۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==ساختار == | ==ساختار == | ||
دو مقدمه از مصحح و مؤلف، آغازگر مطالب مىباشد. شیخ صدوق در این کتاب، احادیث را به ترتیب عددى تحت عناوین «باب الواحد»، «باب الاثنین»، «باب الثلاثة» و... تا عدد بیست به ترتیب آورده و پس از عدد بیست، روایاتى در اعداد مابین 20 و 30 ذکر کرده و سپس ابواب زیر را آورده: باب 30 و مافوق آن، باب 40 و مافوق آن، باب 50 و مافوق، باب 70 و80 و بیشتر، پس از آن، یک باب تحت عنوان از یک تا صد ذکر کرده و همه روایاتى را که دربردارنده عدد بیش از صد است، به ترتیب در این باب ذکر کرده است. آنگاه بابى در باره 400 و بابى بیش از هزار آورده است که آخرین روایت این باب مشتمل است بر عدد یک ملیون که در رابطه با خلقت یک میلیون آدم و یک میلیون عالم (از امام باقر (ع)) است. | دو مقدمه از مصحح و مؤلف، آغازگر مطالب مىباشد. شیخ صدوق در این کتاب، احادیث را به ترتیب عددى تحت عناوین «باب الواحد»، «باب الاثنین»، «باب الثلاثة» و... تا عدد بیست به ترتیب آورده و پس از عدد بیست، روایاتى در اعداد مابین 20 و 30 ذکر کرده و سپس ابواب زیر را آورده: باب 30 و مافوق آن، باب 40 و مافوق آن، باب 50 و مافوق، باب 70 و80 و بیشتر، پس از آن، یک باب تحت عنوان از یک تا صد ذکر کرده و همه روایاتى را که دربردارنده عدد بیش از صد است، به ترتیب در این باب ذکر کرده است. آنگاه بابى در باره 400 و بابى بیش از هزار آورده است که آخرین روایت این باب مشتمل است بر عدد یک ملیون که در رابطه با خلقت یک میلیون آدم و یک میلیون عالم (از امام باقر(ع)) است. | ||
این شیوه نگارش و چینش احادیث، موجب شده که صفحات کتاب، موضوعات | این شیوه نگارش و چینش احادیث، موجب شده که صفحات کتاب، موضوعات | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
مطالب کتاب با شیوهاى نو، تنظیم یافته است، به این صورت که به بخشهاى یکى، دوتایى، سهتایى و... تقسیم شده و در هر بخش، فقط احادیثى آمده که شماره مطلب آن، همعدد با شماره آن بخش است. | مطالب کتاب با شیوهاى نو، تنظیم یافته است، به این صورت که به بخشهاى یکى، دوتایى، سهتایى و... تقسیم شده و در هر بخش، فقط احادیثى آمده که شماره مطلب آن، همعدد با شماره آن بخش است. | ||
نخستین روایت در باب اول که به «باب الواحد» موسوم است، نقل سؤال اعرابى از [[امام على (ع)]] در جنگ جمل در باره یگانه بودن خداست. امام(ع) در پاسخ، توحید را چهار قسم کرده، دو قسم را باطل و دو قسم را درست دانسته است. دو قسم باطل، یکى وحدت عددى است که خدا در باب اعداد قرار نمىگیرد و دیگرى «واحد من الناس...»، به معناى گونهاى از جنس است که مستلزم تشبیه مىباشد. دو قسمى که درست و در مورد خداوند ثابت است، یکى به معناى بىشبه و بىمثل بودن خداوند و دیگرى به معناى احدى المعنا بودن است؛ یعنى مرکب نبودن و تقسیم نپذیرفتن نه در وجود، نه در عقل و نه در وهم <ref>متن کتاب، ج 1، ص 2</ref>. | نخستین روایت در باب اول که به «باب الواحد» موسوم است، نقل سؤال اعرابى از [[امام على(ع)]] در جنگ جمل در باره یگانه بودن خداست. امام(ع) در پاسخ، توحید را چهار قسم کرده، دو قسم را باطل و دو قسم را درست دانسته است. دو قسم باطل، یکى وحدت عددى است که خدا در باب اعداد قرار نمىگیرد و دیگرى «واحد من الناس...»، به معناى گونهاى از جنس است که مستلزم تشبیه مىباشد. دو قسمى که درست و در مورد خداوند ثابت است، یکى به معناى بىشبه و بىمثل بودن خداوند و دیگرى به معناى احدى المعنا بودن است؛ یعنى مرکب نبودن و تقسیم نپذیرفتن نه در وجود، نه در عقل و نه در وهم <ref>متن کتاب، ج 1، ص 2</ref>. | ||
برخى از موضوعاتى که در دیگر بابها، مطرح شده است به این قرار است: بیست خصلت در محبت اهل بیت(ع)؛ قبول نشدن نماز شارب خمر تا چهل روز؛ حقوق پنجاهگانهاى که امام چهارم فرمودند؛ هفتاد فضیلت بىبدیل امیر مؤمنان(ع)؛ نزول هشتاد آیه قرآن در شأن [[امام على (ع)]]؛ صد و بیست مرتبه عروج پیغمبر به آسمان و... | برخى از موضوعاتى که در دیگر بابها، مطرح شده است به این قرار است: بیست خصلت در محبت اهل بیت(ع)؛ قبول نشدن نماز شارب خمر تا چهل روز؛ حقوق پنجاهگانهاى که امام چهارم فرمودند؛ هفتاد فضیلت بىبدیل امیر مؤمنان(ع)؛ نزول هشتاد آیه قرآن در شأن [[امام على(ع)]]؛ صد و بیست مرتبه عروج پیغمبر به آسمان و... | ||
نویسنده، تحت هر باب، با الهام از مضمون روایات همان باب، عناوین متناسب را که بیشتر با واژه «خصلت» آغاز مىشود، ذکر کرده است. در عنوان بابها، باب شصتم و نودم دیده نمىشود و این، گویا بدان جهت بوده که مؤلّف این ارقام را در روایات نیافته است. | نویسنده، تحت هر باب، با الهام از مضمون روایات همان باب، عناوین متناسب را که بیشتر با واژه «خصلت» آغاز مىشود، ذکر کرده است. در عنوان بابها، باب شصتم و نودم دیده نمىشود و این، گویا بدان جهت بوده که مؤلّف این ارقام را در روایات نیافته است. |
ویرایش