نرد عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'بـ' به 'ب')
    جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
     
    (۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۴: خط ۴:
    | عنوان‌های دیگر = چهارپاره‌های عاشقانه
    | عنوان‌های دیگر = چهارپاره‌های عاشقانه
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    | زبان =فارسي
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏ 4ن8ح/8361 PIR
    | کد کنگره =‏ 4ن8ح/8361 PIR
    | موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی.
    | موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی.
    خط ۱۶: خط ۱۶:
    | شابک =8-63-2905-964-978
    | شابک =8-63-2905-964-978
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000
    | کتابخوان همراه نور =
    | کتابخوان همراه نور =
    | کد پدیدآور =  
    | کد پدیدآور =  
    خط ۵۲: خط ۵۲:
    == گزارش محتوا==
    == گزارش محتوا==


    کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم می‌زند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن می‌گوید و حالات عاشقان را باز می‌نماید. در مقدّمه می‌گوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازه‌ی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطـه را بی عشـق می‌توان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را می‌توانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشـان می‌توان دید. به زعم [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف اصفهانی]]:  
    کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم می‌زند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن می‌گوید و حالات عاشقان را باز می‌نماید. در مقدّمه می‌گوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازه‌ی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطه را بی عشق می‌توان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را می‌توانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشان می‌توان دید. به زعم [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف اصفهانی]]:  


    {{شعر}}
    {{شعر}}
    خط ۶۰: خط ۶۰:
    نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.
    نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.


    نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به تمـام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.
    نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به تمام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.


    به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:
    به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۰

    نرد عشق
    نرد عشق
    عنوان‌های دیگرچهارپاره‌های عاشقانه کاظم محمّدی (نویسنده)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1398 ش
    چاپ1
    شابک8-63-2905-964-978
    موضوعشعر فارسی. رباعیات فارسی.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 4ن8ح/8361 PIR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نرد عشق سروده‌ی استاد کاظم محمّدی است. کتابی است با 300 رباعی که در وصف عشق سروده است. عشق گوهری ارزشمند است که ذات هستی با آن عجین و آشناست. در این بین عارفان در معرفت عشق سهمی‌بیش از دیگران دارند و در معرّفی آن نیز بیش از دیگران همّت گماشته‌اند. کافی است به دیوان پر شور عارفان سری بزنیم تا شور عشق را از دل غزلیاتشان گویا و پویا ببینیم. بزرگانی چون: حکیم سنایی، عطار نیشابوری، مولانا، سعدی، عراقی، حافظ، وحشی بافقی و دیگران در این راستا سهمی‌به سزا دارند و دیوانهای فاخرشان سرشار از مضامین عاشفانه است. امّا در این زمان آنهم در قالب رباعی و در یک مجموعه‌ی منسجم از عشق سخن گفتن کاری است که کمتر صورت گرفته است و برای آنان که در این ژانر این مقوله را دنبال می‌کنند این اثر شاید نخستین کار محسوب شود.

    از استاد کاظم محمّدی از دیرباز تا کنون مجموعه‌های دیگر از شعر و ادب نوشته و منتشر شده است، در قالب مثنوی کتاب خم گلرنگ در سال 1373 به انتشار رسیده است و در این سالهای اخیر نیز کتابهایی صرفاً در قالب رباعی با نامهای میر بهار، نقطه‌ی آغاز، شهر بهشت، رباعی ایّام، ایّام رباعی، تازیانه‌های رباعی، دنیای شما و اینک نرد عشق که اختصاصاً به معنا و مفهوم عشق پرداخته است و کم و کیف آن را در ان قالب دنبال می‌کند. و این نیز مسلّم است که استاد کاظم محمّدی در پژوهش عشق لا اقل در این سده بیشترین سهم را با آثار عرفانی ـ فلسفی خود داشته است، چنانکه نخستین کتابی که بعد از انقلاب به طور مستقل و پژوهشی در خصوص عشق به انتشار رسید کتاب ارزنده‌ی عشق، عاشق، معشوق بود و بعد از آن کتابهای جدال تاریخی عقل و عشق، چشمه‌ی بقا و صدای سخن عشق که تا کنون کسی بیشتر و بهتر از آن کاری را که در عرفان باشد ارائه نداده است.

    آغاز مقدّمه‌ی این اثر با این رباعی آغاز و ترسیم شده است:

    در نرد وجود تاس من جفت نبود؟در دایره آنچنان که می‌گفت نبود
    در ششدر عشق هر کسی می‌بازد این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود[۱]


    ساختار

    کتاب نرد عشق اثری است شعری در 162 صفحه که حاوی 300 رباعی در باره‌ی عشق و عاشق و معشوق است و به بیان کم و کیف آن در قالب رباعی می‌پردازد. امّا این اثر مقدّمه‌ای دارد که در آن عشق به خوبی و به کمال توصیف شده است و خواننده با خواندن این مقدّمه به خوبی می‌یابد که مراد از عشق چه چیزی است. طبیعتاً این استاد عرفان پژوه آنچه که در این مجموعه بیان کرده با نگرشی عرفانی توأم است و برای کسانی که در راه عرفان و طریقت گام می‌زنند و یا با ادب و ادبیات صوفیانه میانه‌ای خوش دارند این اثر نیز ادامه‌ای مطلوب از آن در قرن 14 محسوب می‌شود.

