شرح فصوص الحکمة (استرآبادی): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
    خط ۳۴: خط ۳۴:
    '''شرح فصوص الحکمة'''، کتابی است به زبان فارسی از [[استرآبادی، محمدتقی|محمدتقی استرآبادی]] (متوفی 1058ق) در شرح فصوص الحکمة منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (متوفی 339ق) که به کوشش [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‌پژوه]] (متوفی 1375ش) در سال 1358 شمسی چاپ شده است. موضوع کتاب فلسفه یونانی آمیخته با عرفان خاوری است.
    '''شرح فصوص الحکمة'''، کتابی است به زبان فارسی از [[استرآبادی، محمدتقی|محمدتقی استرآبادی]] (متوفی 1058ق) در شرح فصوص الحکمة منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (متوفی 339ق) که به کوشش [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‌پژوه]] (متوفی 1375ش) در سال 1358 شمسی چاپ شده است. موضوع کتاب فلسفه یونانی آمیخته با عرفان خاوری است.


    این شرح که به فارسی است و جدا از متن می‎باشد، نه آمیخته با آن، ناتمام است یعنی تا فص 42 را شامل می‌شود. این اثر از ابوجعفر محمدتقی پسر عبدالوهاب پسر حسین پسر سعدالله پسر حسین استرآبادی مشهدی است. وی در 1058 از دنیا رفت. او فیلسوف و متکلم و شاعر بود. [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] آن را به گواهی دیباچه‌اش در رمضان سال 1056 برای دوستان خود (نک ص1) که بار دیگر هم گویا از آن‌ها یاد کرده است (نک ص84) آغاز کرده و گویا مرگش در 1058 نگذاشته که آن را به پایان ببرد و نسخه‌های آن تا فص 42 وجود دارد. از این کتاب پنج نسخه در دست است که محقق، دو نسخه از آن یعنی نسخه 2303 کتابخانه مجلس و 835 کتابخانه آستان قدس رضوی را برای تصحیح متن، مشاهده کرده است.<ref>ر.ک: دیباچه کتاب، ص هفت و هشت</ref>
    این شرح که به فارسی است و جدا از متن می‌باشد، نه آمیخته با آن، ناتمام است یعنی تا فص 42 را شامل می‌شود. این اثر از ابوجعفر محمدتقی پسر عبدالوهاب پسر حسین پسر سعدالله پسر حسین استرآبادی مشهدی است. وی در 1058 از دنیا رفت. او فیلسوف و متکلم و شاعر بود. [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] آن را به گواهی دیباچه‌اش در رمضان سال 1056 برای دوستان خود (نک ص1) که بار دیگر هم گویا از آن‌ها یاد کرده است (نک ص84) آغاز کرده و گویا مرگش در 1058 نگذاشته که آن را به پایان ببرد و نسخه‌های آن تا فص 42 وجود دارد. از این کتاب پنج نسخه در دست است که محقق، دو نسخه از آن یعنی نسخه 2303 کتابخانه مجلس و 835 کتابخانه آستان قدس رضوی را برای تصحیح متن، مشاهده کرده است.<ref>ر.ک: دیباچه کتاب، ص هفت و هشت</ref>


    [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] در این کتاب، این شرح را منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] می‌داند (نک، ص1) و می‌گوید در هنگام پرداختن به این شرح جز الهیات شفاء و چند رساله از قدما و فارابی و یک نسخه از فصوص چیز دیگری در دست نداشته است (نک ص102).<ref>ر.ک: همان، ص نه</ref> در این نسخه از زرادشت آذربادگانی پیامبر مجوس، ذی مقراطیس، افلاطون، ارسطاطالیس و بارارمیناس و برهان و طوبیقای او، فرفریوس صوری و ایساغوجی او، افلوطین و خلسه او، اثولوجیای منسوب به ارسطو، اسکندر افرودیسی و رساله عقل او، شارحان ارسطو، اوائل حکماء و فلسفی و متکلم و اشعری و معتزلی و امامیه و اهل سنت و احادیث اهل‎بیت(ع) و براهمه هند و سلوک و ریاضات و مجاهدات آن‌ها و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و سیاست مدن او و مبادی موجوداتش و همچنین الجمع بین رأیی الحکیمین و رساله عقلش و ابوالفرج قم، ابوالبرکات، افضل کاشانی و عرض نامه او، ابن‌سینا و شفاء و اشارات و مبدأ و معادش، مشکویه رازی و فوز السعادة او، ابوالقاسم فردوسی و شعر فارسی وی، بهمنیار و کتاب تحصیل او، شهرستانی و ملل و نحلش، شیخ شهید سهروردی و حکمت اشراقش، [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]] و فصوص او، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی رومی]]، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] و شرح رساله علمش، [[ابن کمونه، سعد بن منصور|ابن کمونه]]، نظام نیشابوری و تفسیر او، محقق شریف و خفری و سواد العین و حاشیه او و یادی که از حکمای فُرس کرده است، دوانی، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد،]] ابوالقاسم فندرسکی و... یاد شده است. در صفحات 79 و 155 این شرح نزدیک به آنچه در صناعیه فندرسکی می‎بینیم آمده و گویا شارح آن را در دست داشته است. نیز از رازی محاکم و غیاث المدققین و شمسای گیلانی و یکی از فضلا و برخی دانایان و یکی از دانایان که در صفحه 220 ذکر شده و شاید منظور نویسنده از این شخص، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] باشد نیز مطالبی ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص نه و ده</ref>
    [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] در این کتاب، این شرح را منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] می‌داند (نک، ص1) و می‌گوید در هنگام پرداختن به این شرح جز الهیات شفاء و چند رساله از قدما و فارابی و یک نسخه از فصوص چیز دیگری در دست نداشته است (نک ص102).<ref>ر.ک: همان، ص نه</ref> در این نسخه از زرادشت آذربادگانی پیامبر مجوس، ذی مقراطیس، افلاطون، ارسطاطالیس و بارارمیناس و برهان و طوبیقای او، فرفریوس صوری و ایساغوجی او، افلوطین و خلسه او، اثولوجیای منسوب به ارسطو، اسکندر افرودیسی و رساله عقل او، شارحان ارسطو، اوائل حکماء و فلسفی و متکلم و اشعری و معتزلی و امامیه و اهل سنت و احادیث اهل‎بیت(ع) و براهمه هند و سلوک و ریاضات و مجاهدات آن‌ها و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و سیاست مدن او و مبادی موجوداتش و همچنین الجمع بین رأیی الحکیمین و رساله عقلش و ابوالفرج قم، ابوالبرکات، افضل کاشانی و عرض نامه او، ابن‌سینا و شفاء و اشارات و مبدأ و معادش، مشکویه رازی و فوز السعادة او، ابوالقاسم فردوسی و شعر فارسی وی، بهمنیار و کتاب تحصیل او، شهرستانی و ملل و نحلش، شیخ شهید سهروردی و حکمت اشراقش، [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]] و فصوص او، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی رومی]]، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] و شرح رساله علمش، [[ابن کمونه، سعد بن منصور|ابن کمونه]]، نظام نیشابوری و تفسیر او، محقق شریف و خفری و سواد العین و حاشیه او و یادی که از حکمای فُرس کرده است، دوانی، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد،]] ابوالقاسم فندرسکی و... یاد شده است. در صفحات 79 و 155 این شرح نزدیک به آنچه در صناعیه فندرسکی می‌بینیم آمده و گویا شارح آن را در دست داشته است. نیز از رازی محاکم و غیاث المدققین و شمسای گیلانی و یکی از فضلا و برخی دانایان و یکی از دانایان که در صفحه 220 ذکر شده و شاید منظور نویسنده از این شخص، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] باشد نیز مطالبی ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص نه و ده</ref>


    شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بی‎بضاعت و...»(نک ص193) یاد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص ده</ref> «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی می‎بینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».<ref>ر.ک: همان، ص یازده</ref>
    شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بی‌بضاعت و...»(نک ص193) یاد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص ده</ref> «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی می‌بینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».<ref>ر.ک: همان، ص یازده</ref>


    خود شرح از ص 27 آغاز می‌شود و در میانه‌ها جستجو می‌شود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آن‎چنان‌که اسکندر و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] گفته‌اند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] و [[ارسطو]] و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و....<ref>ر.ک: همان</ref>
    خود شرح از ص 27 آغاز می‌شود و در میانه‌ها جستجو می‌شود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آن‎چنان‌که اسکندر و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] گفته‌اند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] و [[ارسطو]] و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و....<ref>ر.ک: همان</ref>
    خط ۴۴: خط ۴۴:
    نکته‌ای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] که شاگرد [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.<ref>ر.ک: همان، ص یازده و دوازده</ref> محقق کتاب، [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‌پژوه]]، در دیباچه کتاب از [[محقق، مهدی|دکتر مهدی محقق]] و [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص دوازده</ref>
    نکته‌ای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] که شاگرد [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.<ref>ر.ک: همان، ص یازده و دوازده</ref> محقق کتاب، [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‌پژوه]]، در دیباچه کتاب از [[محقق، مهدی|دکتر مهدی محقق]] و [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص دوازده</ref>


    عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است:... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بی‎بضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجب‎الوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا به‌جای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه به‎قدر طاقت شرح کرده‌اند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی ابونصر فارابی]] و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتاب‌های قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.
    عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است:... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بی‌بضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجب‎الوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا به‌جای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه به‎قدر طاقت شرح کرده‌اند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی ابونصر فارابی]] و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتاب‌های قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.


    مقرر کرد که پس‌ازاین نامه‌ای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند به‎قدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت به‎منزله مدخل کتاب و پس‌ازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم به‎قدر طاقت.<ref>متن کتاب، ص 1-2</ref>
    مقرر کرد که پس‌ازاین نامه‌ای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند به‎قدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت به‎منزله مدخل کتاب و پس‌ازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم به‎قدر طاقت.<ref>متن کتاب، ص 1-2</ref>

    نسخهٔ ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۱۸

    شرح فصوص الحکمة (استرآبادی)‏
    شرح فصوص الحکمة (استرآبادی)
    پدیدآوراناسترآبادي، محمدتقي (شارح)

    دانش‌پژوه، محمدتقی (مصحح)

    محقق، مهدي

    آدامز، چارلز

    فارابي، محمد بن محمد (نويسنده)
    ناشرمؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه تهران - دانشگاه مک گيل
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1385ش ,
    موضوعفلسفه اسلامي
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    شرح فصوص الحکمة، کتابی است به زبان فارسی از محمدتقی استرآبادی (متوفی 1058ق) در شرح فصوص الحکمة منسوب به فارابی (متوفی 339ق) که به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه (متوفی 1375ش) در سال 1358 شمسی چاپ شده است. موضوع کتاب فلسفه یونانی آمیخته با عرفان خاوری است.

    این شرح که به فارسی است و جدا از متن می‌باشد، نه آمیخته با آن، ناتمام است یعنی تا فص 42 را شامل می‌شود. این اثر از ابوجعفر محمدتقی پسر عبدالوهاب پسر حسین پسر سعدالله پسر حسین استرآبادی مشهدی است. وی در 1058 از دنیا رفت. او فیلسوف و متکلم و شاعر بود. استرآبادی آن را به گواهی دیباچه‌اش در رمضان سال 1056 برای دوستان خود (نک ص1) که بار دیگر هم گویا از آن‌ها یاد کرده است (نک ص84) آغاز کرده و گویا مرگش در 1058 نگذاشته که آن را به پایان ببرد و نسخه‌های آن تا فص 42 وجود دارد. از این کتاب پنج نسخه در دست است که محقق، دو نسخه از آن یعنی نسخه 2303 کتابخانه مجلس و 835 کتابخانه آستان قدس رضوی را برای تصحیح متن، مشاهده کرده است.[۱]

    استرآبادی در این کتاب، این شرح را منسوب به فارابی می‌داند (نک، ص1) و می‌گوید در هنگام پرداختن به این شرح جز الهیات شفاء و چند رساله از قدما و فارابی و یک نسخه از فصوص چیز دیگری در دست نداشته است (نک ص102).[۲] در این نسخه از زرادشت آذربادگانی پیامبر مجوس، ذی مقراطیس، افلاطون، ارسطاطالیس و بارارمیناس و برهان و طوبیقای او، فرفریوس صوری و ایساغوجی او، افلوطین و خلسه او، اثولوجیای منسوب به ارسطو، اسکندر افرودیسی و رساله عقل او، شارحان ارسطو، اوائل حکماء و فلسفی و متکلم و اشعری و معتزلی و امامیه و اهل سنت و احادیث اهل‎بیت(ع) و براهمه هند و سلوک و ریاضات و مجاهدات آن‌ها و فارابی و سیاست مدن او و مبادی موجوداتش و همچنین الجمع بین رأیی الحکیمین و رساله عقلش و ابوالفرج قم، ابوالبرکات، افضل کاشانی و عرض نامه او، ابن‌سینا و شفاء و اشارات و مبدأ و معادش، مشکویه رازی و فوز السعادة او، ابوالقاسم فردوسی و شعر فارسی وی، بهمنیار و کتاب تحصیل او، شهرستانی و ملل و نحلش، شیخ شهید سهروردی و حکمت اشراقش، محی‌الدین عربی و فصوص او، مولوی رومی، خواجه طوسی و شرح رساله علمش، ابن کمونه، نظام نیشابوری و تفسیر او، محقق شریف و خفری و سواد العین و حاشیه او و یادی که از حکمای فُرس کرده است، دوانی، میرداماد، ابوالقاسم فندرسکی و... یاد شده است. در صفحات 79 و 155 این شرح نزدیک به آنچه در صناعیه فندرسکی می‌بینیم آمده و گویا شارح آن را در دست داشته است. نیز از رازی محاکم و غیاث المدققین و شمسای گیلانی و یکی از فضلا و برخی دانایان و یکی از دانایان که در صفحه 220 ذکر شده و شاید منظور نویسنده از این شخص، صدرای شیرازی باشد نیز مطالبی ذکر شده است.[۳]

    شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بی‌بضاعت و...»(نک ص193) یاد می‌کند.[۴] «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی می‌بینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».[۵]

    خود شرح از ص 27 آغاز می‌شود و در میانه‌ها جستجو می‌شود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آن‎چنان‌که اسکندر و صدرای شیرازی گفته‌اند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته ابن‌سینا و ارسطو و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و....[۶]

    نکته‌ای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی استرآبادی که شاگرد شیخ بهایی و میرداماد و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.[۷] محقق کتاب، محمدتقی دانش‌پژوه، در دیباچه کتاب از دکتر مهدی محقق و عبدالله نورانی تشکر کرده است.[۸]

    عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است:... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بی‌بضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجب‎الوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا به‌جای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه به‎قدر طاقت شرح کرده‌اند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل معلم ثانی ابونصر فارابی و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتاب‌های قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.

    مقرر کرد که پس‌ازاین نامه‌ای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند به‎قدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت به‎منزله مدخل کتاب و پس‌ازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم به‎قدر طاقت.[۹]

    پانویس

    1. ر.ک: دیباچه کتاب، ص هفت و هشت
    2. ر.ک: همان، ص نه
    3. ر.ک: همان، ص نه و ده
    4. ر.ک: همان، ص ده
    5. ر.ک: همان، ص یازده
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: همان، ص یازده و دوازده
    8. ر.ک: همان، ص دوازده
    9. متن کتاب، ص 1-2

    منبع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها