۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بـ' به 'ب') |
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
||
| (۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = چهارپارههای عاشقانه | | عنوانهای دیگر = چهارپارههای عاشقانه | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = 4ن8ح/8361 PIR | | کد کنگره = 4ن8ح/8361 PIR | ||
| موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی. | | موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی. | ||
| خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
| شابک =8-63-2905-964-978 | | شابک =8-63-2905-964-978 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم میزند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن میگوید و حالات عاشقان را باز مینماید. در مقدّمه میگوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازهی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام | کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم میزند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن میگوید و حالات عاشقان را باز مینماید. در مقدّمه میگوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازهی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطه را بی عشق میتوان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را میتوانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشان میتوان دید. به زعم [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف اصفهانی]]: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
| خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
نویسنده در مقدّمه متذکّر میشود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوهی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | نویسنده در مقدّمه متذکّر میشود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوهی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | ||
نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال میکند و عاشقی را که توصیف مینماید این گونه معرّفی میکند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیدهی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به | نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال میکند و عاشقی را که توصیف مینماید این گونه معرّفی میکند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیدهی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به تمام نمیشناختند و به جا نمیآوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در بارهی عشق باید گفته میشد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که میدانستند و تعلیم مییافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند میکرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی میآورد و به ایشان اجازه داده می-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>. | ||
به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمیوی را با عشق قرین میداند و شیرازهی وجود آدم را عشق میداند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه میگوید: | به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمیوی را با عشق قرین میداند و شیرازهی وجود آدم را عشق میداند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه میگوید: | ||
ویرایش