۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
مولف سعى كرده تا شرح حال اين امام بزرگوار را كه برگرفته، از متن بحارالانوار مىباشد تا حد امكان، ساده و روان بيان كند، و اگر جملهاى نيز ابهام داشت و قابل تعمق و شور بود از همفكرى و روشنبينى جمعى از فضلا و دانشمندان در تفسير و ترجمه آن استفاده كرده است. و از تكرار بعضى روايات كه فقط جنبه اثبات مطلب داشته و اضافه قابل توجهى نداشت، خودارى شده و در پاورقى وجه اختلاف دو روايت در مواردى كه لازم بوده ذكر شده است تا خوانندگان از تكرار ملول نگردند. بالاخره در اين ترجمه اختصارى كه به اصل كتاب زيان وارد نشود. | مولف سعى كرده تا شرح حال اين امام بزرگوار را كه برگرفته، از متن بحارالانوار مىباشد تا حد امكان، ساده و روان بيان كند، و اگر جملهاى نيز ابهام داشت و قابل تعمق و شور بود از همفكرى و روشنبينى جمعى از فضلا و دانشمندان در تفسير و ترجمه آن استفاده كرده است. و از تكرار بعضى روايات كه فقط جنبه اثبات مطلب داشته و اضافه قابل توجهى نداشت، خودارى شده و در پاورقى وجه اختلاف دو روايت در مواردى كه لازم بوده ذكر شده است تا خوانندگان از تكرار ملول نگردند. بالاخره در اين ترجمه اختصارى كه به اصل كتاب زيان وارد نشود. | ||
كتاب شامل دو قسمت است: | كتاب شامل دو قسمت است: | ||
أ- اسامى و لقبها و نقش انگشترى و تاريخ ولادت آن جناب و احوال مادر و بعضى مناقب و مختصرى از احوال امام(ع) مىباشد. | #زندگانى حضرت زين العابدين(ع) شروع مىگردد كه شامل يازده باب مىباشد: | ||
ب- تصريح به امامت ايشان و ساير دلائل امامت است. | #:أ- اسامى و لقبها و نقش انگشترى و تاريخ ولادت آن جناب و احوال مادر و بعضى مناقب و مختصرى از احوال امام(ع) مىباشد. | ||
ت- شامل معجزات و كارهاى شگفت انگيز امام(ع) مىباشد. | #:ب- تصريح به امامت ايشان و ساير دلائل امامت است. | ||
ث- در مستجاب شدن دعاى امام(ع) است، ثابت بنانى مىگويد: من و گروهى از عباد بصره از قبيل ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و مالك بن دينار به حج رفتيم، همين كه داخل مكه شديم ديديم مردم از نظر آب در مضيقه هستند و از شدت تشنگى ناراحتند، چون باران كم باريده بود. | #:ت- شامل معجزات و كارهاى شگفت انگيز امام(ع) مىباشد. | ||
مردم متوسل به ما شدند و تقاضاى طلب باران نمودند رفتيم، به جانب كعبه پس از طواف با تضرع و زارى از خدا درخواست باران نموديم؛ ولى دعاى ما اجابت نشد، در همين ميان جوانى كه اندوه ناراحتى غم در چهرهاش آشكارا ديده ميشد، وارد شد و طوافى نمود، سپس روى به ما آورده فرمود: مالك بن دينار و ثابت بنانى و ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و يا سعد يا عمر يا صالح اعمى، رابعه، سعدانه، يا جعفر بن سليمان، عرض كرديم، بله اى جوان؟ | #:ث- در مستجاب شدن دعاى امام(ع) است، ثابت بنانى مىگويد: من و گروهى از عباد بصره از قبيل ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و مالك بن دينار به حج رفتيم، همين كه داخل مكه شديم ديديم مردم از نظر آب در مضيقه هستند و از شدت تشنگى ناراحتند، چون باران كم باريده بود. | ||
#:مردم متوسل به ما شدند و تقاضاى طلب باران نمودند رفتيم، به جانب كعبه پس از طواف با تضرع و زارى از خدا درخواست باران نموديم؛ ولى دعاى ما اجابت نشد، در همين ميان جوانى كه اندوه ناراحتى غم در چهرهاش آشكارا ديده ميشد، وارد شد و طوافى نمود، سپس روى به ما آورده فرمود: مالك بن دينار و ثابت بنانى و ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و يا سعد يا عمر يا صالح اعمى، رابعه، سعدانه، يا جعفر بن سليمان، عرض كرديم، بله اى جوان؟ | |||
فرمود يك نفر از شما را خدا دوست نمىداشت؟ گفتيم ما دعا كرديم بر خداست كه اجابت نمايد، روى به جانب كعبه نموده و از آن جا به سجده رفت. | فرمود يك نفر از شما را خدا دوست نمىداشت؟ گفتيم ما دعا كرديم بر خداست كه اجابت نمايد، روى به جانب كعبه نموده و از آن جا به سجده رفت. | ||
