ گاهى عین عبارات تفسیر را مى‌آورد، گاهى اندکى را حذف و بقیه را ذکر مى‌کند و گاهى نیز نقل به معنى مى‌نماید.


    مقدمه دهم، در شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن.
    منابعى که مرحوم فیض از آنها نقل روایت نموده با تعداد موارد نقل به شرح ذیل مى‌باشد (البته هر مورد از آنها به معنای یک روایت مستقل نیست؛ به دلیل تقطیع روایات توسط ایشان. ضمنا تعداد موارد نقل حدود ۹۰% به واقع نزدیک است):
    # [[تفسير القمي|تفسیر قمى]]: ۲۴۰۰ مورد؛
    # [[التفسير (عیاشی)|تفسیر عیاشى]]: ۱۳۰۰ مورد؛
    # [[مجمع البيان في تفسير القرآن|تفسیر مجمع البيان]]: ۱۴۵۰ مورد؛
    # [[الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد|ارشاد مفید]]: ۸ مورد؛
    # [[الاعتقادات (ط. کنگره شیخ مفید)|اعتقادات]] [[ابن بابویه، محمد بن علی|صدوق]]: ۸ مورد؛
    # [[كمال‌الدين و تمام النعمة (انتشارات اسلامیه)|اکمال‌الدین]] (که البته کمال‌الدین درست است): ۱۱۰ مورد؛
    # [[الاحتجاج (نشر اسوه)|احتجاج]]: ۱۶۰ مورد؛
    # [[الأمالي (طوسی)|امالى]] طوسى: ۴۵ مورد؛
    # [[بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(ص)|بصائر الدرجات]]: ۴۵ مورد؛
    # [[تهذيب الأحكام|تهذیب طوسى]]: ۱۱۰ مورد؛
    # [[التوحيد|توحید]] [[ابن بابویه، محمد بن علی|صدوق]]: ۱۵۰ مورد؛
    # [[التفسير المنسوب إلى الإمام أبي‌محمد الحسن بن علي العسكري عليهم‌السلام|تفسیر امام حسن عسکرى(ع)]]: تقریبا اغلب تفسیر؛
    # [[من‌ لا‌يحضره‌ الفقيه|فقیه]] صدوق: ۲۰۰ مورد؛
    # [[الكافي (ط. الاسلاميه)|کافى]]: ۱۳۵۰ مورد؛
    # [[جوامع الجامع]]: ۱۴۵ مورد؛
    # [[خصال شيخ صدوق|خصال]]: ۱۴۵ مورد؛
    # [[علل الشرایع|علل الشرائع]]: ۱۸۰ مورد؛
    # [[عيون أخبار الرضا|عيون أخبار الرضا(ع)]]: ۱۶۰ مورد؛
    # [[مجالس العلماء|مجالس]]: ۹۰ مورد؛
    # [[مصباح الشريعة]]: ۴۰ مورد؛
    # [[الخرائج و الجرائح]]: ۱۵ مورد؛
    # [[معاني الأخبار]]: ۱۳۵ مورد؛
    # [[نهج‌البلاغة (با تحقیق قیس بهجت عطار)|نهج ‌البلاغة]]: ۵۵ مورد؛
    # [[ثواب الأعمال و عقاب الأعمال|ثواب الأعمال]]: ۲۲۰ مورد؛
    # [[عوالي اللئالي]]: ۱۵ مورد؛
    # [[قرب الإسناد]]: ۳۰ مورد؛
    # [[المناقب|مناقب ابن شهرآشوب]]: ۴۵ مورد؛
    # [[روضة الواعظين (با مقدمه خرسان)|روضة الواعظين]]: ۲۳ مورد؛
    # [[المحاسن|محاسن برقى]]: مواردی اندک؛
    # [[صحیفه سجادیه]]: مواردی اندک؛
    # [[تفسير القرآن الكريم (ابوحمزه ثمالی)|تفسیر ابوحمزه ثمالى]]: مواردی اندک؛
    # [[تحف العقول عن آل الرسول صلى‌الله‌عليهم|تحف العقول]]: مواردی اندک؛
    # [[النهاية في مجرد الفقه و الفتاوی|نهایه]] [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]]: مواردی اندک؛
    # [[التبيان في تفسير القرآن|تفسیر تبیان]]: مواردی اندک؛
    # [[عدة الأصول]]: مواردی اندک؛
    # المشکاة: مواردی اندک؛
    # [[مختصر البصائر]]: مواردی اندک؛
    # [[مصباح المتهجد]]: مواردی اندک؛
    # [[الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة|اقبال]]: مواردی اندک؛
    # [[طب الأئمة(ع)]]: مواردی اندک.
    از منابع اهل سنت، علاوه بر استفاده از روایات [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|تفسیر بیضاوى]]، از کتب ذیل نقل نموده است:
    [[شواهد التنزيل|شواهد التنزیل]]، تفسیر نعمانى، تفسیر سعد السعود، الجامع الصغیر، تفسیر بحر المحیط، [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|تفسیر کشاف]]، در المنثور، تفسیر کلبى، [[الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي|تفسیر ثعلبى]].
    بنابراین بیشترین استفاده را در روایات از تفسیر قمى، تفسیر عیاشى، کافى و تفسیر مجمع البيان نموده است.  


    مقدمۀ يازدهم، در تلاوت قرآن و آداب آن.
    ==تفسیر صافى از نگاه دیگران==
    این تفسیر همچون هر تفسیر وزین و مطرح دیگر، ستایش و نکوهش‌هایی را باعث شده است؛ از جمله، [[ذهبی، محمدحسین|دکتر محمدحسین ذهبى]] در «التفسير و المفسرون» ج۲، در بررسى تفاسیر شیعه، ۴۰ صفحه از کتاب خود را به معرفى و نقد تفسیر صافى اختصاص داده است.  


    مقدمۀ دوازدهم، در بيان اصطلاحات و روشى كه در تفسير بر آنها تكيه داشته است.
    ==حواشى و شروح و ترجمه‌ها==
    تفسیر صافى از ابتدا مورد توجه علما قرار گرفته و شمار زیادی از علما آن را حاشیه‌نگاری، شرح و ترجمه نموده‌اند؛ برخی از آنها عبارتند از:
    # حاشیه ملا آقا خویى تبریزى (متوفى ۱۳۰۷ق)؛
    # حاشیه سید صدرالدین یزدى؛
    # حاشیه ملا عبدالرضا دماوندى (متوفى ۱۱۶۰)؛
    # حاشیه میرزا محمدعلى طباطبایى یزدى، متخلص به وامق (متوفى ۱۲۴۰)؛
    # حاشیه میرزا محمد تویسرکانى؛
    # حاشیه و شرح تفسیر صافى، از سید عبدالاعلى سبزوارى؛
    # حاشیه دهگردى بر تفسیر صافى، تألیف سید ابوالقاسم حسینى؛
    # [[روان جاوید در تفسیر قرآن مجید|ترجمه تفسیر صافى، با عنوان تفسیر «روان جاوید»]] در ۵ جلد، اثر [[ثقفی تهرانی، محمد|میرزا محمد ثقفى]]؛
    # ترجمه تفسیر صافى توسط آقایان سبحانى و [[ساعدی خراسانی، محمدباقر|محمدباقر ساعدى خراسانى]].


    در مقدمۀ دوازدهم، مصنف در بيان روش خود مى‌فرمايد: «در مقام بيان و تفسير آيات آنجايى كه نياز به تأويل، شناخت سبب نزول كه فهم آيه بر آن متوقف باشد، شناخت ناسخ شناخت، خاص و اين گونه مسائل باشد كه فراتر از شرح لفظ باشد، سراغ معصوم «ع» مى‌رويم؛ يعنى آن جا كه فقط شرح لفظ و معنى كردن لغت و اعراب آيه باشد، خودمان مى‌توانيم انجام دهيم(با اين تعبير، راه خود را از برخى اخبارى‌ها (كه در زمان او كم نبودند) جدا مى‌كند.
    ==چاپ‌ها و تحقیق تفسیر صافى==  
     
    # تفسیر صافی، به سال ۱۲۶۶ق، در تهران در قطع رحلى و با چاپ سنگى منتشر شد و پس از آن، بارها در تهران، ‌تبریز و بمبئى، همان چاپ افست گشت؛
    آنها كه خيلى خشك برخورد مى‌كنند و مى‌گويند، اگر در مورد آيه‌اى، روايت نداشتيم، اصلا آن را تفسير نمى‌كنيم.)؛ امّا در مازاد بر شرح لفظ و بيشتر از آن چيزى كه، خودمان مى‌فهميم، احتياج به معصوم «ع» و روايات داريم. اگر آيۀ محكمى را يافتيم كه بتواند آيۀ ديگر را روشن كند، از آن استفاده مى‌كنيم و آيه متشابه را به آيه محكم بر مى‌گردانيم(روش تفسير قرآن به قرآن). آن جا كه جاى اظهار نظر خودمان نيست و آيه محكمى هم نداريم، اگر روايت معتبر در كتب مورد اعتماد خودمان يافتيم، آن را مى‌آوريم، و الاّ از روايات ائمه «ع» كه در كتب عامه وجود دارد، استفاده مى‌كنيم. چون بالاخره منسوب به معصوم «ع» است و معارض هم ندارد.
    # چاپ دیگر آن در چهار جلد در قطع وزیرى و با تصحیح مرحوم آیت‌الله شعرانى و تحقیق و تعلیق آقاى میرزا حسن حسینى لواسانى، صورت گرفته است؛
     
    # چاپ دیگر آن در ۵ جلد در قطع وزیرى و با مقدمه‌اى در شرح حال مؤلف و پانوشت‌هایى از آقاى محمدحسین اعلمى (لازم به یادآورى است که اکثر قریب به اتفاق پاورقى‌هاى این چاپ، همان پاورقى‌هاى چاپ دوم است که بدون هیچ اشاره‌اى در این چاپ، آمده است
    اگر اينها را نيافتيم، از اقوال علماء تفسير استفاده مى‌كنيم، اشكال نكنيد كه چرا اقوال مفسرين را مى‌آوريد، در حالى كه خودتان اين اشكال را به تفاسير قبل گرفتيد كه به روايات بى‌توجهند؟ زيرا پاسخ مى‌دهيم كه اين اقوال، چون موافق و هماهنگ با ظاهر قرآن است، آنها را مى‌آوريم، نه اين كه سخن آنان را حجت بدانيم»؛ يعنى اگر آيه‌اى را كه مى‌خواهيم، تفسير كنيم، آيه محكم يا روايتى نداشت، در نهايت بايد خودم استظهار كرده و موافق ظاهر آيه، چيزى بگويم، به جاى اين كار از سخن فلان مفسر استفاده مى‌كنم و اگر كسى چيزى نمى‌گفت، خودم بايد بيان مى‌كردم، پس سخن او را حجت نمى‌دانم؛ ولى چون موافق ظاهر قرآن است، از آن استفاده مى‌كنم.
    # چاپ اخیر آن در ۷ مجلد با تحقیق علامه سید محسن حسینى امینى از طرف دارالکتب اسلامیه تهران به سال ۱۳۷۷ش، روانه بازار کتاب گردید (محقق در مقدمه‌اى درباره زندگى مرحوم ملا محسن فیض، دیدگاه علما نسبت به او، اساتید و شاگردان ایشان و آثار علمى وی بحث نموده. مبناى ایشان در تصحیح، نسخه خطى مصحح موجود در کتابخانه آیت‌الله مرعشى به شماره ۵۹۶۴ بوده است. محقق برخى از پاورقى‌هاى چاپ‌هاى قبل را به‌همراه موارد جدید، آورده است).
     
    در مقدمۀ چهارم، راجع به معناى الفاظ مى‌فرمايد: «بعضى الفاظ در لغت، معنايى دارد كه اگر دقت نكنيم، گمان خواهيم برد كه اين لفظ، فقط همين معنا را دارد، غافل از اين كه، آن لفظ يك روح و معناى عميقى دارد كه چندين مصداق را دربرمى‌گيرد كه يكى از آنها در لغت آمده است.
     
    مثل «ميزان» كه در لغت به «ترازو» معنا شده است؛ ولى بايد گفت ميزان به معناى وسيلۀ سنجش است كه يكى از مصاديق آن ترازوست، و ترازو خودش چند نوع است. بنابراین «ميزان» براى معناى «وسيلۀ سنجش» وضع شده است، نه براى ترازو.
     
    يا مثلا، كلمۀ «قلم»، براى ابزارى كه بر الواح نقش مى‌اندازد، وضع شده است، بدون در نظر گرفتن اين كه، جسم باشد يا اين كه از «نى» باشد يا چوب يا آهن و بدون در نظر گرفتن اين كه آن نقش محسوس باشد يا معقول و بدون توجه به اين كه آن لوح، كاغذ باشد يا چوب يا سنگ و يا اين كه مجرد باشد. بنابراین استعمال «قلم» در آيه شريفۀ'''علّم بالقلم''' حقيقى است.»
     
    طبق روش كلى كه مصنف بيان كرده در تفسير قرآن، ابتداى سوره‌ها را با نام سوره، بيان مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات آن آغاز مى‌كند، سپس براى تفسير آيات به سراغ آيات محكم، بعد از آن روايات كتب معتبر شيعه و پس از آن سراغ مصادر اهل سنت براى نقل روايات معصومين «ع» مى‌رود، در كنار آن شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آيات را نيز بيان مى‌دارد، و در نهايت رواياتى در فضل سوره و ثواب قرائت آن نقل مى‌كند.
     
    ==صافى و تفسير بيضاوى==
     
     
    مرحوم فيض مطالب غير روايى خود را در شأن نزول، لغت، قرائت، و اعراب آيات غالبا از تفسير بيضاوى اخذ كرده است، و اين شيوه‌اى است كه خود در مقدمۀ دوازدهم، اشاره به آن نموده بود.(البته بدون نام بردن از تفسيرى خاص) در تطبيق اجمالى مطالب غير روايى تفسير صافى با تفسير بيضاوى كه با مقايسۀ سه قسمت از ابتدا، وسط، و انتهاى هر جلد، به ميزان حدود 10 آيه در هر مورد و آيات پراكندۀ ديگر از هر جلد، صورت گرفت، به راحتى مى‌توان تخمين حضرت آيت‌اللّه استادى كه فرموده‌اند «90 درصد جملات تفسير صافى از بيضاوى است».(منظور مطالب غير روائى است.) را پذيرفت، بلكه مى‌توان گفت بيش از 90 درصد.
     
    مصنف در اين نقل، هيچ اشاره‌اى به منبع مطالب، ننموده است، در بعضى موارد به عنوان «قيل» و در اكثر موارد بدون اين لفظ، مطالب را نقل مى‌نمايد. بخش كمى هم از بيانات با تعبير «اقول» از خود مصنف است كه برخى از آنها رنگ و بوى تعابير عرفانى را دارند.
     
