۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''از گذشتهای نه چندان دور: خاطرات سردبیر سابق روزنامۀ کیهان''' تألیف سید حسین | '''از گذشتهای نه چندان دور: خاطرات سردبیر سابق روزنامۀ کیهان''' تألیف [[عدل، سید حسین|سید حسین عدل]]، با مقدمهای از [[اتحادیه، منصوره|منصوره اتحادیه (نظام مافی)]]؛ عدل آرمانگرا، خوشبین و در عین حال وقایعنگر بود. ارتباط او با روزنامهنگاری قبل از استخدام در روزنامۀ کیهان آغاز شد. او مقالاتی را نشریۀ سیاست ما و مجلات سپید و سیاه و تهران مصور و واهمه منتشر میکرد و مقالاتی با عنوان «تاریخسازان معاصر» به قلم یکی از رجال در مجلۀ خواندنیها منتشر میکرد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب در سه فصل نگارش یافته است. | کتاب در سه فصل نگارش یافته است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
زمانی که | زمانی که [[عدل، سید حسین|سید حسین عدل]] به سن بلوغ رسید، جهان به دو قطب تقسیم شده بود. در یکسو غرب و اقماری همچون انگلستان، فرانسه، ایالات متحده و چند کشور دموکراتیک اروپایی قرار داشتند؛ در مقابل آنها، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای پیروش قرار میگرفتند. جهان در بحبوحۀ جنگ سرد و اوج رقابتهای سیاسی و اقتصادی به سر میبرد. ایران پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1324 در مدار غرب قرار میگرفت و هرچه زمان میگذشت، این کشور بیشتر وابسته میگشت. [[عدل، سید حسین|سید حسین عدل]] در چنین شرایطی رشد میکرد؛ در جامعهای که حد فاصل میان دوگانگی و تناقض به سر میبرد. او شوق خبرنگاری داشت؛ شغل و حرفهای که در کنار سانسور، تنگناها و محدودیتها به او امکان تفکر و مانور کمی میداد. | ||
عدل آرمانگرا، خوشبین و در عین حال وقایعنگر بود. ارتباط او با روزنامهنگاری قبل از استخدام در روزنامۀ کیهان آغاز شد. او مقالاتی را نشریۀ سیاست ما و مجلات سپید و سیاه و تهران مصور و واهمه منتشر میکرد و مقالاتی با عنوان «تاریخسازان معاصر» به قلم یکی از رجال در مجلۀ خواندنیها منتشر میکرد. عدل یک بار هنگام مصاحبه با دکتر محمد خزائلی ـ استاد نابینای آموزشگاههای عالی کشور در رشتۀ ادیبات فارسی ـ توسط وی تشویق میشود که ادامه تحصیل دهد و حتی او به عدل میگوید: «بدان تا توانی». از آن پس عدل سفر میبندد و راهی انگلستان میشود تا در رشتۀ روزنامهنگاری تخصص بگیرد. او مدتی هم با روزنامۀ دیلی اکسپرس همکاری میکند و سرانجام پس از شش سال تحصیل و کار به ایران بازمیگردد و در روزنامۀ کیهان به عنوان خبرنگار حوادث مشغول به کار میشود. او در سال 1344 در سن 29 سالگی سردبیر همین روزنامه میگردد. حالا عدل به آرزوی خود رسیده بود، در اینباره نکتۀ ظریفی را مینویسد: «به اوج رسیدن را بلد بودم، ولی در اوج ماندن را یاد نگرفته بودم». عدل در سمت سردبیری ابداعاتی را آغاز کرد. او در روزنامه کلاس روزنامهنگاری دایر کرد و همانطور که نوشته است، تیترها و عکسها را به صورت بزرگ چاپ میکرد و نیز برای شبهای جمعه مطالب آموزنده و سرگرمکنندهای در نظر میگرفت و اخبار را به سبک روز مطرح میکرد. او به ارتقای کیفیت در کار پرداخت و تلاش نمود تا اخبار جذاب و مبتکرانه ارائه شود. | عدل آرمانگرا، خوشبین و در عین حال وقایعنگر بود. ارتباط او با روزنامهنگاری قبل از استخدام در روزنامۀ کیهان آغاز شد. او مقالاتی را نشریۀ سیاست ما و مجلات سپید و سیاه و تهران مصور و واهمه منتشر میکرد و مقالاتی با عنوان «تاریخسازان معاصر» به قلم یکی از رجال در مجلۀ خواندنیها منتشر میکرد. عدل یک بار هنگام مصاحبه با دکتر [[خزائلی، محمد|محمد خزائلی]] ـ استاد نابینای آموزشگاههای عالی کشور در رشتۀ ادیبات فارسی ـ توسط وی تشویق میشود که ادامه تحصیل دهد و حتی او به عدل میگوید: «بدان تا توانی». از آن پس عدل سفر میبندد و راهی انگلستان میشود تا در رشتۀ روزنامهنگاری تخصص بگیرد. او مدتی هم با روزنامۀ دیلی اکسپرس همکاری میکند و سرانجام پس از شش سال تحصیل و کار به ایران بازمیگردد و در روزنامۀ کیهان به عنوان خبرنگار حوادث مشغول به کار میشود. او در سال 1344 در سن 29 سالگی سردبیر همین روزنامه میگردد. حالا عدل به آرزوی خود رسیده بود، در اینباره نکتۀ ظریفی را مینویسد: «به اوج رسیدن را بلد بودم، ولی در اوج ماندن را یاد نگرفته بودم». عدل در سمت سردبیری ابداعاتی را آغاز کرد. او در روزنامه کلاس روزنامهنگاری دایر کرد و همانطور که نوشته است، تیترها و عکسها را به صورت بزرگ چاپ میکرد و نیز برای شبهای جمعه مطالب آموزنده و سرگرمکنندهای در نظر میگرفت و اخبار را به سبک روز مطرح میکرد. او به ارتقای کیفیت در کار پرداخت و تلاش نمود تا اخبار جذاب و مبتکرانه ارائه شود. | ||
در سال 1347 تحت فشار دولت او بهناچار از شغل خود در کیهان دست کشید و به کار دیگری که متفاوت بود، روی آورد. او با احمد خیامی به تأسیس فروشگاههای زنجیرهای کوروش پرداخت و مشغول کار شد. پس از انقلاب اسلامی نیز مدتی به کار ادامه داد؛ اما پس از چندی بیکار شد و از همین زمان شروع به نوشتن خاطراتش کرد. | در سال 1347 تحت فشار دولت او بهناچار از شغل خود در کیهان دست کشید و به کار دیگری که متفاوت بود، روی آورد. او با [[احمد خیامی]] به تأسیس فروشگاههای زنجیرهای کوروش پرداخت و مشغول کار شد. پس از انقلاب اسلامی نیز مدتی به کار ادامه داد؛ اما پس از چندی بیکار شد و از همین زمان شروع به نوشتن خاطراتش کرد. | ||
در فصل اول این کتاب، عدل مشکلاتی را که طی سی سال در محیط کار و حرفۀ روزنامهنگاری با آن مواجه بوده و تجربیاتی که طی آن آموخته و به دست آورده را بیان کرده است. او به توصیف جزئیاتی از زیروبم این حرفه که در عین حال جذاب، پرتنش و گاه مخاطرهآمیز بود، پرداخته است. یکی از نکات بسیار خواندنی این فصل، دربارۀ محرمعلی خان سانسورچی معروف است که به قول عدل «آدمی نبود که بهآسانی فراموش شود». او از زمان رضاشاه کار سانسور را انجام یداد. | در فصل اول این کتاب، عدل مشکلاتی را که طی سی سال در محیط کار و حرفۀ روزنامهنگاری با آن مواجه بوده و تجربیاتی که طی آن آموخته و به دست آورده را بیان کرده است. او به توصیف جزئیاتی از زیروبم این حرفه که در عین حال جذاب، پرتنش و گاه مخاطرهآمیز بود، پرداخته است. یکی از نکات بسیار خواندنی این فصل، دربارۀ محرمعلی خان سانسورچی معروف است که به قول عدل «آدمی نبود که بهآسانی فراموش شود». او از زمان رضاشاه کار سانسور را انجام یداد. | ||