در سجده مىگفت الهى تو را به علاقهاى كه به من دارى اينها را از باران سيراب كن، هنوز دعايش تمام نشده بود كه باران چون دهانه مشك باريدن گرفت، گفتم جوان از كجا فهميدى تو را دوست دارد؟ جواب داد اگر مرا دوست نميداشت، به خانهاش دعوت نمىكرد، چون دعوت كرده، فهميدم مرا دوست دارد. به همين جهت او را به علاقهاش قسم دادم از پيش ما رفت و اين شعر را خواند | #:در سجده مىگفت الهى تو را به علاقهاى كه به من دارى اينها را از باران سيراب كن، هنوز دعايش تمام نشده بود كه باران چون دهانه مشك باريدن گرفت، گفتم جوان از كجا فهميدى تو را دوست دارد؟ جواب داد اگر مرا دوست نميداشت، به خانهاش دعوت نمىكرد، چون دعوت كرده، فهميدم مرا دوست دارد. به همين جهت او را به علاقهاش قسم دادم از پيش ما رفت و اين شعر را خواند{{شعر}} | ||
من عرف الرب فلم تفنه | #:{{ب|''من عرف الرب فلم تفنه''|2=''معرفة الربّ فذاك الشقى''}} | ||
ما ضر في الطاعة ما ناله | #:{{ب|''ما ضر في الطاعة ما ناله ''|2=''ناله في طاعة الله و ما ذا لقى''}} | ||
ما يصنع العبد بغير التقى | #:{{ب|''ما يصنع العبد بغير التقى ''|2=''و العز كل العز للمتقى''}}{{پایان شعر}} | ||
از مردم مكه پرسيدم اين جوان كيست؟ گفتند على بن الحسين بن على ابن ابى طالب(ع) است. | #:از مردم مكه پرسيدم اين جوان كيست؟ گفتند على بن الحسين بن على ابن ابى طالب(ع) است. | ||
ج- در ذكر احاديثى در مكارم اخلاق و دانش آن جناب و اقرار دوست و دشمن به مقامش مىباشد. | #:ج- در ذكر احاديثى در مكارم اخلاق و دانش آن جناب و اقرار دوست و دشمن به مقامش مىباشد. | ||
ح- اندوه و گريهاش بر شهادت پدر بزرگوار است. | #:ح- اندوه و گريهاش بر شهادت پدر بزرگوار است. | ||
خ- آنچه بين او و محمد بن حنفيه و ساير خويشاوندانش اتفاق افتاد. | #:خ- آنچه بين او و محمد بن حنفيه و ساير خويشاوندانش اتفاق افتاد. | ||
د- جريانهاى مربوط به هم عصران امام از خلفا و ديگران و خدمتگزاران و غلامان آن جناب مىباشد. | #:د- جريانهاى مربوط به هم عصران امام از خلفا و ديگران و خدمتگزاران و غلامان آن جناب مىباشد. | ||
ذ- نوادر اخبار زين العابدين(ع) است كه ابو حمزه ثمالى مىگويد با على بن الحسين(ع) رفتم خارج مدينه رسيد، به ديوارى فرمود يك روز به اين ديوار رسيدم به آن تكيه كردم، ناگاه ديدم مردى كه دو جامه سفيد بر تن داشت روبروى من ايستاد و به صورتم نگاه ميكرد. گفت هميشه تو را محزون مىبينم، اگر براى دنيا غمناكى دنيا رزق آماده ايست كه مردمان خوب و بد از آن مىخورند. | #:ذ- نوادر اخبار زين العابدين(ع) است كه ابو حمزه ثمالى مىگويد با على بن الحسين(ع) رفتم خارج مدينه رسيد، به ديوارى فرمود يك روز به اين ديوار رسيدم به آن تكيه كردم، ناگاه ديدم مردى كه دو جامه سفيد بر تن داشت روبروى من ايستاد و به صورتم نگاه ميكرد. گفت هميشه تو را محزون مىبينم، اگر براى دنيا غمناكى دنيا رزق آماده ايست كه مردمان خوب و بد از آن مىخورند. | ||
گفتم براى دنيا نيست و گر نه همانست كه تو ميگويى، گفت براى آخرت است كه آن هم وعدهاى است، حتمى كه ملكى قاهر آن روز حكومت خواهد كرد، پس براى چه محزونى؟ گفتم از دست ابن الزبير ناراحتم لبخندى زده گفت، آيا ديدهاى كسى به خدا توكل كند، خدا او را كفايت ننمايد؟ گفتم نه. | گفتم براى دنيا نيست و گر نه همانست كه تو ميگويى، گفت براى آخرت است كه آن هم وعدهاى است، حتمى كه ملكى قاهر آن روز حكومت خواهد كرد، پس براى چه محزونى؟ گفتم از دست ابن الزبير ناراحتم لبخندى زده گفت، آيا ديدهاى كسى به خدا توكل كند، خدا او را كفايت ننمايد؟ گفتم نه. | ||
گفت ديدهاى كسى از خدا به خواهد خدا به او ندهد؟ گفتم نه. گفت ديدهاى كسى از خدا بترسد او را نجات ندهد؟ گفتم نه. ناگاه ديدم كسى جلويم نيست. | گفت ديدهاى كسى از خدا به خواهد خدا به او ندهد؟ گفتم نه. گفت ديدهاى كسى از خدا بترسد او را نجات ندهد؟ گفتم نه. ناگاه ديدم كسى جلويم نيست. | ||
در كشف الغمه مىنويسد: پس از غايب شدن آن شخص صدائى بلند شد، امام فرمود: او خضر بود با تو صحبت كرد. | #:در كشف الغمه مىنويسد: پس از غايب شدن آن شخص صدائى بلند شد، امام فرمود: او خضر بود با تو صحبت كرد. | ||
توضيح: خداوند خضر را براى تسلى و تذكر حضرت زين العابدين فرستاد، اين منافات ندارد كه زين العابدين(ع) از خضر مقامش بالاتر باشد، چنانچه ملائكه را براى تعليم و تذكر انبياء مىفرستاد با اين كه پيامبران از ملائكه بهتر بودند. | #:توضيح: خداوند خضر را براى تسلى و تذكر حضرت زين العابدين فرستاد، اين منافات ندارد كه زين العابدين(ع) از خضر مقامش بالاتر باشد، چنانچه ملائكه را براى تعليم و تذكر انبياء مىفرستاد با اين كه پيامبران از ملائكه بهتر بودند. | ||
ر- وفات امام(ع). | #:ر- وفات امام(ع). | ||
ز- تاريخچه زندگى اولاد و زنان امام(ع) مىباشد. | #:ز- تاريخچه زندگى اولاد و زنان امام(ع) مىباشد. | ||
#زندگانى امام محمد باقر(ع) كه از يازده باب تشكيل شده است: | |||
أ- تاريخ تولد و درگذشت امام باقر(ع) است. | #:أ- تاريخ تولد و درگذشت امام باقر(ع) است. | ||
ب- اسمها و نقش انگشترىهاى امام باقر(ع). | #:ب- اسمها و نقش انگشترىهاى امام باقر(ع). | ||
ت- فضائل و مناقب امام باقر(ع). | #:ت- فضائل و مناقب امام باقر(ع). | ||
ث- تصريح به امامت حضرت باقر(ع). | #:ث- تصريح به امامت حضرت باقر(ع). | ||
ج- معجزات و كارهاى شگفت انگيز امام(ع). | #:ج- معجزات و كارهاى شگفت انگيز امام(ع). | ||
ح- مكارم اخلاق و علم آن جناب و اقرار دوست و دشمن به مقامش. | #:ح- مكارم اخلاق و علم آن جناب و اقرار دوست و دشمن به مقامش. | ||
خ- رفتن امام بشام و معجزههايى كه به دست حضرت روى داد. | #:خ- رفتن امام بشام و معجزههايى كه به دست حضرت روى داد. | ||
د- زندگى اصحاب آن جناب و خلفاء زمان او مىباشد. | #:د- زندگى اصحاب آن جناب و خلفاء زمان او مىباشد. | ||
ذ- مناظرات حضرت باقر(ع) مىباشد، از جمله: عبدالله بن نافع ارزق ميگفت، اگر بدانم در روى زمين كسى هست كه بتواند به من ثابت كند كه على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم نكرد، به سوى او خواهم رفت. گفتند اگر چه از فرزندانش باشد. گفت مگر در ميان فرزندانش عالم وجود دارد، گفتند اين اول نادانى تو است، مگر اين خانواده خالى از عالم هست. | #:ذ- مناظرات حضرت باقر(ع) مىباشد، از جمله: عبدالله بن نافع ارزق ميگفت، اگر بدانم در روى زمين كسى هست كه بتواند به من ثابت كند كه على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم نكرد، به سوى او خواهم رفت. گفتند اگر چه از فرزندانش باشد. گفت مگر در ميان فرزندانش عالم وجود دارد، گفتند اين اول نادانى تو است، مگر اين خانواده خالى از عالم هست. | ||
پرسيد اكنون عالم آن خانواده كيست. گفتند محمد بن على بن الحسين(ع). عبد الله بن نافع با گروهى از اصحاب خود به طرف مدينه رفت. | پرسيد اكنون عالم آن خانواده كيست. گفتند محمد بن على بن الحسين(ع). عبد الله بن نافع با گروهى از اصحاب خود به طرف مدينه رفت. | ||
اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۳: | ||
ر- پارهاى از خبرهاى منسوب به امام(ع). | ر- پارهاى از خبرهاى منسوب به امام(ع). | ||
ز- همسران و اولاد آن جناب و احوال مادر عزيزش مىباشد. | ز- همسران و اولاد آن جناب و احوال مادر عزيزش مىباشد. | ||
== نسخه شناسى == | == نسخه شناسى == | ||
اين كتاب در سال 1396ق توسط انتشارات اسلاميه در تهران كه شامل يك جلد مىباشد، چاپ شده است. | اين كتاب در سال 1396ق توسط انتشارات اسلاميه در تهران كه شامل يك جلد مىباشد، چاپ شده است. |
ویرایش