    البته در نقل مطالب بيضاوى گاهى تعبير جمله را تغيير داده، از حالت اسميه به فعليه و بر عكس، فعل مضارع را به ماضى و بر عكس، و در بسيارى موارد نيز عين تعبير را حفظ نموده است.
     
    البته اين بدان معنا نيست كه همۀ مطالب تفسير بيضاوى را، نقل كرده باشد، بلكه نقل ايشان گزينشى بوده است، مثلاًممكن است از يك سطر فقط يك جمله را كه لازم مى‌ديده، آورده باشد.
     
    همان طور كه مصنف در مقدمه دوازدهم بيان كرده است، تا وقتى روايتى موجود بود سراغ قول مفسرين نمى‌رود، به همين جهت نقل او از تفسير بيضاوى پس از اتمام تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع) بيشتر و نمايان‌تر مى‌شود. بنابراین مطالب منقول از بيضاوى از لحاظ تنوع؛ شامل تفسير فرازهايى از آيات، معانى الفاظ و لغات، بيان قرائت‌ها، شأن نزول، مطالب ادبى و مقدار كمى احاديث پيامبر «ص» مى‌شود. اينك نمونه‌هايى از موارد بالا، در چگونگى نقل از تفسير بيضاوى را، ذكر مى‌كنيم.
     
    #جلد 1 تفسير صافى صفحۀ 137 در ذيل آيه 60 سورۀ بقره فراز «لا تعثوا» مى‌فرمايد: «قيل هو من العثو بمعنى الاعتداء و يقرب منه العيث غير انه يغلب على ما يدرك بالحس.»
    #:عبارت تفسير بيضاوى در جزء 1 صفحۀ 83 چنين است: «لا تعتدوا حال إفسادكم... و يقرب منه العيث غير انه يغلب فيما يدرك حسا.»
    #آيه 106 سورۀ بقره جلد 1 ص178 صافى در مورد «ما ننسخ من آيه» و قرأ بعضهم بضم النون و كسر السين. و در تفسير بيضاوى جزء 1 صفحۀ 99 مى‌نويسد: و قرأ ابن عامر «ما ننسخ» من انسخ(يعنى ننسخ به ضم نون و كسر سين).
    #آيۀ 109 سورۀ بقره ج 1 ص179 صافى مى‌نويسد: «من عند انفسهم»، قيل اى تمنوا ذلك من عند انفسهم و تشهيهم لا من عند تدينهم و ميلهم الى الحق او حسدا بالغا منبعثا من اصل انفسهم.
    #:در تفسير بيضاوى جزء 1 صفحۀ 100 مى‌نويسد: «من عند انفسهم» اى تمنوا ذلك من عند انفسهم و تشهيهم، لا من قبل التدين و الميل مع الحق، او بحسدا اى حسدا بالغا منبعثا من اصل نفوسهم.
    #: مرحوم فيض در پاورقى آيه 116 سورۀ بقره ج 1 صافى صفحۀ 184 در فراز «و قالوا اتخذ اللّه ولدا» مى‌نويسد: قيل ان السبب في هذه الضلالة ان ارباب الشرايع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا. بيضاوى همين مطلب را ذيل آيه 117 مى‌آورد، مى‌نويسد: و اعلم ان السبب في هذه الضلالة، ان ارباب الشرايع المتقدمة...فاعتقدوا ذلك تقليدا، كه عين همين عبارت را مرحوم فيض در پاورقى آورده‌اند.
    #حتى در بعض تعابير «اقول» از تفسير بيضاوى بهره برده است، ذيل «اياك نعبد» در صفحۀ 84 ج 1 تفسير صافى مى‌فرمايد: اقول: انما انتقل العبدمن الغيبة الى الخطاب... كأن العلم صار له عيانا و الخبر شهودا و الغيبة حضورا.بيضاوى در همين فراز جزء 1 صفحۀ 29 مى‌نويسد: و الانتقال من الغيبة الى الشهود... فكأن المعلوم صار عيانا و المعقول صار مشاهدا و الغيبة حضورا.
    #در اعراب آيه‌ها سورۀ حمد ج 1 صفحۀ 84 صافى مى‌نويسد: قيل المستند في نعبدو نستعين للقارى و من معه من الحفظة و حاضرى صلاة الجماعة او له و لسائر الموحدين ادرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و تجاب اليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم اياك للتعظيم له و الاهتمام به و للدلالة على الحصر.
    #:بيضاوى در همين فراز جزء 1 ص29 مى‌نويسد: و الضمير المستكن في الفعلين للقارى و من معه من الحفظة و حاضرى صلاة الجماعة، اوله و لسائر الموحدين. ادرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و يجاب اليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم المفعول للتعظيم و الاهتمام به و الدلالة على الحصر.
    #صافى در جلد 1 صفحه 247 در شأن نزول آيه 217 سورۀ بقره «يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه» مى‌نويسد: بعث النبي«ص» عبدالرحمن بن حسن ابن عمته على سرية في جمادى الآخرة قبل قتال بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيهم عمرو بن عبداللّه الحضرمى...حتى تنزل توبتنا، و رد رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله العير و الأسارى، فنزلت.
    #:بيضاوى نيز همين را در ذيل همين آيه جزء 1 صفحۀ 136 آورده است. مى‌نويسد، روي انه «عليه الصلاة و السلام» بعث عبدالله بن جحش ابن عمته على سرية في جمادى الآخرة، قبل بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيها عمرو بن عبداللّه الحضرمى و... حتى تنزل توبتنا، و رد رسول اللّه «صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلّم» العير و الأسارى.
     
    ==مطالب صافى به زبان آمار==
     
     
    تفسير صافى، مجموعه‌اى را تشكيل داده كه مطالب مختلفى را در خود جا داده است، و فهرست‌هاى گوناگونى مى‌توان از آن تهيه نمود، مانند فهرست صفات و افعال خداوند، فهرست منابع، فهرست كتب آسمانى، اماكن، وقايع و حوادث، فرق و اديان، قبائل و امم، فهرست اشخاص(انبياء-صلحاء و...)، فهرست قرّاء، فهرست سوره‌هاى مكى و مدنى، و فهرست‌هاى ديگر.
     
    با شيوۀ نرم افزارى، آمارهايى را نيز مى‌توان ارائه داد، از جمله آمارها، موارد ذيل مى‌باشد.
     
    #در تفسير روائى فرازها و كلمات آيات حدود 7300 مورد.
    #در تفسير بيانى(غير روائى) فرازها و كلمات حدود 7000 مورد.
    #در بيان معناى كلمات به شيوۀ معجم لغوى حدود 4000 مورد.
    #مطرح كردن مباحث فقهى در مورد 370 آيه.
    #مطرح كردن مباحث ادبى(اعراب، تجزيه و تركيب، بلاغت) در مورد 734 آيه.
    #مطرح كردن اختلاف قرائت در 1160 مورد.
    #نقل روايات شأن نزول 320 مورد.
    #نقل بيان‌هاى شأن نزول 245 مورد.
    #نقل روايات فضائل سور و آيات 211 مورد و هفت مورد غير روائى.
    #استدلال، استشهاد، به آيات يا در مورد آيات 2200 مورد.
    #تعريف مفاهيم حدود 110 مورد.(مانند، ناسخ، منسوخ، متشابه، محكم، رحمت، رحمن، رحيم، اسم. دلالت، محصور، مصدود، توحيد، اعتكاف، حرمت، اسماء اللّه من، اذى، اكراه، نعاس، الحاح، اسلام، تأويل، فرمان، مباهله، طاعت، حب، معروف، سحت، غرور، ميثاق، تقوى، عهداللّه، منكر، فحشاء، رسول، ابداع، مهاجر، نبى، هدى، اثم و...).
    #مطرح كردن وجه تسميه 147 مورد (مانند وجه تسميۀ سور مئين، سور مفصل، مثانى، آدم «ع» حارث، نصارى، صابئين، تبع، طائف، عتيق، جماعت، و...).
    #اظهار نظر در مورد روايات حدود 315 مورد.
    #مطرح كردن مصاديق ناسخ و منسوخ 136 مورد.
     
    ==منابع روايى تفسير صافى==
     
     
    مرحوم فيض نقل روايات از منابع تفسيرى و غير تفسيرى متعددى استفاده نموده است، روايات را با ذكر مرجع بدون سند بيان كرده و در مواردى نيز مرجع روايت را ذكر ننموده است، در بعض موارد فقط به نقل مقطع مورد نظر كفايت كرده و از نقل بقيۀ روايت اجتناب كرده است، گاهى نيز به تحليل يا جمع يا توجيه روايات مى‌پردازد.
     
    در نقل از تفسير منسوب به امام حسن عسكری «ع» به دليل كثرت نقل در غالب موارد اشاره به تفسير نمى‌كند؛ امّا در مقدمۀ دوازدهم مى‌فرمايد: در سورۀ بقره اغلب تفسير ما از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى «ع» است.به همين جهت بدون ذكر آن روايات را نقل مى‌كند، گاهى عين عبارات تفسير را مى‌آورد، گاهى اندكى را حذف و بقيه را مى‌آورد، و گاهى نيز نقل به معنى مى‌كند.
     
    مرحوم فيض در مورد نقل روايات در مقدمۀ دوازدهم مى‌فرمايد: در جايى كه روايات هم معناى زيادى وجود دارد، جامع‌ترين آن را نقل نموده و از ذكر ديگر روايات به دليل اختصار، صرف‌نظر كرده‌ايم و گاهى به كثرت آن اشاره داشته‌ايم.در جايى كه روايات مختلف وجود دارد، اصح، احسن و اعم آنها را انتخاب كرده، نقل مى‌كنيم و در مواردى نيز اشاره به موارد اختلاف كرده‌ايم.
     
    منابعى كه مرحوم فيض از آنها نقل روايت نموده با تعداد موارد نقل به شرح ذيل مى‌باشد:
     
    قابل توجه اين كه بدليل تقطيع روايات توسط مرحوم فيض هر مورد نمايانگر يك روايت مستقل نيست. تعداد موارد نقل حدود 90% به واقع نزدیک مى‌باشد.
     
    #[[تفسير القمي|تفسير قمى]] 2400 مورد.
    #[[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]] 1300 مورد.
    #[[مجمع البيان في تفسير القرآن|تفسير مجمع البيان]] 1450 مورد.
    #[[الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد|ارشاد مفيد]] 8 مورد.
    #اعتقادات صدوق 8 مورد.
    #اكمال‌الدين 110 مورد.
    #احتجاج 160 مورد.
    #امالى طوسى 45 مورد.
    #[[بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(ص)|بصائر الدرجات]] 45 مورد.
    #تهذيب طوسى 110 مورد.
    #توحيد صدوق 150 مورد.
    #تفسير امام حسن عسكرى(ع) تقريبا اغلب تفسير.
    #فقيه صدوق 200 مورد.
    #كافى 1350 مورد.
    #جوامع الجامع 145 مورد.
    #خصال 145 مورد.
    #علل الشرايع 180 مورد.
    #[[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)
    |عيون اخبار الرضا]](ع)160 مورد.
    #مجالس 90 مورد.
    #مصباح الشريعة 40 مورد.
    #الخرائج و الجرايح 15 مورد.
    #معانى الاخبار 135 مورد.
    #نهج‌البلاغه 55 مورد.
    #ثواب الاعمال 220 مورد.
    #عوالى اللئالى 15 مورد.
    #قرب الاسناد 30 مورد.
    #مناقب [[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]] 45 مورد.
    #روضة الواعظين 23 مورد.
    #محاسن برقى موارد كم.
    #صحيفه سجاديه موارد كم.
    # تفسير ابى حمزه ثمالى موارد كم.
    # تحف العقول موارد كم.
    # نهايۀ [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] موارد كم.
    # تفسير تبيان موارد كم.
    # عدة الاصول موارد كم.
    # المشكاة موارد كم.
    # [[مختصر البصائر]] موارد كم.
    # [[مصباح المتهجد]] موارد كم.
    # اقبال موارد كم.
    # طب الائمة «ع» موارد كم.
    #:از منابع اهل سنت، علاوه بر استفاده از روايات تفسير بيضاوى، از كتب ذيل نقل نموده است.
    # [[شواهد التنزيل لقواعد التفضيل|شواهد التنزيل]].
    # تفسير نعمانى.
    # تفسير سعد السعود.
    # الجامع الصغير.
    # تفسير بحر المحيط.
    # تفسير كشاف.
    # در المنثور.
    # تفسير كلبى.
    # تفسير ثعلبى.
     
    بنابراین بيشترين استفاده را در روايات از [[تفسير القمي|تفسير قمى]]، [[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]]، كافى و [[مجمع البيان في تفسير القرآن|تفسير مجمع البيان]] نموده است.
     
    ==ديدگاه دكتر ذهبى دربارۀ تفسير صافى==
     
     
    تفسير صافى در منظور انديشمندان، ستايش‌ها و گاهى نقدهایی را براى خود باز گشوده است.
     
    از جمله، دكتر [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]] در التفسير و المفسرون جلد 2 در بررسى تفاسير شيعه، 40 صفحه از كتاب خود را به معرفى و نقد تفسير صافى مى‌پردازد. به جهت اختصار، فقط فهرستى از موضوعات آن را ارائه مى‌دهيم، و اين خود نمايى از ديدگاه دكتر ذهبى را دربارۀ تفسير صافى ترسيم مى‌نمايد.
     
    - معرفى مؤلف تفسير صافى و جايگاه علمى ايشان.
     
    - معرفى تفسير و روش مؤلف.
     
    - اصول تفسيرى در تفسير صافى.
     
    - اهل‌بيت(ع) مفسر قرآنند.
     
    - قرآن در شأن اهل‌بيت(ع)، دوستان، و دشمنان آنها نازل شده است.
     
    چه كسى مى‌تواند قرآن را با نظر و اجتهاد خود، تفسير كند؟
     
    - راى مصنف دربارۀ تحريف قرآن.
     
    - روش مصنف در تفسير.
     
    - قرآن و اهل‌بيت «عليهم‌السلام».
     
    - طعن مصنف بر صحابه (عثمان، عمر، ابوبكر، عائشه و حفصه).
     
    - تفسير آيات عتاب خلاف ظاهر آنها.
     
    - دفاع مصنف از اصول مذهبش.
     
    - ولاية علی «عليه‌السلام».
     
    - اولو الامر.
     
    - وصيت امام در امامت بعد از خود.
     
    - استدلال بر رجعت.
     
    - ايمان به رجعت و قيام قائم «عج» از مصاديق ايمان به غيب.
     
    - تقيه.
     
    - متأثر شدن مصنف از مذهب امامية در تفسير فروع فقهى.
     
    - متعه.
     
    - نكاح زنان اهل كتاب.
     
    - وجوب مسح يا شستن پا در وضو.
     
    - حكم مس بر كفش.
     
    - غنائم.
     
    - استنباط.
     
    - ديدگاه مصنف در مسائل كلامى.
     
    - افعال انسان‌ها.
     
    - رؤيت خداوند.
     
    - شفاعت.
     
    - سحر (مسحور شدن پيامبر «صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلّم»).
     
    - نقل روايات جعلى.
     
    ==حواشى و ترجمه‌ها==
     
     
    تفسير صافى از ابتدا مورد توجه علماء قرار گرفت و عده‌اى نيز بر آن تعليقاتى نوشته‌اند.
     
    از جمله حواشى:
     
    # حاشيۀ ملا آقا خوئى تبريزى(متوفى 1307 ه‍.ق).
    # حاشيۀ سيد صدرالدين يزدى.
    # حاشيه ملا عبدالرضا دماوندى(متوفى 1160).
    # حاشيه ميرزا محمدعلى طباطبايى يزدى متخلص به وامق در يك جلد به زبان عربى(متوفى 1240).
    # حاشيه ميرزا محمد تويسركانى.
    # حاشيه و شرح تفسير صافى از [[موسوی سبزواری، عبدالاعلی|سيد عبدالاعلى سبزوارى]] در يك جلد به زبان عربى شيوا، مصنف با مشرب معقول خود حواشى و شروحى بر تفسير صافى نگاشته است. نسخۀ اصل به خط مؤلف در كتابخانۀ وى در نجف اشرف موجود است.
    # حضرت آيت‌اللّه حسن زادۀ آملى مى‌فرمايد، تفسير «روان جاويد» در 5 جلد اثر ميرزا محمد ثقفى ترجمۀ «تفسير صافى» مى‌باشد.
    # ترجمۀ تفسير صافى توسط آقايان [[سبحانی تبریزی، جعفر|سبحانى]] و [[ساعدی خراسانی، محمدباقر|محمدباقر ساعدى]] خراسانى توسط نشر صفا تهران به سال 1405 در 368 صفحه وزيرى به چاپ رسيده است.
    # حاشيه دهگردى بر تفسير صافى تأليف سيد ابوالقاسم حسینى از علماى اماميه در قرن 14ق اوائل قرن 15 هجرى.
     
    ==چاپها و تحقيق تفسير صافى==
     
     
    تفسير، به سال 1266ق در تهران به قطع رحلى و با چاپ سنگى منتشر شد. و پس از آن، بارها در تهران - تبريز و بمبئى، همان چاپ افست گشت. چاپ ديگر «صافى» در چهار جلد است، با قطع وزيرى و به تصحيح مرحوم آیت‌الله [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] و تحقيق و تعليق آقاى ميرزا حسن حسینى لواسانى.
     
    محقق به جز مقدمه‌اى كوتاه در شرح حال مؤلف، در پانوشت‌ها با استفاده از «مجمع البيان» و منابع لغوى و ادبى و نيز «[[الوافي|وافى]]» برخى از آيات و روايات و كلمات را توضيح داده است. «صافى» چاپ ديگرى دارد، در 5 جلد به قطع وزيرى، با مقدمه‌اى در شرح حال مؤلف و پانوشت‌هايى از آقاى محمدحسین اعلمى، كه در بيروت و ايران چاپ شده است. لازم به يادآورى است كه اكثر قريب به اتفاق پاورقى‌هاى اين چاپ، همان پاورقى‌هاى چاپ دوّم است، كه بدون هيچ اشاره‌اى در اين چاپ، آمده است.
     
    چاپ اخير صافى در 7 مجلد با تحقيق علامه سيد محسن حسینى امينى از طرف دار الكتب اسلاميه تهران به سال 1377ش، روانۀ بازار كتاب گرديد. محقق در مقدمه‌اى دربارۀ زندگى مرحوم ملامحسن فيض، ديدگاه علماء نسبت به او، اساتيد و شاگردان ايشان و آثار علمى مرحوم فيض بحث نموده، و مبناى ايشان در تصحيح نسخۀ خطى مصحح موجود در كتابخانه آیت‌الله مرعشى به شمارۀ 5964 بوده است. محقق برخى از پاورقى‌هاى چاپ‌هاى قبل را به همراه موارد جديد، آورده است.
     
    از جمله موارد تحقيق، استخراج آيات قرآنى كه مصنف يا روايات به آنها استشهاد كرده است.
     
    استخراج منابع احاديث وارد شده و شرح كلمات مشكل با ذكر مصدر آن.
     
    نسخه‌هاى خطى اين تفسير بسيار است، نفيس‌ترين نسخه مورخۀ 1078ق از مخطوطات كتابخانۀ شخصى، سى نسخه در كتابخانۀ مركزى آستان قدس رضوى(شمارۀ 11140) و هفت نسخه در كتابخانۀ آيت‌اللّه مرعشی «ره» قم موجود است.


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # التفسير و المفسرون في ثوبة القشيب [[معرفت، محمد هادی|آيت‌اللّه معرفت]] جلد 2، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامى رضوى چاپ اول 1377ش.
    # التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج2، [[معرفت، محمدهادی|آیت‌اللّه معرفت]]، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامى رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛
    # التفسير و المفسرون دكتر ذهبى ج 2 دار احياء التراث العربى بيروت، لبنان.
    # التفسير و المفسرون، ج2، دکتر ذهبى، دار إحياء التراث العربي، بیروت - لبنان؛
    # دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى به كوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]] ج 1 انتشارات دوستان تهران 1377ش.
    # دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، به کوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدین خرمشاهى]]، ج۱، انتشارات دوستان، تهران ۱۳۷۷ش؛
    # دايرةالمعارف تشيع زير نظر جمعى از انديشمندان حوزه و دانشگاه ج 4 نثر سعيد محبى 1375ش.
    # دایرةالمعارف تشیع، زیر نظر جمعى از اندیشمندان حوزه و دانشگاه، ج۴، نشر سعید محبى، ۱۳۷۵ش؛
    # [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]] الى تصانيف الشيعه [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آغا بزرگ]] طهرانى ج 4 و 15، دار الاضواء بيروت.
    # الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج4 و 15، [[آقابزرگ تهرانی|شیخ آغابزرگ طهرانى]]، دارالأضواء، بیروت؛
    # [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]] ميرزا محمدباقرموسوى خوانسارى جلد 6، انتشارات اسماعيليان قم.
    # روضات الجنات، ج6، [[خوانساری، سید محمدباقر بن زین‌العابدین|میرزا محمدباقر موسوى خوانسارى]]، انتشارات اسماعیلیان قم؛
    # طبقات المفسرين آقاى عقيقى بخشايشى جلد سوم و پنجم دفتر نشر نويد اسلام قم چاپ اول 1373ش.
    # طبقات المفسرين، ج3 و 5، آقاى [[عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم|عقیقى بخشایشى]]، نشر نوید اسلام، قم چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛
    # مقالۀ مجلۀ حوزه نشريه دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم شمارۀ 21 مرداد و شهريور 1366 آقاى مهدوى راد.
    # مقاله مجله حوزه، نشریه دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، شماره ۲۱، مرداد و شهریور ۱۳۶۶، آقاى مهدوى راد؛
    # مقدمۀ چاپ جديد 7 جلدى، دار الكتب اسلامى چاپ اول 1377ش تحقيق آقاى سيد محسن حسینى امينى.
    # مقدمه چاپ جدید ۷ جلدى، دارالکتب اسلامى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، تحقیق آقاى سید محسن حسینى امینى؛
    # المفسرون حياتهم و منهجهم [[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]]، مؤسسه چاپ و نشر وزارت ارشاد اسلامى، تهران 1373ش.
    # المفسرون حياتهم و منهجهم، [[ایازی، سید محمدعلی|سید محمدعلى ایازى]]، مؤسسه چاپ و نشر وزارت ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳ش؛
    # آشنايى با تفاسير قرآن مجيد و مفسران آن آيت‌اللّه [[استادی، رضا|رضا استادى]]، چاپ مؤسسه در راه حق 1377ش.
    # آشنایى با تفاسیر قرآن مجید و مفسران آن، [[استادی، رضا|آیت‌اللّه رضا استادى]]، چاپ مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ش.  


    {{تفاسیر}}
    {{تفاسیر}}

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۱

    تفسير الصافي
    تفسير الصافي
    پدیدآوراناعلمی، حسین (مقدمه و تصحیح) فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالصافی فی تفسیر القرآن
    ناشرمکتبة الصدر
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1373 ش یا 1415 ق
    چاپ2
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 11ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏9‎‏ص‎‏2‎‏ ‎‏1373
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير الصافي، یکى از آثار پرارج ملا محسن فیض کاشانى است که بیشتر با جنبه روایى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعیت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. مرحوم فیض در تفسیر خود سعى کرده است، تفسیرى پیراسته از اندیشه‌هاى گوناگون عرضه کند.

    انگیزه مؤلف

    مؤلف تفسیر را با دیباچه‌ای آغاز مى‌کند و ضمن آن، از جریان تفسیرنگارى و زمینه‌هاى تفاسیر نوشته‌شده در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گوید. پس از آن به انواع تفسیرنگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسیرنگارى، بدون توجه به اهل‌بیت(ع) و تعالیم آن بزرگواران مى‌کند و از تفاسیرى سخن به میان مى‌آورد که با روایات و اخبار، قرآن را تفسیر کرده‌اند و یادآورى مى‌کند که این‌گونه تفاسیر نیز از کاستى‌ها و ناهنجارى‌ها به‌دور نیستند؛ این‌گونه تفاسیر یا کامل نیستند، یا تفسیر تمام آیات را ندارند؛ برخى نیز سرشارند از اخبار ضعیف و در برخى دیگر روایاتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوینى شایسته و ترتیبى زیبا. افزون بر اینها، در این‌گونه تفاسیر، روایاتى راه یافته است برخلاف عقل و خرد، همانند نسبت عصیان و سفاهت به انبیا و پاره‌ای از آنها مشتملند بر تأویلاتى بی‌جا و نفرت‌زا و حیرت‌افزا و بالاخره در این مجموعه‌ها، گاه روایات، به‌ظاهر متضادند و مفسران هیچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از آنها به‌کار نبسته‌اند.

    مرحوم فیض بعد از این مطالب مى‌فرماید: «به‌هرحال من تاکنون، در میان تفاسیر، با همه گستردگى تعداد آنها، تفسیرى مهذب و پیراسته از ناهنجارى‌ها با بیانى کافى که تشنگان را سیراب کند، نیافته‌ام و امیدوارم این تفسیر، همانى باشد که انتظار مى‌رود؛ تفسیرى که مطالب و روایات صحیح را از روایات کدر و ناصاف، تمیز دهد، از مفسرى که با شناخت متن احادیث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانید، مفسرى که علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اساتید، مفسرى که توانایى شکافتن روایات و تجزیه و تحلیل آنها را داشته باشد و با این توان، روایات صاف را از روایات غبارآلود، بازشناساند و از دل روایات اهل‌بیت(ع) مطالب مناسب فهم اهل زمانش را استخراج و بیان نماید و زوائد را به‌دور افکند به‌گونه‌ای که ابهام را بزداید نه آنکه ابهامی را بر ابهامی بیفزاید.

    روش مفسر

    مرحوم فیض در «المدخل» در ضمن مقدمه دوازدهم، روش خود را چنین تبیین ‌فرموده است: «در توضیح آیات قرآن افزون بر شرح لفظ و معنا، در مورد اموری که نیازمند به شنیدن از معصومند، چنانچه شاهدی از آیات محکم دال بر آن بیابیم، همان را می‌آوریم؛ وگرنه چنانچه به حدیثی معتبر از اهل‌بیت(ع) در کتب مورد اعتماد از طریق علمای امامیه برخورد کنیم، آن را ذکر می‌کنیم؛ در غیر این صورت، آنچه را از طریق اهل سنت از ائمه(ع) نقل شده – به جهت نسبت آن به معصوم و عدم وجود مخالف آن – خاطرنشان می‌نماییم و اگر از این هم دستمان کوتاه بود، از اقوال علمای تفسیر در صورت موافقت و هماهنگی آنها با ظاهر قرآن و شباهت داشتن آنها با احادیثشان، بهره می‌بریم؛ چون اگر از نظر استناد، آن اقوال مورد اعتماد نباشند، باری از جهت موافقت با قرآن و شباهت یادشده و درستی معنا، قابل اعتمادند.

    حال اگر در موردی اخبار فراوانی وجود دارد، چنانچه آن اخبار اختلاف چندانی با هم ندارند، به جامع‌ترین آنها اکتفا می‌کنیم و مابقی را به جهت اختصار و پرهیز از زیاده‌گویی وامی‌گذاریم و چنانچه اختلافی قابل توجه با هم دارند، صحیح‌ترین، نیکوترین و پرفایده‌ترین آنها را نقل می‌کنیم و سپس مواضع اختلاف را تا جایی که بتوانیم خاطرنشان می‌سازیم.

    اینها همه مربوط به اموری است که نیازمند به شنیدن از معصومند؛ در غیر این امور، گفتار مفسران ظاهری را – هرکه باشد - البته هر گفتاری که نیکوتر، موجزتر و متقن‌تر است، ذکر می‌کنیم.

    هرکجا که بخواهیم برای آیه یا حدیثی، افزون بر آنچه در ذیل آن به طرق مزبور آورده‌ایم، توضیحی از طرف خود یا برخی از صاحب‌نظران بدهیم یا بخواهیم بین آنچه موهم تناقض است توافق حاصل نماییم یا اموری از این قبیل، کلام خود را مصدر به «أقول» یا «قیل» می‌کنیم تا از کلام معصوم(ع) متمایز گردد، مگر اینکه قرینه‌ای آشکار دال بر این مطلب موجود باشد.

    از توضیح آیاتی که به دلیل وضوح و احکام معنا یا به دلیل تفسیر و تبیین آنها در گذشته، بی‌نیاز از توضیح و تفسیرند، چشم می‌پوشیم، یا به همان جایی که قبلا تفسیر کرده‌ایم حواله می‌دهیم.

    خیلی کم متعرض مباحث نحوی و صرفی و اشتقاق و اختلاف قرائت می‌شویم.

    گاهی برای اینکه جمال مقصود کاملا آشکار گردد ناچار می‌شویم اسراری را که از گنجینه علوم سربه‌مهر معصومین(ع)، به برکت عشق خالص به آنان، از لابه‌لای عبارت و اشاراتشان دریافته‌ایم، هویدا سازیم؛ آنهایی که رازدان و رازدار نیستند، مبادا نااهلی کرده و فورا به انکار بپردازند، بلکه آنها را به رازدانان اهل واگذارند.

    نام منابع و کتب مورد استفاده را به‌اختصار ذکر می‌کنیم؛ مثل: مجمع، جوامع، علل، توحید و....

    از تفسیر امام حسن عسکری با تعبیر «تفسير الإمام» یاد می‌کنیم و در تعبیر از معصوم به ذکر لقب وی اکتفا می‌نماییم.

    هرگاه از معصوم(ع) به‌صورت «عنه عليه‌السلام» یاد می‌کنیم، مرجع ضمیر امامی است که قبلا از وی یاد کرده‌ایم.

    هرگاه مطلبی را نقل می‌کنیم، ولی نام منبع آن را نمی‌بریم، منبع آن، کتابی است که قبلا نام آن یا نام نویسنده آن را برده‌ایم، مگر اینکه آن مطلب مصدّر به «روي» باشد...

    در همه موارد، اسناد روایات را حذف می‌کنیم».

    صافى و تفسیر بیضاوى

    مرحوم فیض مطالب غیر روایى خود را در شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آیات غالباً از تفسیر بیضاوى اخذ کرده است.

    در تطبیق اجمالى این‌گونه مطالب تفسیر صافى با تفسیر بیضاوى - که با مقایسه سه قسمت از ابتدا، وسط و انتهاى هر جلد، به میزان حدود ۱۰ آیه در هر مورد و آیات پراکنده دیگر از هر جلد، صورت گرفت – به‌راحتى مى‌توان تخمین حضرت آیت‌اللّه استادى را که فرموده‌اند: «۹۰ درصد جملات تفسیر صافى از بیضاوى است» (منظور مطالب غیر روایى است)، پذیرفت، بلکه مى‌توان گفت بیش از ۹۰ درصد.

    مصنف در نقل مطالب بیضاوى گاهى تعبیر و ساختار جمله را تغییر داده و در بسیارى موارد نیز عین تعبیر را حفظ نموده است.

    گفتنی است که نقل ایشان از تفسیر بیضاوى گزینشى است؛ مثلاً از یک فراز، فقط یک جمله را که لازم مى‌دیده، آورده است.

    اینک نمونه‌هایى از موارد مزبور را ذکر مى‌کنیم:

    1. ج۱، تفسیر صافى، ص۱۳۷، آیه ۶۰ سوره بقره، «لا تعثوا»: «قيل هو من العثو بمعنى الاعتداء و يقرب منه العيث غير أنه يغلب على ما يدرك بالحس»؛جزء ۱، تفسیر بیضاوى، ص۸۳: «لا تعتدوا حال إفسادكم... و يقرب منه العيث غير أنه يغلب في ما يدرك حسا».
    2. ج۱، صافى، ص۱۷۸، آیه ۱۰۶ سوره بقره، «ما ننسخ من آية»: «و قرأ بعضهم بضم النون و كسر السين»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۹۹: «و قرأ ابن عامر «ما ننسخ» من أنسخ (یعنى ننسخ بضم النون و كسر السين).
    3. ج۱، صافى، ص۱۷۹، آیه ۱۰۹ سوره بقره، «من عند أنفسهم»: «قيل أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم لا من عند تدينهم و ميلهم إلى الحق أو حسدا بالغا منبعثا من أصل أنفسهم»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۱۰۰: ««من عند أنفسهم» أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم، لا من قبل التدين و الميل مع الحق، أو بحسدا أي حسدا بالغا منبعثا من أصل نفوسهم».
    4. ج۱، صافى، ص۱۸۴، آیه ۱۱۶ سوره بقره، «و قالوا اتخذ اللّه ولدا»، پاورقى: «قيل إن السبب في هذه الضلالة أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا»؛ جزء 1، بیضاوى، ص103، آیه ۱۱۷ سوره بقره: «و اعلم أن السبب في هذه الضلالة، أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا».
    5. ج۱، صافى، ص84، آیه 5 سوره حمد، «إياك نعبد: «أقول: إنما انتقل العبد من الغيبة إلى الخطاب... كأن العلم صار له عيانا و الخبر شهودا و الغيبة حضورا»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۲۹: «و الانتقال من الغيبة إلى الشهود... فكأن المعلوم صار عيانا و المعقول صار مشاهدا و الغيبة حضورا».
    6. ج۱، صافى، ص84، سوره حمد: «قيل المستتر في نعبد و نستعين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة أو له و لسائر الموحدين أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و تجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم إياك للتعظيم له و الاهتمام به و للدلالة على الحصر»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۲۹: «و الضمير المستكن في الفعلين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة، أو له و لسائر الموحدين. أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و يجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم المفعول للتعظيم و الاهتمام به و الدلالة على الحصر».
    7. ج1، صافى، ص۲۴۷، آیه ۲۱۷ سوره بقره، «يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه»: «بعث النبي(ص) عبدالرحمن بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة قبل قتال بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيهم عمرو بن عبداللّه الحضرمي... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العیر و الأسارى، فنزلت»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۱۳۶: «روي أنه (علیه‌الصلاة‌و‌السلام) بعث عبدالله بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة، قبل بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيها عمرو بن عبداللّه الحضرمي و... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العير و الأسارى».

    مطالب صافى به زبان آمار

    1. تفسیر روایى: فرازها و کلمات آیات، حدود ۷۳۰۰ مورد؛
    2. تفسیر بیانى (غیر روایى): فرازها و کلمات، حدود ۷۰۰۰ مورد؛
    3. بیان معناى کلمات به شیوه معجم لغوى: حدود ۴۰۰۰ مورد؛
    4. مباحث فقهى: در مورد ۳۷۰ آیه؛
    5. مباحث ادبى (اعراب و بلاغت): در مورد ۷۳۴ آیه؛
    6. اختلاف قرائت: در ۱۱۶۰ مورد؛
    7. روایات شأن نزول: ۳۲۰ مورد؛
    8. بیان‌هاى شأن نزول: ۲۴۵ مورد؛
    9. روایات فضائل سور و آیات: ۲۱۱ مورد و هفت مورد غیر روایى؛
    10. استدلال و استشهاد، به آیات یا در مورد آیات: ۲۲۰۰ مورد؛
    11. تعریف مفاهیم: حدود ۱۱۰ مورد (مانند: ناسخ، منسوخ، متشابه، محکم، رحمت، رحمن، رحیم، اسم، دلالت، محصور، مصدود، و...)؛
    12. وجه تسمیه: ۱۴۷ مورد (مانند: وجه تسمیه سور مئین، سور مفصل، مثانى، آدم(ع)، حارث و...)؛
    13. اظهار نظر در مورد روایات: حدود ۳۱۵ مورد؛
    14. مصادیق ناسخ و منسوخ: ۱۳۶ مورد.

    منابع روایى تفسیر صافى

    مرحوم فیض در نقل روایات، از منابع تفسیرى و غیر تفسیرى متعددى استفاده نموده است. وی روایات را با ذکر مرجع بدون سند بیان کرده و در مواردى نیز مرجع روایت را ذکر ننموده است. در بعضی موارد فقط به نقل مقطع مورد نظر اکتفا کرده و از نقل بقیه روایت اجتناب نموده است. گاهى نیز به تحلیل یا جمع یا توجیه روایات ‌پرداخته است. در نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، به دلیل کثرت نقل، در غالب موارد اشاره به تفسیر نمى‌کند؛ گاهى عین عبارات تفسیر را مى‌آورد، گاهى اندکى را حذف و بقیه را ذکر مى‌کند و گاهى نیز نقل به معنى مى‌نماید.

