۱۱۲٬۰۹۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
این تفسیر به گفتۀ خود نویسنده، متکی به روایت [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بوده است. عتیق نیشابوری در سرآغاز کتابش با نقل حکایتی از رفتن عبدالله عباس و پدرش عباس بن عبدالمطلب به حضور محمد مصطفی و دیدن عبدالله جبرئیل را در جوار محمد مصطفی، نشان میدهد که تفسیرش از چه سرچشمهای جوشیده است و بر چه بنیاد استواری بنا شده است. به گفتۀ او عبدالله بن عباس در این زمان کودکی بیش نبود و از قول او نقل میکند که «چون پیغمبر از این جهان برفت، من پانزده ساله بودم و هیچ آیت نبود در قرآن که من نه چند بار تفسیر آن بشنیده بودم و معانی آن معلوم کرده». میگوید «نکوترین تفسیر آن است که رسول کرد و از پیغامبر روایت بسیار کردهاند. لیکن معرفتر آن است که عبدالله عباس روایت کند، زیرا که او حریصتر بود بر تفسیر قرآن». | این تفسیر به گفتۀ خود نویسنده، متکی به روایت [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بوده است. عتیق نیشابوری در سرآغاز کتابش با نقل حکایتی از رفتن عبدالله عباس و پدرش عباس بن عبدالمطلب به حضور محمد مصطفی و دیدن عبدالله جبرئیل را در جوار محمد مصطفی، نشان میدهد که تفسیرش از چه سرچشمهای جوشیده است و بر چه بنیاد استواری بنا شده است. به گفتۀ او عبدالله بن عباس در این زمان کودکی بیش نبود و از قول او نقل میکند که «چون پیغمبر از این جهان برفت، من پانزده ساله بودم و هیچ آیت نبود در قرآن که من نه چند بار تفسیر آن بشنیده بودم و معانی آن معلوم کرده». میگوید «نکوترین تفسیر آن است که رسول کرد و از پیغامبر روایت بسیار کردهاند. لیکن معرفتر آن است که عبدالله عباس روایت کند، زیرا که او حریصتر بود بر تفسیر قرآن». | ||
[[سورآبادی، عتیق بن محمد|عتیق نیشابوری]] افزون بر [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، از راویان دیگری از جمله وهب ابن | [[سورآبادی، عتیق بن محمد|عتیق نیشابوری]] افزون بر [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، از راویان دیگری از جمله [[وهب بن منبه|وهب ابن منبه]]، مقاتل، سدّی، [[کلبی، محمد بن سائب|کلبی]]، [[محمد هیصم]]، [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام جعفر صادق]]، ابراهیم مهاجر، ابن طبری و کعب الاحبار نقل قول میکند؛ اما در مواردی بدون ذکری از راوی، قصههایی را بلاواسطه از قول خود محمد مصطفی نقل میکند تا تأکید و ابرامی کرده باشد بر اعتبار و درستی قصه. | ||
قصهها گاهی از قول راویان و گاهی بدون ذکر راوی نقل میشود و گاهی راوی ماجرا یکی از آدمهای قصه است که دارد ماجرای خودش را تعریف میکند. با چرخش سریعی در کوران قصه، ناگهان از دیدگاه راوی بیرون از ماجرا به دیدگاه اول شخص یکی از آدمهای درگیر در ماجرا برمیگردیم تا به لایههای عمیقتری از قصه که از چشم راوی بیرون ماجرا پنهان میماند راه پیدا کنیم. | قصهها گاهی از قول راویان و گاهی بدون ذکر راوی نقل میشود و گاهی راوی ماجرا یکی از آدمهای قصه است که دارد ماجرای خودش را تعریف میکند. با چرخش سریعی در کوران قصه، ناگهان از دیدگاه راوی بیرون از ماجرا به دیدگاه اول شخص یکی از آدمهای درگیر در ماجرا برمیگردیم تا به لایههای عمیقتری از قصه که از چشم راوی بیرون ماجرا پنهان میماند راه پیدا کنیم. |