سری از عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  شنبهٔ ‏۲۳:۵۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''سرّی از عشق'''، از آثار سخنور و عارف معاصر، [[نجفى یزدى، سید محمدعلى | سید محمدعلى نجفى یزدى]] مشهور به [[نجفى یزدى، سید محمدعلى | سید على نجفى یزدى]] (۱۳۲۶- ۱۳۷۱ش)، مجموعه گفتارهایی است که به شرح و توضیح پیام‌های دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان می‌پردازد و ابعاد اخلاقی، تربیتی، معنوی و عرفانی آن را روشن می‌سازد.
'''سرّی از عشق'''، از آثار سخنور و عارف معاصر، [[نجفی یزدی، سید علی|سید محمدعلى نجفى یزدى]] مشهور به [[نجفی یزدی، سید علی|سید على نجفى یزدى]] (۱۳۲۶- ۱۳۷۱ش)، مجموعه گفتارهایی است که به شرح و توضیح پیام‌های دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان می‌پردازد و ابعاد اخلاقی، تربیتی، معنوی و عرفانی آن را روشن می‌سازد.


==هدف و روش==
==هدف و روش==
* [[مؤسّسه فرهنگی مطالعاتی شمس‌الشموس]] یادآوری کرده است:
* مؤسّسه فرهنگی مطالعاتی شمس‌الشموس یادآوری کرده است:
# ادعیۀ ماه مبارك رمضان از حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(ص) صادر شده است و منبع آن كتب زادالمعاد و بلدالامین مى‌باشد. علامه مجلسى در زادالمعاد صفحۀ 214 مى‌نویسد: «از ابن‌عباس روایت شده كه رسول گرامى اسلام(ص) براى هر روز از ماه مبارك رمضان دعاى مخصوصى با فضیلت و پاداش فراوان ذكر كرده‌اند.» بر این دعاها شرح‌هایى نوشته شده است از جمله كتاب حاضر كه شرح این ادعیۀ معجز بلاغ صادره از حضرات معصومین علیهم السلام از زبان عالم عامل حجت‌الاسلام آقاى سید على نجفى است كه در نیمه‌شب‌هاى ماه مبارك رمضان سال 1409ق و در مسجد قندى تهران ایراد شده است كه تأثیر نورانیت این شب‌هاى پربركت در فضاى روحانى كلام پربار ایشان مشهود است.
# ادعیۀ ماه مبارك رمضان از حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(ص) صادر شده است و منبع آن كتب زادالمعاد و بلدالامین مى‌باشد. علامه مجلسى در زادالمعاد صفحۀ 214 مى‌نویسد: «از ابن‌عباس روایت شده كه رسول گرامى اسلام(ص) براى هر روز از ماه مبارك رمضان دعاى مخصوصى با فضیلت و پاداش فراوان ذكر كرده‌اند.» بر این دعاها شرح‌هایى نوشته شده است از جمله كتاب حاضر كه شرح این ادعیۀ معجز بلاغ صادره از حضرات معصومین علیهم السلام از زبان عالم عامل حجت‌الاسلام آقاى سید على نجفى است كه در نیمه‌شب‌هاى ماه مبارك رمضان سال 1409ق و در مسجد قندى تهران ایراد شده است كه تأثیر نورانیت این شب‌هاى پربركت در فضاى روحانى كلام پربار ایشان مشهود است.
# این سخنرانى‌ها چون در فضاى سیاسى - اجتماعى دهۀ 60 ایراد شده بود سعى این مؤسسه بر آن بوده است كه تا حد امكان كتاب را از فضاى محدود به زمانى خاص خارج و مطالبى كه متناسب با مقتضیات آن روز جامعه بیان شده است را حذف نماید تا پیوستگى مطالب كتاب بهتر رعایت شده و متن كتاب براى هر خواننده‌اى در هر زمانى گویا باشد.
# این سخنرانى‌ها چون در فضاى سیاسى - اجتماعى دهۀ 60 ایراد شده بود سعى این مؤسسه بر آن بوده است كه تا حد امكان كتاب را از فضاى محدود به زمانى خاص خارج و مطالبى كه متناسب با مقتضیات آن روز جامعه بیان شده است را حذف نماید تا پیوستگى مطالب كتاب بهتر رعایت شده و متن كتاب براى هر خواننده‌اى در هر زمانى گویا باشد.
