الزام سیاسى: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR30088J1.jpg | عنوان = الزام سیاسى | عنوان‌های دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = هورتن، جان (نويسنده) سلامی، محمد (مترجم) رزمخواه، احمد ( مترجم) کریم‌زاده، رحمت‌الله ( مترجم) لاریجانی، صادق ( زير نظر) ح...» ایجاد کرد)
 
خط ۳۷: خط ۳۷:
==ساختار و محتوا==
==ساختار و محتوا==
*مطالب این اثر ذیل 7 شماره یا بخش آمده است:
*مطالب این اثر ذیل 7 شماره یا بخش آمده است:
بخش اول: «مقدمه»: طرح مسئله است و به بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی «الزام سیاسی» و مسأله «توجیه الزام سیاسی» می‌پردازد.
# «مقدمه»: طرح مسئله است و به بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی «الزام سیاسی» و مسأله «توجیه الزام سیاسی» می‌پردازد.
بخش دوم: «نظریه‌های اختیارگرایانه»: مجموعه‌ای از نظریه‌های توجیه‌کننده «الزام سیاسی» را ارزیابی انتقادی می‌کند. اساس این نظریه‌ها در تبیین «الزام سیاسی»، بر اساس اقدام اخلاقی افراد و انتخاب آزادانه و تعهّد اختیاری آنان است. در این بخش، مرزهای اختیارگرایی بررسی می‌شود.
# «نظریه‌های اختیارگرایانه»: مجموعه‌ای از نظریه‌های توجیه‌کننده «الزام سیاسی» را ارزیابی انتقادی می‌کند. اساس این نظریه‌ها در تبیین «الزام سیاسی»، بر اساس اقدام اخلاقی افراد و انتخاب آزادانه و تعهّد اختیاری آنان است. در این بخش، مرزهای اختیارگرایی بررسی می‌شود.
بخش سوم: «نظریه‌های غایت‌گرایانه»: مجموعه‌ای دیگر از نظریه‌های توجیه‌کننده «الزام سیاسی» را ارزیابی انتقادی می‌کند. این نظریه‌ها در تبیین «الزام سیاسی»، درصدد است که بجای نگاه به افعال گذشته، با نگاه به آینده و بجای توجه به تعهد اختیاری الزام‌آور، با نگاه به پیامدهای احتمالی یا اهداف الزام، آن را توجیه کند. در این بخش، تحلیل نفع‌گرایانهٔ هیر از الزام سیاسی، الزام سیاسی و خیر عمومی مطرح می‌شود.
# «نظریه‌های غایت‌گرایانه»: مجموعه‌ای دیگر از نظریه‌های توجیه‌کننده «الزام سیاسی» را ارزیابی انتقادی می‌کند. این نظریه‌ها در تبیین «الزام سیاسی»، درصدد است که بجای نگاه به افعال گذشته، با نگاه به آینده و بجای توجه به تعهد اختیاری الزام‌آور، با نگاه به پیامدهای احتمالی یا اهداف الزام، آن را توجیه کند. در این بخش، تحلیل نفع‌گرایانهٔ هیر از الزام سیاسی، الزام سیاسی و خیر عمومی مطرح می‌شود.
بخش چهارم: «نظریه‌های وظیفه‌گرایانه»: این نظریه‌ها می‌کوشد «الزام سیاسی» را بر اساس «ایده وظیفه» بیان کند. در این بخش، رضایت فرضی، انصاف و الزام سیاسی، وظیفهٔ طبیعی، الزام سیاسی و حق‌شناسی و وظیفهٔ حمایت از نهادهای عادلانه از نگاه راولز طرح می‌شود.
# «نظریه‌های وظیفه‌گرایانه»: این نظریه‌ها می‌کوشد «الزام سیاسی» را بر اساس «ایده وظیفه» بیان کند. در این بخش، رضایت فرضی، انصاف و الزام سیاسی، وظیفهٔ طبیعی، الزام سیاسی و حق‌شناسی و وظیفهٔ حمایت از نهادهای عادلانه از نگاه راولز طرح می‌شود.
بخش پنجم: «آنارشیسم: سیاسی و فلسفی»: به شکاکیت در نظریه‌پردازی نسبت به «الزام سیاسی» می‌پردازد. در این بخش انواع آنارشیسم (فردگرایانه، جامعه‌گرایانه و فلسفی) و ارتباط  آنارشیسم فلسفی و جامعهٔ سیاسی مطرح می‌شود.
# «آنارشیسم: سیاسی و فلسفی»: به شکاکیت در نظریه‌پردازی نسبت به «الزام سیاسی» می‌پردازد. در این بخش انواع آنارشیسم (فردگرایانه، جامعه‌گرایانه و فلسفی) و ارتباط  آنارشیسم فلسفی و جامعهٔ سیاسی مطرح می‌شود.
بخش ششم: «بازنگاهی به الزام سیاسی»: در این بخش مسائلی مانند دلایل مفسرین بر نفی اخلاقی بودن الزام سیاسی، الزام سیاسی و خانواده، مقایسه میان خانواده و جامعه، این‌همانی و الزام سیاسی، عضویت و الزام سیاسی، قانون، دولت و الزام سیاسی و سخن آخر در باب الزام سیاسی و تحلیل پیشنهادی [[جان هورتن]] ارائه می‌شود.
# «بازنگاهی به الزام سیاسی»: در این بخش مسائلی مانند دلایل مفسرین بر نفی اخلاقی بودن الزام سیاسی، الزام سیاسی و خانواده، مقایسه میان خانواده و جامعه، این‌همانی و الزام سیاسی، عضویت و الزام سیاسی، قانون، دولت و الزام سیاسی و سخن آخر در باب الزام سیاسی و تحلیل پیشنهادی [[جان هورتن]] ارائه می‌شود.
بخش هفتم: «نتیجه‌گیری»: این بخش به تأملات روش‌شناسانه نویسنده و تفاوت رهیافت او با نظریه‌های سنتی می‌پردازد.
# «نتیجه‌گیری»: این بخش به تأملات روش‌شناسانه نویسنده و تفاوت رهیافت او با نظریه‌های سنتی می‌پردازد.
 
==نمونه مباحث==
==نمونه مباحث==
*... اگر تحلیل قانع‌کننده‌ای از نظریهٔ الزام سیاسی وجود نداشته باشد، نمی‌توان آن‌گونه که آنارشیست‌های فلسفی ادعا می‌کنند، نتیجه گرفت که هیچ‌گونه الزام سیاسی‌ای وجود ندارد، بلکه این گمان ممکن است از توقع‌های ما از تحلیل‌های قانع‌کننده از الزام سیاسی نشئت بگیرد که خطاست. ولی مدّعی استدلالی قانع‌کننده برای توجیه چنین ادّعایی نیستیم و شاید چنین چیزی ممکن هم نباشد. اما مدّعی ایجاد برخی تردیدهای اساسی و طرح‌ریزی جایگزینی، هرچند ناکافی، برای الزام سیاسی و تلویحاً به عنوان نمونه، برای فلسفهٔ سیاسی هستیم. بی‌شک، استدلال‌ها در هر دو مورد، ادامه می‌یابد و باید ادامه یابد. <ref> متن کتاب، ص286 -287. </ref>
*... اگر تحلیل قانع‌کننده‌ای از نظریهٔ الزام سیاسی وجود نداشته باشد، نمی‌توان آن‌گونه که آنارشیست‌های فلسفی ادعا می‌کنند، نتیجه گرفت که هیچ‌گونه الزام سیاسی‌ای وجود ندارد، بلکه این گمان ممکن است از توقع‌های ما از تحلیل‌های قانع‌کننده از الزام سیاسی نشئت بگیرد که خطاست. ولی مدّعی استدلالی قانع‌کننده برای توجیه چنین ادّعایی نیستیم و شاید چنین چیزی ممکن هم نباشد. اما مدّعی ایجاد برخی تردیدهای اساسی و طرح‌ریزی جایگزینی، هرچند ناکافی، برای الزام سیاسی و تلویحاً به عنوان نمونه، برای فلسفهٔ سیاسی هستیم. بی‌شک، استدلال‌ها در هر دو مورد، ادامه می‌یابد و باید ادامه یابد. <ref> متن کتاب، ص286 -287. </ref>
۱۱٬۳۳۳

ویرایش