۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
افزون بر اینها شعرهای فروغ ـ بعد از «اسیر» ـ تاریخ ندارد؛ نه در ذیل شعر و نه در متن آن به صورت اشاره یا حتی تلمیح و ایهامی به حادثهای. کسانی این خصلت شعر را به حساب قوت آن گذاشته و برای شعر به قول خودشان «مناسبتی» کارت زرد صادر کردهاند و کسان دیگری ـ از جمله نگارنده ـ این ویژگی را به پای محافظهکاری و انتزاع شاعر از پیرامون خود نوشتهاند. | افزون بر اینها شعرهای فروغ ـ بعد از «اسیر» ـ تاریخ ندارد؛ نه در ذیل شعر و نه در متن آن به صورت اشاره یا حتی تلمیح و ایهامی به حادثهای. کسانی این خصلت شعر را به حساب قوت آن گذاشته و برای شعر به قول خودشان «مناسبتی» کارت زرد صادر کردهاند و کسان دیگری ـ از جمله نگارنده ـ این ویژگی را به پای محافظهکاری و انتزاع شاعر از پیرامون خود نوشتهاند. | ||
با این همه فروغ در همان سالهای کوتاه و در عین حال بسیار پربار پس از گذار از دیوار و فراپشت نهادن تفلسفهای بیمقدار «عصیان» به گونۀ ویژهای با وقایع اتفاقیه درگیر شده است. بازتاب انتقادی این درگیری در بخشهای قابل توجه «تولدی دیگر» و سه شعر فلسفی اجتماعی انتقادی در دفتر «ایمان بیاوریم ......» بهوضوح پیداست. نگارنده در این کتاب کوشیده مهمترین ابعاد عاطفی، اجتماعی و فلسفی اندیشه و زندگی فروغ را در متن این شعرها ارزیابی کند. | با این همه فروغ در همان سالهای کوتاه و در عین حال بسیار پربار پس از گذار از دیوار و فراپشت نهادن تفلسفهای بیمقدار «عصیان» به گونۀ ویژهای با وقایع اتفاقیه درگیر شده است. بازتاب انتقادی این درگیری در بخشهای قابل توجه «تولدی دیگر» و سه شعر فلسفی اجتماعی انتقادی در دفتر «ایمان بیاوریم......» بهوضوح پیداست. نگارنده در این کتاب کوشیده مهمترین ابعاد عاطفی، اجتماعی و فلسفی اندیشه و زندگی فروغ را در متن این شعرها ارزیابی کند. | ||
فروغ برای فرار از «دیوار» سنتهای دیرپایی که او را درگیر و «اسیر» سکون سیاه زندگی سطحی و مبتذل کرده بود و گریز از قید و بندهای پیچیده در مدرنیتۀ قلابی «روشنفکر» و «فندک» و «زوزههای» توخالی شبهاعتراضی، ناگزیر بود درهای «تولد دیگر» گونهاش را از دریچۀ «عصیان» بگشاید، در واقع بشکند؛ بشکند تا «پنجره» او را به دیار روشناییها و آفتاب رهنمون شود. | فروغ برای فرار از «دیوار» سنتهای دیرپایی که او را درگیر و «اسیر» سکون سیاه زندگی سطحی و مبتذل کرده بود و گریز از قید و بندهای پیچیده در مدرنیتۀ قلابی «روشنفکر» و «فندک» و «زوزههای» توخالی شبهاعتراضی، ناگزیر بود درهای «تولد دیگر» گونهاش را از دریچۀ «عصیان» بگشاید، در واقع بشکند؛ بشکند تا «پنجره» او را به دیار روشناییها و آفتاب رهنمون شود. | ||