    منابعى که مرحوم فیض از آنها نقل روایت نموده با تعداد موارد نقل به شرح ذیل مى‌باشد (البته هر مورد از آنها به معنای یک روایت مستقل نیست؛ به دلیل تقطیع روایات توسط ایشان. ضمنا تعداد موارد نقل حدود ۹۰% به واقع نزدیک است):

    1. تفسیر قمى: ۲۴۰۰ مورد؛
    2. تفسیر عیاشى: ۱۳۰۰ مورد؛
    3. تفسیر مجمع البيان: ۱۴۵۰ مورد؛
    4. ارشاد مفید: ۸ مورد؛
    5. اعتقادات صدوق: ۸ مورد؛
    6. اکمال‌الدین (که البته کمال‌الدین درست است): ۱۱۰ مورد؛
    7. احتجاج: ۱۶۰ مورد؛
    8. امالى طوسى: ۴۵ مورد؛
    9. بصائر الدرجات: ۴۵ مورد؛
    10. تهذیب طوسى: ۱۱۰ مورد؛
    11. توحید صدوق: ۱۵۰ مورد؛
    12. تفسیر امام حسن عسکرى(ع): تقریبا اغلب تفسیر؛
    13. فقیه صدوق: ۲۰۰ مورد؛
    14. کافى: ۱۳۵۰ مورد؛
    15. جوامع الجامع: ۱۴۵ مورد؛
    16. خصال: ۱۴۵ مورد؛
    17. علل الشرائع: ۱۸۰ مورد؛
    18. عيون أخبار الرضا(ع): ۱۶۰ مورد؛
    19. مجالس: ۹۰ مورد؛
    20. مصباح الشريعة: ۴۰ مورد؛
    21. الخرائج و الجرائح: ۱۵ مورد؛
    22. معاني الأخبار: ۱۳۵ مورد؛
    23. نهج ‌البلاغة: ۵۵ مورد؛
    24. ثواب الأعمال: ۲۲۰ مورد؛
    25. عوالي اللئالي: ۱۵ مورد؛
    26. قرب الإسناد: ۳۰ مورد؛
    27. مناقب ابن شهرآشوب: ۴۵ مورد؛
    28. روضة الواعظين: ۲۳ مورد؛
    29. محاسن برقى: مواردی اندک؛
    30. صحیفه سجادیه: مواردی اندک؛
    31. تفسیر ابوحمزه ثمالى: مواردی اندک؛
    32. تحف العقول: مواردی اندک؛
    33. نهایه شیخ طوسى: مواردی اندک؛
    34. تفسیر تبیان: مواردی اندک؛
    35. عدة الأصول: مواردی اندک؛
    36. المشکاة: مواردی اندک؛
    37. مختصر البصائر: مواردی اندک؛
    38. مصباح المتهجد: مواردی اندک؛
    39. اقبال: مواردی اندک؛
    40. طب الأئمة(ع): مواردی اندک.

    از منابع اهل سنت، علاوه بر استفاده از روایات تفسیر بیضاوى، از کتب ذیل نقل نموده است: شواهد التنزیل، تفسیر نعمانى، تفسیر سعد السعود، الجامع الصغیر، تفسیر بحر المحیط، تفسیر کشاف، در المنثور، تفسیر کلبى، تفسیر ثعلبى. بنابراین بیشترین استفاده را در روایات از تفسیر قمى، تفسیر عیاشى، کافى و تفسیر مجمع البيان نموده است.

    تفسیر صافى از نگاه دیگران

    این تفسیر همچون هر تفسیر وزین و مطرح دیگر، ستایش و نکوهش‌هایی را باعث شده است؛ از جمله، دکتر محمدحسین ذهبى در «التفسير و المفسرون» ج۲، در بررسى تفاسیر شیعه، ۴۰ صفحه از کتاب خود را به معرفى و نقد تفسیر صافى اختصاص داده است.

    حواشى و شروح و ترجمه‌ها

    تفسیر صافى از ابتدا مورد توجه علما قرار گرفته و شمار زیادی از علما آن را حاشیه‌نگاری، شرح و ترجمه نموده‌اند؛ برخی از آنها عبارتند از:

    1. حاشیه ملا آقا خویى تبریزى (متوفى ۱۳۰۷ق)؛
    2. حاشیه سید صدرالدین یزدى؛
    3. حاشیه ملا عبدالرضا دماوندى (متوفى ۱۱۶۰)؛
    4. حاشیه میرزا محمدعلى طباطبایى یزدى، متخلص به وامق (متوفى ۱۲۴۰)؛
    5. حاشیه میرزا محمد تویسرکانى؛
    6. حاشیه و شرح تفسیر صافى، از سید عبدالاعلى سبزوارى؛
    7. حاشیه دهگردى بر تفسیر صافى، تألیف سید ابوالقاسم حسینى؛
    8. ترجمه تفسیر صافى، با عنوان تفسیر «روان جاوید» در ۵ جلد، اثر میرزا محمد ثقفى؛
    9. ترجمه تفسیر صافى توسط آقایان سبحانى و محمدباقر ساعدى خراسانى.

    چاپ‌ها و تحقیق تفسیر صافى

    1. تفسیر صافی، به سال ۱۲۶۶ق، در تهران در قطع رحلى و با چاپ سنگى منتشر شد و پس از آن، بارها در تهران، ‌تبریز و بمبئى، همان چاپ افست گشت؛
    2. چاپ دیگر آن در چهار جلد در قطع وزیرى و با تصحیح مرحوم آیت‌الله شعرانى و تحقیق و تعلیق آقاى میرزا حسن حسینى لواسانى، صورت گرفته است؛
    3. چاپ دیگر آن در ۵ جلد در قطع وزیرى و با مقدمه‌اى در شرح حال مؤلف و پانوشت‌هایى از آقاى محمدحسین اعلمى (لازم به یادآورى است که اکثر قریب به اتفاق پاورقى‌هاى این چاپ، همان پاورقى‌هاى چاپ دوم است که بدون هیچ اشاره‌اى در این چاپ، آمده است)؛
    4. چاپ اخیر آن در ۷ مجلد با تحقیق علامه سید محسن حسینى امینى از طرف دارالکتب اسلامیه تهران به سال ۱۳۷۷ش، روانه بازار کتاب گردید (محقق در مقدمه‌اى درباره زندگى مرحوم ملا محسن فیض، دیدگاه علما نسبت به او، اساتید و شاگردان ایشان و آثار علمى وی بحث نموده. مبناى ایشان در تصحیح، نسخه خطى مصحح موجود در کتابخانه آیت‌الله مرعشى به شماره ۵۹۶۴ بوده است. محقق برخى از پاورقى‌هاى چاپ‌هاى قبل را به‌همراه موارد جدید، آورده است).

    منابع مقاله

    1. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج2، آیت‌اللّه معرفت، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامى رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛
    2. التفسير و المفسرون، ج2، دکتر ذهبى، دار إحياء التراث العربي، بیروت - لبنان؛
    3. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، به کوشش بهاءالدین خرمشاهى، ج۱، انتشارات دوستان، تهران ۱۳۷۷ش؛
    4. دایرةالمعارف تشیع، زیر نظر جمعى از اندیشمندان حوزه و دانشگاه، ج۴، نشر سعید محبى، ۱۳۷۵ش؛
    5. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج4 و 15، شیخ آغابزرگ طهرانى، دارالأضواء، بیروت؛
    6. روضات الجنات، ج6، میرزا محمدباقر موسوى خوانسارى، انتشارات اسماعیلیان قم؛
    7. طبقات المفسرين، ج3 و 5، آقاى عقیقى بخشایشى، نشر نوید اسلام، قم چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛
    8. مقاله مجله حوزه، نشریه دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، شماره ۲۱، مرداد و شهریور ۱۳۶۶، آقاى مهدوى راد؛
    9. مقدمه چاپ جدید ۷ جلدى، دارالکتب اسلامى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، تحقیق آقاى سید محسن حسینى امینى؛
    10. المفسرون حياتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، مؤسسه چاپ و نشر وزارت ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳ش؛
    11. آشنایى با تفاسیر قرآن مجید و مفسران آن، آیت‌اللّه رضا استادى، چاپ مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ش.

    وابسته‌ها