خط ۴۵: خط ۴۵:


==نمونه مباحث==
==نمونه مباحث==
* [[نجفى یزدى، سید محمدعلى | سید على نجفى یزدى]] داستان حضرت يوسف عليه‌السلام نشته است:
* [[نجفی یزدی، سید علی|سید على نجفى یزدى]] داستان حضرت يوسف عليه‌السلام نشته است:
... هم «اغسِلنى فيهِ مِنَ الذُّنوبِ‌» و هم «طَهِّرنى فيهِ مِنَ العُيوبِ‌» او درست بود اما در مرحلۀ سوم «امتَحِن قَلبى فيهِ بِتَقوى القُلوبِ‌» يوسف عليه‌السلام زمين خورد و تجديد شد و ... حضرت يوسف عليه السلام به گفت كه اُذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ‌، وقتى از زندان آزاد شدى و ساقى شاه شدى و دوباره از مقربين شدى، فقط به سلطان بگو كه براى يك بدبختى پرونده ساختند و او را به زندان انداختند فقط به پروندۀ من رسيدگى كند. من چقدر اينجا بمانم. او هم گفت: باشد آقا مى‌گويم و از در زندان بيرون رفت. روايت دارد كه جبرئيل نازل شد و گفت: پيغمبر، ديدى اشتباه كردى! ديدى اينجا قافيه را باختى! گفت: چه كردم‌؟ گفت: خدا مى‌فرمايد زمين را نگاه كن. پايش را زد و زمين شكافت و به اعماق زمين نگاه كرد، ديد كرمى چيزى در دهانش دارد. گفت: آن چيزى كه در دهان اوست، رزق او است. خدا مى‌فرمايد: ما كرم كورى را در ته چاه فروگذار نمى‌كنيم. اى پيغمبر! آيا ما نمى‌توانستيم تو را اداره كنيم‌؟ آيا ما نمى‌فهميديم كه تو زندان هستى‌؟ چرا حاجتت را به غير ما گفتى‌؟ چيزى نداشت كه بگويد. گفت: اى يوسف، هفت سال ديگر در زندان مى‌مانى تا خوب بفهمى كه جز خدا نمى‌تواند گره را باز كند.... <ref> ر.ک: متن کتاب، ص499. </ref>
... هم «اغسِلنى فيهِ مِنَ الذُّنوبِ‌» و هم «طَهِّرنى فيهِ مِنَ العُيوبِ‌» او درست بود اما در مرحلۀ سوم «امتَحِن قَلبى فيهِ بِتَقوى القُلوبِ‌» يوسف عليه‌السلام زمين خورد و تجديد شد و ... حضرت يوسف عليه السلام به گفت كه اُذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ‌، وقتى از زندان آزاد شدى و ساقى شاه شدى و دوباره از مقربين شدى، فقط به سلطان بگو كه براى يك بدبختى پرونده ساختند و او را به زندان انداختند فقط به پروندۀ من رسيدگى كند. من چقدر اينجا بمانم. او هم گفت: باشد آقا مى‌گويم و از در زندان بيرون رفت. روايت دارد كه جبرئيل نازل شد و گفت: پيغمبر، ديدى اشتباه كردى! ديدى اينجا قافيه را باختى! گفت: چه كردم‌؟ گفت: خدا مى‌فرمايد زمين را نگاه كن. پايش را زد و زمين شكافت و به اعماق زمين نگاه كرد، ديد كرمى چيزى در دهانش دارد. گفت: آن چيزى كه در دهان اوست، رزق او است. خدا مى‌فرمايد: ما كرم كورى را در ته چاه فروگذار نمى‌كنيم. اى پيغمبر! آيا ما نمى‌توانستيم تو را اداره كنيم‌؟ آيا ما نمى‌فهميديم كه تو زندان هستى‌؟ چرا حاجتت را به غير ما گفتى‌؟ چيزى نداشت كه بگويد. گفت: اى يوسف، هفت سال ديگر در زندان مى‌مانى تا خوب بفهمى كه جز خدا نمى‌تواند گره را باز كند.... <ref> ر.ک: متن کتاب، ص499. </ref>
==نقد==
==نقد==
* ناشر در این مورد انتقاد کرده است که:
* ناشر در این مورد انتقاد کرده است که:
[[علامه طباطبايى]] در [[تفسير الميزان]] در ذيل آيۀ مذكور مى‌فرمايد:
[[علامه طباطبايى]] در [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در ذيل آيۀ مذكور مى‌فرمايد:
* «ضميرهايى كه در جمله فَأَنْسٰاهُ اَلشَّيْطٰانُ ذِكْرَ رَبِّهِ‌ هست همه به كلمه "الذى" بر مى‌گردد، و معنايش اين است كه: شيطان از ياد رفيق زندانى يوسف محو كرد كه نزد ربّش یعنی اربابش از يوسف سخن به ميان آورد و همين فراموشى باعث شد كه يوسف چند سالى ديگر در زندان بماند و بنا به گفتۀ ما معناى "ذكر رب" ياد كردن نزد آن ارباب است نه ياد خدا.
* «ضميرهايى كه در جمله فَأَنْسٰاهُ اَلشَّيْطٰانُ ذِكْرَ رَبِّهِ‌ هست همه به كلمه "الذى" بر مى‌گردد، و معنايش اين است كه: شيطان از ياد رفيق زندانى يوسف محو كرد كه نزد ربّش یعنی اربابش از يوسف سخن به ميان آورد و همين فراموشى باعث شد كه يوسف چند سالى ديگر در زندان بماند و بنا به گفتۀ ما معناى "ذكر رب" ياد كردن نزد آن ارباب است نه ياد خدا.
* و اما اينكه دو ضمير مذكور را به يوسف برگردانيم و در نتيجه معنا چنين شود كه شيطان ياد پروردگار يوسف را از دل او ببرد و لا جرم در نجات يافتن از زندان دست به دامن غير آورد و به همين جهت خدا عقابش كرد و چند سال ديگر در زندان بماند، كه بعضى از مفسرين هم گفته‌اند و چه بسا به روايت هم نسبت داده باشند؛ احتمال ضعيفى است و با نص كتاب مخالفت دارد چون:
* و اما اينكه دو ضمير مذكور را به يوسف برگردانيم و در نتيجه معنا چنين شود كه شيطان ياد پروردگار يوسف را از دل او ببرد و لا جرم در نجات يافتن از زندان دست به دامن غير آورد و به همين جهت خدا عقابش كرد و چند سال ديگر در زندان بماند، كه بعضى از مفسرين هم گفته‌اند و چه بسا به روايت هم نسبت داده باشند؛ احتمال ضعيفى است و با نص كتاب مخالفت دارد چون: