۱۱٬۳۳۳
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR96440J1.jpg | عنوان = خزانه عامره | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = آزاد بلگرامی، میر غلامعلی (نويسنده) نیکوبخت، ناصر (مصحح) اسلمبیگ، شکیل ( مصحح) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره =...» ایجاد کرد) |
(ویرایش) |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
* «ذکر میر یوسف بلگرامی» | * «ذکر میر یوسف بلگرامی» | ||
میر یوسف بلگرامی در اقران انتخاب است و در ستارهها آفتاب. دخترزاده میر عبدالجلیل مغفور است و برادر خالهزاده راقم سطور. دانای علوم عقلی است و شناسای فنون نقلی. در مقام تقوی بلندپایه است و در سامان طاعت سیرمایه. من و آن مرحوم تربیت یافته یک مکتبیم و سوار یک اشهب. ترجمه او در «مآثرالکرام» و «سرو آزاد» مفصلاً جلوه پیراست. سلطان محبت حکم کرد که ترجمه او در این صحیفه باید نگاشت و قلم حاضر جواب «اطعنا» گفته، سر بر خط فرمان گذاشت. بیشتر اوقات عزیز در مطالعه کتب تفسیر و حدیث و تصوف صرف میکرد و گاهی زلیخای سخن را دولت جوانی ارزانی میداشت. او را با میرزا جانجانان مظهر - سلمه الله تعالی - اخلاص و ارتباط بود و در ایام اقامت شاهجهان آباد اکثر به مصاحبت و مجالست میگذشت. و با سراج الدین علی خان آرزو اکبرآبادی نیز ملاقات داشت؛ چنانکه در ترجمه خان آرزو گزارش یافت. در عارضه وفات از بلگرام به لکهنو رفت که از حکمای آنجا استعلاج نماید؛ چون وعده رسیده بود، مفید نیفتاد. دوم جمادیالاخر، روز پنجشنبه، سنه اثنین و سبعین و مائه و الف [۱۱۷۲ق] رحلت او داغ بر دلها (ص۲۸۳ب) نشاند. نعش او را از لکهنو به دارالسلام بلگرام آورده، چهارم ماه مذکور در باغ محمود پایین مرقد جد بزرگوار میر عبدالجلیل مغفور تفویض مادر خاک نمودند. میر اولاد محمد ذاکر گوید: | میر یوسف بلگرامی در اقران انتخاب است و در ستارهها آفتاب. دخترزاده میر عبدالجلیل مغفور است و برادر خالهزاده راقم سطور. دانای علوم عقلی است و شناسای فنون نقلی. در مقام تقوی بلندپایه است و در سامان طاعت سیرمایه. من و آن مرحوم تربیت یافته یک مکتبیم و سوار یک اشهب. ترجمه او در «مآثرالکرام» و «سرو آزاد» مفصلاً جلوه پیراست. سلطان محبت حکم کرد که ترجمه او در این صحیفه باید نگاشت و قلم حاضر جواب «اطعنا» گفته، سر بر خط فرمان گذاشت. بیشتر اوقات عزیز در مطالعه کتب تفسیر و حدیث و تصوف صرف میکرد و گاهی زلیخای سخن را دولت جوانی ارزانی میداشت. او را با میرزا جانجانان مظهر - سلمه الله تعالی - اخلاص و ارتباط بود و در ایام اقامت شاهجهان آباد اکثر به مصاحبت و مجالست میگذشت. و با سراج الدین علی خان آرزو اکبرآبادی نیز ملاقات داشت؛ چنانکه در ترجمه خان آرزو گزارش یافت. در عارضه وفات از بلگرام به لکهنو رفت که از حکمای آنجا استعلاج نماید؛ چون وعده رسیده بود، مفید نیفتاد. دوم جمادیالاخر، روز پنجشنبه، سنه اثنین و سبعین و مائه و الف [۱۱۷۲ق] رحلت او داغ بر دلها (ص۲۸۳ب) نشاند. نعش او را از لکهنو به دارالسلام بلگرام آورده، چهارم ماه مذکور در باغ محمود پایین مرقد جد بزرگوار میر عبدالجلیل مغفور تفویض مادر خاک نمودند. میر اولاد محمد ذاکر گوید: | ||
{{شعر}} طراز آل پیغمبر چراغ دوده حیدر | {{شعر}} {{ب|''طراز آل پیغمبر چراغ دوده حیدر''|2=''محیط علم عقل و نقل صاحب فطرت موزون''}} | ||
محیط علم عقل و نقل صاحب فطرت موزون | {{ب|''ذکا تاریخ فوت او عزیزی گفت در گوشم''|2=''«ز قید هستی موهوم آمد یوسفی بیرون.» [۱۱۷۲ق] ''}} {{پایان شعر}} | ||
ذکا تاریخ فوت او عزیزی گفت در گوشم | |||
«ز قید هستی موهوم آمد یوسفی بیرون.» [ | |||
از نتایج طبع او کتابی است نامش «الفرع النابت من الاصل الثابت» مشتمل بر چهار اصل و خاتمه در تحقیق مسأله توحید. و فقیر در تعریف و تاریخ این کتاب قصیدهای عربی دارد که مطلعش این است: | از نتایج طبع او کتابی است نامش «الفرع النابت من الاصل الثابت» مشتمل بر چهار اصل و خاتمه در تحقیق مسأله توحید. و فقیر در تعریف و تاریخ این کتاب قصیدهای عربی دارد که مطلعش این است: | ||
{{شعر}} يا رَبِّ هَبْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً | {{شعر}} {{ب|''يا رَبِّ هَبْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً''|2=''لَقَدْ أَخَذْناكَ يا قَيّاضُ مُلْتَحَداً.''}} {{پایان شعر}} | ||
لَقَدْ أَخَذْناكَ يا قَيّاضُ مُلْتَحَداً. {{پایان شعر}} | |||
این جواهر از خزانه یوسفی است: | این جواهر از خزانه یوسفی است: | ||
{{شعر}} ممنون خود کنید به مشت غبار من | {{شعر}} {{ب|''ممنون خود کنید به مشت غبار من''|2=''نامش رقم زنید به لوح مزار من.''}} {{پایان شعر}} | ||
نامش رقم زنید به لوح مزار من. {{پایان شعر}} | |||
و له: | و له: | ||
{{شعر}} طفل صیادی که از گلبن کمان و تیر ساخت | {{شعر}} {{ب|''طفل صیادی که از گلبن کمان و تیر ساخت''|2=''بلبلان را بیخدنک انداختن نخجیر ساخت.''}} {{پایان شعر}} | ||
بلبلان را بیخدنک انداختن نخجیر ساخت. {{پایان شعر}} | |||
و له: | و له: | ||
{{شعر}} یوسف نکند شکوه ز بیمهری ایام | {{شعر}} {{ب|''یوسف نکند شکوه ز بیمهری ایام''|2=''دارد دل خود جمع که انجام به خیر است.''}} {{پایان شعر}} | ||
دارد دل خود جمع که انجام به خیر است. {{پایان شعر}} | |||
سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ (صافات / ۱۸۰) وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. <ref> متن کتاب، ص690- 692. </ref> | سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ (صافات / ۱۸۰) وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. <ref> متن کتاب، ص690- 692. </ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||