۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد') |
||
| خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در مقاله دوم نیز [[نصر، سید حسین|پروفسور نصر]] به نکته کلیدی دیگری میپردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهمترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان میدانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهمترین آثار فلاسفهای چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما بهدرستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهانبینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/316 ر.ک: همان، ص316]</ref>. | در مقاله دوم نیز [[نصر، سید حسین|پروفسور نصر]] به نکته کلیدی دیگری میپردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهمترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان میدانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهمترین آثار فلاسفهای چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما بهدرستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهانبینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/316 ر.ک: همان، ص316]</ref>. | ||
بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]]، عامری، اخوان الصفا، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]] و غزالی اختصاص داده شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>. | بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]]، عامری، اخوان الصفا، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]] و غزالی اختصاص داده شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>. | ||
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>. | در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>. | ||
| خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
یکی از مقالات این بخش مقالهای از هانس دایبر است. از بخشهای جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیمبندی میکند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعهای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیویاند، دنیا را بر دین ترجیح میدهند و این تمایلات منشأ جنگ است. | یکی از مقالات این بخش مقالهای از هانس دایبر است. از بخشهای جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیمبندی میکند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعهای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیویاند، دنیا را بر دین ترجیح میدهند و این تمایلات منشأ جنگ است. | ||
اخوان الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم میکنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان الصفا هفت طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساختهاند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقهبندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]]، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و بالاخره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، دایبر چنین نتیجه میگیرد که مهمترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهانشمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفهای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حلوفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر میسازد. این مقاله با بهرهگیری از منابع فارسی یا غیر عربی و بهویژه آثار متفکران ایرانی همچون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]] و [[نظامالملک، حسن بن علی|نظامالملک]] که هم نظریهپرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، میتوانست بسیار غنیتر از اینکه هست باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/322 ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323]</ref>. | اخوان الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم میکنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان الصفا هفت طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساختهاند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقهبندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]]، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و بالاخره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، دایبر چنین نتیجه میگیرد که مهمترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهانشمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفهای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حلوفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر میسازد. این مقاله با بهرهگیری از منابع فارسی یا غیر عربی و بهویژه آثار متفکران ایرانی همچون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]] و [[نظامالملک، حسن بن علی|نظامالملک]] که هم نظریهپرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، میتوانست بسیار غنیتر از اینکه هست باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/322 ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323]</ref>. | ||
بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط میشود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>. | بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط میشود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>. | ||