۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمخشرى' به 'زمخشرى ') |
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
اول: به صورت استمرار كه اين طور معنا شود، ياد بياور زمانى را كه درست مىكردى و مىدميدى و مىشد و خوب مىكردى و بيرون مىآوردى. و معلوم است كه در لفظ تصريح نشده است به كلماتى مانند اذكر، و كنت، تا معناى استمرار فهميده شود و بايد بگوييم از قرينۀ جمله اين معنا استخراج مىشود. | اول: به صورت استمرار كه اين طور معنا شود، ياد بياور زمانى را كه درست مىكردى و مىدميدى و مىشد و خوب مىكردى و بيرون مىآوردى. و معلوم است كه در لفظ تصريح نشده است به كلماتى مانند اذكر، و كنت، تا معناى استمرار فهميده شود و بايد بگوييم از قرينۀ جمله اين معنا استخراج مىشود. | ||
دوّم: آن كه اينها را بر صورت التزامى فارسى معنا كنيم به اين طور: ياد بياور نعمت من را بر خودت آن گاه كه روح القدس را پشتيبان تو كردم و آن زمان كه به تو توانايى داديم تا بسازى و بدمى و باشد و بهبود بخشى و بيرون آورى. ظاهر آن است كه اين معناى دوم از نظر دلالت لفظ تفاوتى با اول ندارد. پس نتيجۀ اين گفتهها چنين خواهد بود كه مقصود،نماياندن قدرت و استعدادى است كه به مسيح عنايت شده است و او مىتواند اين طور كارها را به اذن خداوند انجام دهد. » | دوّم: آن كه اينها را بر صورت التزامى فارسى معنا كنيم به اين طور: ياد بياور نعمت من را بر خودت آن گاه كه روح القدس را پشتيبان تو كردم و آن زمان كه به تو توانايى داديم تا بسازى و بدمى و باشد و بهبود بخشى و بيرون آورى. ظاهر آن است كه اين معناى دوم از نظر دلالت لفظ تفاوتى با اول ندارد. پس نتيجۀ اين گفتهها چنين خواهد بود كه مقصود،نماياندن قدرت و استعدادى است كه به مسيح عنايت شده است و او مىتواند اين طور كارها را به اذن خداوند انجام دهد.» | ||
اشكال اين است، چرا اصرار داشته باشيم كه اثبات كنيم اين آيات دلالت بر وقوع اين معجزات نمىكند. اگر قبول داريد كه دلالت بر نماياندن قدرت و استعداد انجام اين كارهاى غير طبيعى را دارد، چرا به دنبال ترديد يا انكار آن برآييم. زيرا اگر خداوند يادآورى اين نعمتها را مىكند، تنها ياد آورى قدرت بر انجام نيست تحقق اين معجزات نيز هست چرا كه براى شخص قدرت نشان دادن، بينات نيست، انجام اين معجزات و نشان دادن آنها به مردم اطراف است كه به صدق و راستى پيامبر ايمان پيدا كنند خصوصا در آنجا به كلام كسى استشهاد كنيم كه همواره بناى انكار اين معجزات را داشته و علم گرايى و ظاهر محورى مبناى تفسير او بوده است. اگر سيد احمد خان هندى كه مرحوم عاملى اين موارد را به او نسبت مىدهد كه چنين معنا مىكند، او تحقق آنها را از پيامبر منكر بوده است، در صورتى كه شما قايليد خداوند اين قدرت را به او داده ولى دلالت بر تحقق ندارد. اما حقيقت آنست كه خداوند مىفرمايد: ''' «اذ قال اللّه يا عيسى بن مريم اذكر نعمتى عليك و على والدتك... و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى و... » ''' (مائده، 110) و جمله آخر عطف به جملههاى قبلى، نسبت به يادآورى اين نعمتهاست، لذا نبايد از اين دو جهت در دو فراز فرقى باشد. | اشكال اين است، چرا اصرار داشته باشيم كه اثبات كنيم اين آيات دلالت بر وقوع اين معجزات نمىكند. اگر قبول داريد كه دلالت بر نماياندن قدرت و استعداد انجام اين كارهاى غير طبيعى را دارد، چرا به دنبال ترديد يا انكار آن برآييم. زيرا اگر خداوند يادآورى اين نعمتها را مىكند، تنها ياد آورى قدرت بر انجام نيست تحقق اين معجزات نيز هست چرا كه براى شخص قدرت نشان دادن، بينات نيست، انجام اين معجزات و نشان دادن آنها به مردم اطراف است كه به صدق و راستى پيامبر ايمان پيدا كنند خصوصا در آنجا به كلام كسى استشهاد كنيم كه همواره بناى انكار اين معجزات را داشته و علم گرايى و ظاهر محورى مبناى تفسير او بوده است. اگر سيد احمد خان هندى كه مرحوم عاملى اين موارد را به او نسبت مىدهد كه چنين معنا مىكند، او تحقق آنها را از پيامبر منكر بوده است، در صورتى كه شما قايليد خداوند اين قدرت را به او داده ولى دلالت بر تحقق ندارد. اما حقيقت آنست كه خداوند مىفرمايد: ''' «اذ قال اللّه يا عيسى بن مريم اذكر نعمتى عليك و على والدتك... و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى و...» ''' (مائده، 110) و جمله آخر عطف به جملههاى قبلى، نسبت به يادآورى اين نعمتهاست، لذا نبايد از اين دو جهت در دو فراز فرقى باشد. | ||
به هر حال، به جز مطالب و مواردى در خور نقد و بررسى، نكات بسيارى در اين تفسير ساده و مختصر دارد و تحقيقات علمى و اجتماعى زيادى انجام داده است كه بسيار قابل توجه است. همچنين در مقدمهاى كه به تفسير نوشته است، انگيزه خود را از نگارش تفسير بيان داشته و دغدغه فهم قرآن را بازگو كرده است و ارايه تفسير خود را در پاسخ به نويسندهاى مىداند كه گفته است تفاسير را يك رشته روايات ضعيف و قصههاى بىاساس تشكيل مىدهد. | به هر حال، به جز مطالب و مواردى در خور نقد و بررسى، نكات بسيارى در اين تفسير ساده و مختصر دارد و تحقيقات علمى و اجتماعى زيادى انجام داده است كه بسيار قابل توجه است. همچنين در مقدمهاى كه به تفسير نوشته است، انگيزه خود را از نگارش تفسير بيان داشته و دغدغه فهم قرآن را بازگو كرده است و ارايه تفسير خود را در پاسخ به نويسندهاى مىداند كه گفته است تفاسير را يك رشته روايات ضعيف و قصههاى بىاساس تشكيل مىدهد. |
ویرایش