۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
«خیال» و پیوند آن با دل کمکم از دورۀ نوافلاتونیان مطرح و بهزودی بهعنوان مرجع دیگری برای ادراک/ شناخت معرفی شد. رفتهرفته به جای پرورش عقل و تشحیذ حواس، سخن از تخیل و پالایش قلب و تعالی روح به میان آمد. وقتی نوبت به عرفای مسلمان رسید، خیال با دل، پیوندی گسستناپذیر یافته بود. هنگامی که زبان بیان این پدیدۀ نوظهور با شعر، تمثیل و تخیل درآمیخت، جهانی تازه و فارغ از جهان عقل دیرپای سالخورده رقم زده شد. زمانی که عرفان با ادبیاتی که از قدرت ذوق، تخیل و کشف باطن مدد میگرفت، درآمیخت، بهزودی خود را نقطۀ مقابل فلسفه یافت و با امداد از عواطف و احساسات رقیق، قدرت اقناعی بیشتری یافت. اکنون ادب عرفانی میتوانست پنجه در پنجۀ رقیب خود یعنی فلسفه بیافکند. این تقابلی که شکل گرفته بود، قرنهای میدان ستیزی بیامام شد. عرفان درآمده به جامۀ ادب با روح معنویت و دین مخالطت یافت. تلفیق اضطراری دین، ادبیات و عرفان عرصه را بر فلسفه تنگ کرد و پس از این فلسفهستیزی و در رأس آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ستیزی سکۀ رایج شد. دربارۀ خیال در بخش دوم کتاب بررسی صورت گرفته است. | «خیال» و پیوند آن با دل کمکم از دورۀ نوافلاتونیان مطرح و بهزودی بهعنوان مرجع دیگری برای ادراک/ شناخت معرفی شد. رفتهرفته به جای پرورش عقل و تشحیذ حواس، سخن از تخیل و پالایش قلب و تعالی روح به میان آمد. وقتی نوبت به عرفای مسلمان رسید، خیال با دل، پیوندی گسستناپذیر یافته بود. هنگامی که زبان بیان این پدیدۀ نوظهور با شعر، تمثیل و تخیل درآمیخت، جهانی تازه و فارغ از جهان عقل دیرپای سالخورده رقم زده شد. زمانی که عرفان با ادبیاتی که از قدرت ذوق، تخیل و کشف باطن مدد میگرفت، درآمیخت، بهزودی خود را نقطۀ مقابل فلسفه یافت و با امداد از عواطف و احساسات رقیق، قدرت اقناعی بیشتری یافت. اکنون ادب عرفانی میتوانست پنجه در پنجۀ رقیب خود یعنی فلسفه بیافکند. این تقابلی که شکل گرفته بود، قرنهای میدان ستیزی بیامام شد. عرفان درآمده به جامۀ ادب با روح معنویت و دین مخالطت یافت. تلفیق اضطراری دین، ادبیات و عرفان عرصه را بر فلسفه تنگ کرد و پس از این فلسفهستیزی و در رأس آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ستیزی سکۀ رایج شد. دربارۀ خیال در بخش دوم کتاب بررسی صورت گرفته است. | ||
موضوع بخش سوم کتاب دربارۀ تأویل است. از عمدهترین تفاوتهای فکری عرفا با مفسران، متکلمان و فیلسوفان الاهی وسعت نظر و مشرب آنان در فهم و تبیین متون وحیانی است. از آنجایی که تفکر و دریافت این عرفا در قالب زبانی ویژه عرضه شده، این تفاوت در ساحت زبانی نیز خود را بهخوبی نمایان ساخته استو تعبیرات و تفاسیر صوفیه از وحی، در اصل مبتنی بر ذوق، درک باطنی و نوعی شهود است. صوفی ضمن پایبندی به شرایط اولیه فهم متن وحیانی که همانا عبارت است از دانش؛ لغت، نحو، تاریخ، قرائت و ... با جابهجایی مدلولهای معنایی دالها و نشانههای متنی و درونی کردن مضامین و مفاهیم بیرونی با تکیه بر دریافتهای شهودی، در فهم و تحلیل آنها به معنا و زبان تازهای دست مییابد. پایبندی به اصول اولیه، هیچگاه ذهن و زبان صوفی را در نگرش و برداشت آزاد و ذوقی محدود و مسدود نمیسازد. البته گاهی این فراخنایی تا بدانجا پیش میرود که ممکن است بر دانشهای پیشینی صوفی غلبه نموده، او را نسبت به اصول و چهارچوبهای فهم متن بیاعتنا کند. | موضوع بخش سوم کتاب دربارۀ تأویل است. از عمدهترین تفاوتهای فکری عرفا با مفسران، متکلمان و فیلسوفان الاهی وسعت نظر و مشرب آنان در فهم و تبیین متون وحیانی است. از آنجایی که تفکر و دریافت این عرفا در قالب زبانی ویژه عرضه شده، این تفاوت در ساحت زبانی نیز خود را بهخوبی نمایان ساخته استو تعبیرات و تفاسیر صوفیه از وحی، در اصل مبتنی بر ذوق، درک باطنی و نوعی شهود است. صوفی ضمن پایبندی به شرایط اولیه فهم متن وحیانی که همانا عبارت است از دانش؛ لغت، نحو، تاریخ، قرائت و... با جابهجایی مدلولهای معنایی دالها و نشانههای متنی و درونی کردن مضامین و مفاهیم بیرونی با تکیه بر دریافتهای شهودی، در فهم و تحلیل آنها به معنا و زبان تازهای دست مییابد. پایبندی به اصول اولیه، هیچگاه ذهن و زبان صوفی را در نگرش و برداشت آزاد و ذوقی محدود و مسدود نمیسازد. البته گاهی این فراخنایی تا بدانجا پیش میرود که ممکن است بر دانشهای پیشینی صوفی غلبه نموده، او را نسبت به اصول و چهارچوبهای فهم متن بیاعتنا کند. | ||
با نگاهی به متون عرفانی پس از «[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]»، متوجه میشویم که جریان عرفان و تصوف از هر سه جریان و روشی که پیشتر گفته شد فاصله گرفته است. در این آثار ـ اگر بتوان آنها را عرفانی نامید ـ نه از آن زهد و پرهیز و ریاضت و آدابدانی و آدابورزی و خوف و خشیت الاهی دورۀ خانقاهی خبری هست و نه از شور و هیجانات و شوریدگیها و سرمستیهای عاشقانۀ عرفان وجدی و نه از اندیشههای قویم و منسجم دورۀ سوم، بلکه این متون که غالبا در قالب رسالهها و نوشتههای کوتاه و معماگونه است، مشحون از مطالب جدولی و تأویلی و فلسفهبافیهای بیمزه در حوزۀ عقاید عرفانی ـ کلامی است. برای نمونه دو اثر از همین رسالههای عرفانی که پس از سلطۀ اندیشۀ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در افکار صوفیه نوشته شده، در بخش چهارم کتاب مورد بررسی قرار گرفته تا حال و هوای صوفیانه و عارفمآبانۀ این دوره بهخوبی نمایان شود.<ref>[https://literaturelib.com/books/3870 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | با نگاهی به متون عرفانی پس از «[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]»، متوجه میشویم که جریان عرفان و تصوف از هر سه جریان و روشی که پیشتر گفته شد فاصله گرفته است. در این آثار ـ اگر بتوان آنها را عرفانی نامید ـ نه از آن زهد و پرهیز و ریاضت و آدابدانی و آدابورزی و خوف و خشیت الاهی دورۀ خانقاهی خبری هست و نه از شور و هیجانات و شوریدگیها و سرمستیهای عاشقانۀ عرفان وجدی و نه از اندیشههای قویم و منسجم دورۀ سوم، بلکه این متون که غالبا در قالب رسالهها و نوشتههای کوتاه و معماگونه است، مشحون از مطالب جدولی و تأویلی و فلسفهبافیهای بیمزه در حوزۀ عقاید عرفانی ـ کلامی است. برای نمونه دو اثر از همین رسالههای عرفانی که پس از سلطۀ اندیشۀ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در افکار صوفیه نوشته شده، در بخش چهارم کتاب مورد بررسی قرار گرفته تا حال و هوای صوفیانه و عارفمآبانۀ این دوره بهخوبی نمایان شود.<ref>[https://literaturelib.com/books/3870 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||