۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURمخاطرات خردJ1.jpg | عنوان =مخاطرات خرد | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = امیری، علی (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =ناسوت | مکان نشر =کابل | سال نشر =1399 | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUT...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''مخاطرات خرد: پدیدارشناسی بحران عقل در فرهنگ اسلامی''' تألیف علی | '''مخاطرات خرد: پدیدارشناسی بحران عقل در فرهنگ اسلامی''' تألیف [[امیری، علی|علی امیری]]، نویسنده در این کتاب کوشیده عقل را همچون عقل به موضوعی برای خودش یعنی به موضوعی برای تعامل عقلانی بدل کند؛ به همین دلیل این کتاب بحثی در بحران عقل است؛ زیرا تنها از رهگذر دامنزدن به بحران و تبدیل کردن آن به سوژهای برای تعقل، عقل می تواند به موقف خود یعنی به امر حاضر برای خود وقوف یابد و مستقر شود. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب از سه بخش(کتاب) تشکیل شده است. کتاب اول به بحران منطق پرداخته، کتاب دوم به بحران عقل میپردازد، و کتاب سوم به بحران تفکر پرداخته است. | کتاب از سه بخش(کتاب) تشکیل شده است. کتاب اول به بحران منطق پرداخته، کتاب دوم به بحران عقل میپردازد، و کتاب سوم به بحران تفکر پرداخته است. | ||
| خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
بخش دوم به دشواریهای عقل از زوایای گوناگون پرداخته است. نکتۀ کانونی در این بخش، تلاش برای ایجاد تصویر مناسب از موضوع و مسئله عقل در شکل تاریخی آن است. این تلاش با این فرض صورت گرفته که تنها از رهگذر آگاهی از سرشت تاریخی خرد میتوان به سویههای تاریک آن پرتو افشاند. فصول بخش دوم نشان میدهد که مسئلۀ اصلی در تمدن اسلامی، استحالۀ اشکالی از خردگرایی به صورتهای متعدد از نابخردی است. در متونی که از مآثر اسلامی در دست وجود دارد، هیچیک «جدال عقل علیه عقل» را همانند دفتر فشرده اما مهم «رساله فی معانی العقل» اثر فارابی به گونۀ درخشان باز نمیکند و نشان نمیدهد. در فصلی از این بخش نویسنده کوشیده با بررسی همهجانبۀ این رساله، نهتنها بر وضعیت عقل در تاریخ اسلام پرتو افکند، بلکه در تصویر صورت مسئلۀ عقل نیز سهم بگیرد و نشان دهد که چالش اصلی در جهان اسلام، نه شرع و امر دینی، بلکه اشکال و صور گوناگونی از خردگرایی است. در بررسی کنونی این کتاب، این رساله هم یک سند تاریخی بوده و هم یک متن فلسفی که نویسنده نیز آن را از این دو حیث بررسی کرده است. | بخش دوم به دشواریهای عقل از زوایای گوناگون پرداخته است. نکتۀ کانونی در این بخش، تلاش برای ایجاد تصویر مناسب از موضوع و مسئله عقل در شکل تاریخی آن است. این تلاش با این فرض صورت گرفته که تنها از رهگذر آگاهی از سرشت تاریخی خرد میتوان به سویههای تاریک آن پرتو افشاند. فصول بخش دوم نشان میدهد که مسئلۀ اصلی در تمدن اسلامی، استحالۀ اشکالی از خردگرایی به صورتهای متعدد از نابخردی است. در متونی که از مآثر اسلامی در دست وجود دارد، هیچیک «جدال عقل علیه عقل» را همانند دفتر فشرده اما مهم «رساله فی معانی العقل» اثر فارابی به گونۀ درخشان باز نمیکند و نشان نمیدهد. در فصلی از این بخش نویسنده کوشیده با بررسی همهجانبۀ این رساله، نهتنها بر وضعیت عقل در تاریخ اسلام پرتو افکند، بلکه در تصویر صورت مسئلۀ عقل نیز سهم بگیرد و نشان دهد که چالش اصلی در جهان اسلام، نه شرع و امر دینی، بلکه اشکال و صور گوناگونی از خردگرایی است. در بررسی کنونی این کتاب، این رساله هم یک سند تاریخی بوده و هم یک متن فلسفی که نویسنده نیز آن را از این دو حیث بررسی کرده است. | ||
در حوزۀ فرهنگی فارسی، حوزۀ فرهنگی بلخ نمونۀ مثالی فرهنگ فارسی دیده شده و شواهد و براهین آن در فصل مربوط نشان داده شده است. سخن گفتن از بلخ به عنوان سنتز آتن و اورشلیم تنها به مدد نشان دادن خصوصیت و ساختار فرهنگی خاص آن ممکن است. فصلی که تفسیر ابن سینا و ابن رشد را از یکی از دفاتر متافیزیک ارسطو مقایسه میکند، کوشش دیگری برای طرح معضل خرد است. هدف نویسنده آن است که توجه خواننده را از مسائلی چون جایگاه، برد ذهنی و نبوغ فردی هر یک از دو مفسر به سوی امکانات و الزامات فرهنگی آن دو جلب کند و این به سهم خود، موقعیت پدیدارشناختی سزاوار توجهی به دست میدهد که غایت آن، افشاندن نوری بر سرشت عقل در یک فرهنگ دینی است. در این بخش فصلی نیز به ملاصدرا اختصاص یافته که استعلاییتر از هر مورد دیگر است؛ زیرا هدف آن نه در پیچیدن به مسائلی است که ملاصدرا مطرح کرده، بلکه تلاش برای فهم سرشت تفکر او در یک جغرافیای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص است. | در حوزۀ فرهنگی فارسی، حوزۀ فرهنگی بلخ نمونۀ مثالی فرهنگ فارسی دیده شده و شواهد و براهین آن در فصل مربوط نشان داده شده است. سخن گفتن از بلخ به عنوان سنتز آتن و اورشلیم تنها به مدد نشان دادن خصوصیت و ساختار فرهنگی خاص آن ممکن است. فصلی که تفسیر ابن سینا و ابن رشد را از یکی از دفاتر متافیزیک ارسطو مقایسه میکند، کوشش دیگری برای طرح معضل خرد است. هدف نویسنده آن است که توجه خواننده را از مسائلی چون جایگاه، برد ذهنی و نبوغ فردی هر یک از دو مفسر به سوی امکانات و الزامات فرهنگی آن دو جلب کند و این به سهم خود، موقعیت پدیدارشناختی سزاوار توجهی به دست میدهد که غایت آن، افشاندن نوری بر سرشت عقل در یک فرهنگ دینی است. در این بخش فصلی نیز به ملاصدرا اختصاص یافته که استعلاییتر از هر مورد دیگر است؛ زیرا هدف آن نه در پیچیدن به مسائلی است که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] مطرح کرده، بلکه تلاش برای فهم سرشت تفکر او در یک جغرافیای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص است. | ||
بخش سوم از منظر دیگری معضل خرد را به بحث میگذارد: از منظر نسبت فلسفه و ایدئولوژی. ایدئولوژی را از آنجا که حجاب عقل است، میتوان نوعی شبهفلسفه یا فلسفۀ دروغین دانست. فلاسفه همواره داعیۀ تحری حقیقت داشته و به همین جهت هم عظمت داشته و مورد احترام بوده و علاوه بر زبان، روش و خواستگاه، به لحاظ غایت نیز خاص و یگانه بوده است. فارابی از فیلسوفانی است که خواست حقیقت در آنها به خواست قدرت و ثروت تبدیل شده، به عنوان فیلسوفان دروغ و دنبال حطام دنیوی یاد کرده و این را بایستی بدین معنا گرفت که ایدئولوژی گرچه از ویژگیهای عصر جدید است؛ اما ریشههای آن به مثابه بئسالبدل فلسفه کمابیش همزاد فلسفه بوده و همواره پابهپای آن حضور داشته است. | بخش سوم از منظر دیگری معضل خرد را به بحث میگذارد: از منظر نسبت فلسفه و ایدئولوژی. ایدئولوژی را از آنجا که حجاب عقل است، میتوان نوعی شبهفلسفه یا فلسفۀ دروغین دانست. فلاسفه همواره داعیۀ تحری حقیقت داشته و به همین جهت هم عظمت داشته و مورد احترام بوده و علاوه بر زبان، روش و خواستگاه، به لحاظ غایت نیز خاص و یگانه بوده است. فارابی از فیلسوفانی است که خواست حقیقت در آنها به خواست قدرت و ثروت تبدیل شده، به عنوان فیلسوفان دروغ و دنبال حطام دنیوی یاد کرده و این را بایستی بدین معنا گرفت که ایدئولوژی گرچه از ویژگیهای عصر جدید است؛ اما ریشههای آن به مثابه بئسالبدل فلسفه کمابیش همزاد فلسفه بوده و همواره پابهپای آن حضور داشته است. | ||
| خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
بنابراین در این کتاب، منطق، فلسفه و ایدئولوژی همگی در حکم میانجیهایی آشکارکننده و سوژههای تأمل فلسفیاند که از خاک و نیروی تربیتی فرهنگ تغذیه میکنند و بنابراین با هم پیوند خوردهاند و اگر قرار باشد، موضوعی واحد مثلاً عقل را بازنمایی کنند، باید در پیوند با یکدیگر بررسی شوند. خرد، موضوع اصلی است؛ فرهنگ، سرشت و برد آن را معین میکند و ایدئولوژی موانع آن را نشان میدهد. آنجا که با معضل تاریخی خرد سروکار داریم، بررسی این مقتضیات و موانع میتواند موضوع کوششی اصیل و جدی باشد.<ref> [https://literaturelib.com/books/4912 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | بنابراین در این کتاب، منطق، فلسفه و ایدئولوژی همگی در حکم میانجیهایی آشکارکننده و سوژههای تأمل فلسفیاند که از خاک و نیروی تربیتی فرهنگ تغذیه میکنند و بنابراین با هم پیوند خوردهاند و اگر قرار باشد، موضوعی واحد مثلاً عقل را بازنمایی کنند، باید در پیوند با یکدیگر بررسی شوند. خرد، موضوع اصلی است؛ فرهنگ، سرشت و برد آن را معین میکند و ایدئولوژی موانع آن را نشان میدهد. آنجا که با معضل تاریخی خرد سروکار داریم، بررسی این مقتضیات و موانع میتواند موضوع کوششی اصیل و جدی باشد.<ref> [https://literaturelib.com/books/4912 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||