    کتاب دارای مقدّمه‌ای هشت صفحه‌ای است که در این هشت صفحه با دیدگاه نویسنده آشنا می‌شویم که عشق را چگونه می‌بیند و نظر خاص وی در خصوص عشق چیست و عاشق را چگونه تعریف می‌نماید. خواننده در این اثر سرگردان نیست که تضادی در هویّت و ماهیت عشق دیده شود، زیرا در راستای عارفان دیرینه با همان بینش به عشق پرداخته شده است و در واقع مراد نویسنده چنانکه از مقدّمه و متن بر می‌آید عشق حقیقی و حقیقت عشق را منظور داشته است و این نیز چیزی است که هر مشتاق ادب و عرفان آن را جستجو می‌کند. در این کتاب که در بردارنده‌ی 300 رباعی است به تریب شماره می‌توان آن را دنبال کرد که از عدد 1 آغاز و به ترتیب و مسلسل‌وار تا شماره 300 ادامه می‌یابد. نخستین رباعی آن چنین است:

    نقّاش ازل صورت خود نقش نموداز صورت خود در دل ما عشق فزود
    با آنکه همه عاشق آن روی شدندآن روی از او بود و از او روی نبود[۲]

    آخرین رباعی این مجموعه نیز چنین است:

    در نرد وجود تاس من جفت نبود؟در دایره آنچنان که می‌گفت نبود
    در ششدر عشق هر کسی می‌بازد این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود[۳]


    گزارش محتوا

    کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم می‌زند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن می‌گوید و حالات عاشقان را باز می‌نماید. در مقدّمه می‌گوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازه‌ی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطه را بی عشق می‌توان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را می‌توانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشان می‌توان دید. به زعم هاتف اصفهانی:

    چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نا دیدنی است آن بینی [۴]

    نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند[۵].

    نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به تمام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند[۶].

    به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:

    سرمایه‌ی این آدم خاکی عشق استبنیاد طریقِ نیکنامی‌عشق است
    بی جوهر عشق، آدمی‌هست بلیسدر نزد خرد، هست تمامی‌عشق است[۷]

    در رباعی دیگر عالم را به تمامی‌عشق و خوب و لطیف می‌بیند و در تعریضی بیان می‌کند هر که عاقل آن است که در عالم عشق حضور یابد و اگر کسی در عشق غور نکند و با عشق همراه و همزیست نباد گویی که سنگ و چوب است، هر چند که در دیدگاهی دیگر به شعور ذرّات و موجودات به طور کلّی وقوف می‌دهد، لذا می‌گوید:

    در عالم عشق هر چه بینی خوب استزیبا و خوش و مرتّب و مطلوب است
    عاقل نه کسی که خارج از این ورطه استهر کُاو که نه عاشق است حجر یا چوب است[۸]

    نویسنده در پی عشقی است که از معرفت توحید برخاسته باشد و لذا معرفت را همان گونه به توحید گره می‌زند که عشق را، معرفت به خدا و عشق به خدا و هر دو در ساحت توحید و یگانگی، این که او احد است و واحد، در عشق نیز غیر از او را نظر کردن و غیر از او را طلب نمودن ناراستی و عین شرک است. از این رو می‌گوید:

    توحید برون شدن ز هر نوع هوس استآن را که هوس بود نامرد کس است
    عشقی که در آن توجّه غیر بودآلوده و آمیخته‌ی خار و خس است[۹]

    غرقه شده به عشق جز عشق را بر نمی‌تابد و جز معشوق را نمی‌خواهد، هر چند عاشقی رنج بردن است و در درد غوطه خوردن، با این حال این درد را به هزار درمان نمی‌دهد و هرگز به دنبال درمان و عبور از رنج نیز نیست، چنانکه در یک رباعی می‌گوید:

    در عشق خیال بهره و سود مکنواندر تبِ او خیال بهبود مکن
    از خویش برون آ که به معشوق رسیفکری ز من و ز هستی و بود مکن[۱۰]

    در این رباعی نیز می‌توان پیوند عشق و عرفان؛ و عشق و توحید را در یافت که در نظر استاد کاظم محمّدی خاصیّت عشق توحّد و یگانگی است و هرگز شرک و دوئی را برنمی‌تابد:

    ذرّات وجود جمله سرگردانندچون عاشق زار هر طرف می‌رانند
    از عشق خدای خالق بی همتااوراد خدا خدا خدا می‌خوانند[۱۱]

    ویژگیها

    در نگاهی کلّی به کتاب شهر بهشت می‌توان به نکته‌هایی خاص برخورد کرد که برخی از آنها بدین شرح است:

    1. مقدّمه‌ی کاملاً جامع برای تعریف و توصیف نوع عشقی است که نویسنده به دنبال آن است.
    2. تجمیع اشعاری در قالب رباعی که کلّیّتِ آن در راستای عشق حقیقی باشد بسیار خاص است.
    3. بیان مفاهیم عمیق عشق با تمام کمّ و کیف آن در قالب شعر و خاصّه رباعی.
    4. اشاره به عوامل و موانع عشق راستین.
    5. وجود قالبهایی غیر از آنچه که به طور معمول در رباعی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

    وضعیت کتاب

    نرد عشق، تألیف کاظم محمّدی

    کتاب یک جلد، دارای مقدّمه‌ای تحلیلی در باره‌ی حقیقت عشق، با 300 رباعی است، متن آن فارسی و دارای 162 صفحه، با کاغذ مرغوب، جلد نرم و طرحی متناسب با نام کتاب می‌باشد.

    پانویس

    1. مقدمه، ص 5
    2. متن، ص 13
    3. متن، ص 162
    4. مقدّمه، ص 6
    5. مقدّمه، ص 7
    6. مقدّمه، صص 10
    7. متن، رباعی شماره 7
    8. متن، رباعی شماره 8
    9. متن، رباعی شماره 19
    10. متن، رباعی شماره 35
    11. متن، رباعی شماره 167

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها