از گذشته‌ای نه چندان دور: خاطرات سردبیر سابق روزنامۀ کیهان

    از ویکی‌نور
    از گذشته‌ای نه چندان دور
    از گذشته‌ای نه چندان دور: خاطرات سردبیر سابق روزنامۀ کیهان
    پدیدآورانعدل، سید حسین (نویسنده) اتحادیه، منصوره (مقدمه‌نویس)
    ناشرتاریخ ایران
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک2ـ67ـ8687ـ600ـ978
    موضوععدل‌، حسین‌، ۱۳۱۳- - خا‌طرات‌,روزنا‌مه‌ نگا‌ران‌ ایرانی‌ - خا‌طرات‌ eiraiDC - narI - stsilanruoJ,ایران‌ - تا‌ریخ‌ - پهلوی،۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ valhaPC, 1941 - 1978 - yrotsiH - narI
    کد کنگره
    ‏PN ۵۴۴۹/الف۹ی۷۷ ۱۴۰۰

    از گذشته‌ای نه چندان دور: خاطرات سردبیر سابق روزنامۀ کیهان تألیف سید حسین عدل، با مقدمه‌ای از منصوره اتحادیه (نظام مافی)؛ عدل آرمان‌گرا، خوشبین و در عین حال وقایع‌نگر بود. ارتباط او با روزنامه‌نگاری قبل از استخدام در روزنامۀ کیهان آغاز شد. او مقالاتی را نشریۀ سیاست ما و مجلات سپید و سیاه و تهران مصور و واهمه منتشر می‌کرد و مقالاتی با عنوان «تاریخ‌سازان معاصر» به قلم یکی از رجال در مجلۀ خواندنی‌ها منتشر می‌کرد.

    ساختار

    کتاب در سه فصل نگارش یافته است.

    گزارش کتاب

    زمانی که سید حسین عدل به سن بلوغ رسید، جهان به دو قطب تقسیم شده بود. در یک‌سو غرب و اقماری همچون انگلستان، فرانسه، ایالات متحده و چند کشور دموکراتیک اروپایی قرار داشتند؛ در مقابل آنها، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای پیروش قرار می‌گرفتند. جهان در بحبوحۀ جنگ سرد و اوج رقابت‌های سیاسی و اقتصادی به سر می‌برد. ایران پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1324 در مدار غرب قرار می‌گرفت و هرچه زمان می‌گذشت، این کشور بیشتر وابسته می‌گشت. سید حسین عدل در چنین شرایطی رشد می‌کرد؛ در جامعه‌ای که حد فاصل میان دوگانگی و تناقض به سر می‌برد. او شوق خبرنگاری داشت؛ شغل و حرفه‌ای که در کنار سانسور، تنگناها و محدودیت‌ها به او امکان تفکر و مانور کمی می‌داد.

    عدل آرمان‌گرا، خوشبین و در عین حال وقایع‌نگر بود. ارتباط او با روزنامه‌نگاری قبل از استخدام در روزنامۀ کیهان آغاز شد. او مقالاتی را نشریۀ سیاست ما و مجلات سپید و سیاه و تهران مصور و واهمه منتشر می‌کرد و مقالاتی با عنوان «تاریخ‌سازان معاصر» به قلم یکی از رجال در مجلۀ خواندنی‌ها منتشر می‌کرد. عدل یک بار هنگام مصاحبه با دکتر محمد خزائلی ـ استاد نابینای آموزشگاه‌های عالی کشور در رشتۀ ادیبات فارسی ـ توسط وی تشویق می‌شود که ادامه تحصیل دهد و حتی او به عدل می‌گوید: «بدان تا توانی». از آن پس عدل سفر می‌بندد و راهی انگلستان می‌شود تا در رشتۀ روزنامه‌نگاری تخصص بگیرد. او مدتی هم با روزنامۀ دیلی اکسپرس همکاری می‌کند و سرانجام پس از شش سال تحصیل و کار به ایران بازمی‌گردد و در روزنامۀ کیهان به عنوان خبرنگار حوادث مشغول به کار می‌شود. او در سال 1344 در سن 29 سالگی سردبیر همین روزنامه می‌گردد. حالا عدل به آرزوی خود رسیده بود، در این‌باره نکتۀ ظریفی را می‌نویسد: «به اوج رسیدن را بلد بودم، ولی در اوج ماندن را یاد نگرفته بودم». عدل در سمت سردبیری ابداعاتی را آغاز کرد. او در روزنامه کلاس روزنامه‌نگاری دایر کرد و همان‌طور که نوشته است، تیترها و عکس‌ها را به صورت بزرگ چاپ می‌کرد و نیز برای شب‌های جمعه مطالب آموزنده و سرگرم‌کننده‌ای در نظر می‌گرفت و اخبار را به سبک روز مطرح می‌کرد. او به ارتقای کیفیت در کار پرداخت و تلاش نمود تا اخبار جذاب و مبتکرانه ارائه شود.

    در سال 1347 تحت فشار دولت او به‌ناچار از شغل خود در کیهان دست کشید و به کار دیگری که متفاوت بود، روی آورد. او با احمد خیامی به تأسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای کوروش پرداخت و مشغول کار شد. پس از انقلاب اسلامی نیز مدتی به کار ادامه داد؛ اما پس از چندی بیکار شد و از همین زمان شروع به نوشتن خاطراتش کرد.

    در فصل اول این کتاب، عدل مشکلاتی را که طی سی سال در محیط کار و حرفۀ روزنامه‌نگاری با آن مواجه بوده و تجربیاتی که طی آن آموخته و به دست آورده را بیان کرده است. او به توصیف جزئیاتی از زیروبم این حرفه که در عین حال جذاب، پرتنش و گاه مخاطره‌آمیز بود، پرداخته است. یکی از نکات بسیار خواندنی این فصل، دربارۀ محرمعلی خان سانسورچی معروف است که به قول عدل «آدمی نبود که به‌آسانی فراموش شود». او از زمان رضاشاه کار سانسور را انجام ی‌داد.

    عدل خاطراتش را بی‌طرفانه می‌نویسد و سعی دارد در آن منصفانه قضاوت کند؛ از این‌رو او نسبت به حرفه‌اش وفادار است؛ ولی از فحوای کلامش می‌توان دریافت گرایش او در چه جهتی بوده و با آنکه به‌ناچار خط‌مشی دولتی را رعایت می‌کرد،؛ چندان تعجب‌آور نیست که نتوانست بیش از تقریباً چهار سال در سمت سردبیری کیهان دوام بیاورد.

    مفصل‌ترین فصل کتاب «ناگفته‌های تاریخ» نام دارد و گزارشات این فصل، جنبۀ تاریخی دارند. عدل خبرنگاری است که بسیاری از وقایعی را که گزارش داده، خود تجربه کرده بود و وقتی شروع به نوشتن کرد، او پایان ماجرا را دیده بود و می‌توانست مانند یک مورخ به تحلیل گذشته بپردازد و وقایع را با هم بسنجد. در واقع بین تاریخ‌نگاری و روزنامه‌نگاری یک وابستگی غیرقابل انکار وجود دارد. عدل این فصل را با توضیحاتی دربارۀ نقش شاه آغاز می‌کند؛ ولی شاه در سرتاسر نوشته‌هایش حضور دارد. حتی اگر اشارۀ مستقیمی به او نشده، اما نفوذش بر همۀ وقایع انکارنشدنی است و لحظه‌ای نمی‌توان از آن غافل شد. عدل به نقش ساواک هم می‌پردازد و این نکته را می‌پرسد که ساواک چه اندازه به شاه وفادار بود و چند نکتۀ جالب را پیش می‌کشد؛ از جمله اینکه بعضی از افراد ساواک عضو حزب توده بوده‌اند. همچنین به نقش مخرب برخی شایعات و لطیفه‌ها اشاره می‌کند که از رده‌های بالای جامعه آغاز می‌شد و مثل برق در سطح شهر رواج می‌یافت و پی‌رسید که آیا ساواک مسئول آنها نبود. او همچنین تأسیس وزارت اطلاعات توسط حسنعلی منصور را مطرح می‌کند که این وزارتخانه مسئول نشریات بود، با این حال ساواک در کارش دخالت می‌کرد.

    فصل سوم این کتاب دربرگیرندۀ منتخبی از خاطره‌های نویسنده است؛ مانند صرف ناهار با شاه در بابلسر در سال 1333 و مصاحبه‌های گوناگونی که با اشخاص سرشناس انجام داده بود؛ از جمله گفتگو با رابرت کندی برادر کوچک‌تر جان.اف. کندی رئیس جمهور آمریکا.

    در پیوست‌های کتاب، ابتدا گفتگوی عدل با سپهبد فضل‌الله زاهدی آمده و در ادامه فهرستی از رجال تاریخ معاصر و چهره‌های تأثیرگذاری آمده که در متن کتاب از آنها یاد شده است. این فهرست دربرگیرندۀ مختصری از زندگی و کارنامۀ هر یک از آنان است تا راهنمای ارزنده‌ای برای آشنایی بیشتر خوانندگان باشد.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها