پرش به محتوا

رسالة الغفران: کتاب بخشش: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''رسالة الغفران: کتاب بخشش''' تألیف ابوالعلاء معری، ترجمه و شرح فرشاد عربی؛ نویسنده این کتاب را در جواب نامۀ علی بن منصور حلبی معروف به ابن‌القارح نوشته است و شامل گفتگوهایی است که نویسنده با شاعران روزگار جاهلی و دورۀ اسلامی و دیگر ادیبان داشته و با ایشان در باب آثار و قصایدشان به سخن پرداخته است.
'''رسالة الغفران: کتاب بخشش''' تألیف [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء معری]]، ترجمه و شرح دکتر [[عربی، فرشاد|فرشاد عربی]]؛ نویسنده این کتاب را در جواب نامۀ علی بن منصور حلبی معروف به ابن‌القارح نوشته است و شامل گفتگوهایی است که نویسنده با شاعران روزگار جاهلی و دورۀ اسلامی و دیگر ادیبان داشته و با ایشان در باب آثار و قصایدشان به سخن پرداخته است.


==ساختار==
==ساختار==
در این کتاب ابتدا نامۀ ابن‌قارح آمده و سپس در دو بخش آغازنامۀ ابوالعلاء و پاسخ او به نامۀ ابن‌قارح آمده است.
در این کتاب ابتدا نامۀ [[ابن قارح‌، على‌ بن‌ منصور|ابن‌ قارح]] آمده و سپس در دو بخش آغازنامۀ [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] و پاسخ او به نامۀ ابن‌قارح آمده است.


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
احمد بن سلیمان معروف به ابوالعلاء معری (363 ـ 669 ق) شاعر، اندیشمند و حکیم سرشناس جهان عرب است که در ایران چندان شناخته‌شده نیست. او در سه‌سالگی به بیماری آبله دچار شد و تا پایان عمر، رنج زشتی چهره و نابینایی دیدگانش را بر خویش هموار کرد؛ این نابغۀ حلبی با وجود قامتی کوتاه و اندامی نحیف، روحی عظیم و جستجوگر داشت، علامۀ روزگار خویش بود، علما و وزرا و خواص آن عصر با وی مکاتبه داشتند و در محضرش به تلمذ می‌آمدند. او در دوران آل بویه زندگی می‌کرد و توسط همین حکام شیعی ایرانی دستگیر و معزول گردید.
[[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|احمد بن سلیمان]] معروف به [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء معری]] (363 ـ 669 ق) شاعر، اندیشمند و حکیم سرشناس جهان عرب است که در ایران چندان شناخته‌شده نیست. او در سه‌سالگی به بیماری آبله دچار شد و تا پایان عمر، رنج زشتی چهره و نابینایی دیدگانش را بر خویش هموار کرد؛ این نابغۀ حلبی با وجود قامتی کوتاه و اندامی نحیف، روحی عظیم و جستجوگر داشت، علامۀ روزگار خویش بود، علما و وزرا و خواص آن عصر با وی مکاتبه داشتند و در محضرش به تلمذ می‌آمدند. او در دوران آل بویه زندگی می‌کرد و توسط همین حکام شیعی ایرانی دستگیر و معزول گردید.


ابوالعلاء گرچه به واسطۀ گرفتاری در دو زندان (خانه‌نشینی و نابینایی) خود را «رهین المحبسین» می‌خواند، در بن این دو زندان، سیر انفس را بر آفاق ترجیح می‌داد و از آن خرسند بود. همین ارادۀ ستودنی موجب شد تا او در این دو زندان، برای خود امکان تألیف و تصنیف حدود سی کتاب و رساله به نظم و نثر را فراهم آورد. نیز بزرگانی چون ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی و خطیب ابوزکریای تبریزی از شاگردان برجستۀ وی هستند. همچنین دیوان اشعارش به نام «سقط الزند» را که دربرگیرندۀ اشعار عهد جوانی اوست، خودش شرح کرده و نام «ضوء السقط» را بر آن نهاده است.
[[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] گرچه به واسطۀ گرفتاری در دو زندان (خانه‌نشینی و نابینایی) خود را «رهین المحبسین» می‌خواند، در بن این دو زندان، سیر انفس را بر آفاق ترجیح می‌داد و از آن خرسند بود. همین ارادۀ ستودنی موجب شد تا او در این دو زندان، برای خود امکان تألیف و تصنیف حدود سی کتاب و رساله به نظم و نثر را فراهم آورد. نیز بزرگانی چون ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی و خطیب ابوزکریای تبریزی از شاگردان برجستۀ وی هستند. همچنین دیوان اشعارش به نام «سقط الزند» را که دربرگیرندۀ اشعار عهد جوانی اوست، خودش شرح کرده و نام «ضوء السقط» را بر آن نهاده است.


یکی از معروف‌ترین آثار ابوالعلاء معری «رسالة الغفران» است که معری آن را در جواب نامۀ علی بن منصور حلبی معروف به ابن‌القارح نوشته است. ابن‌القارح در نامه‌اش به ابوالعلاء ضمن بیان شوق دیدار او و مشکلات پیش‌آمده در روزگارش، مسائل متنوعی را دربارۀ ادبیات عرب، شاعران جاهلی و مخضرم، فلسفه، زندقه، فقه، نحو، لغت، تصوف، تاریخ و سایر امور دینی مطرح می‌کند و ضمن نکوهش ملحدان و منکران دین، در تقبیح دوست ابوالعلاء در دستگاه حمدانی ـ وزیر المغربی ـ سخنانی آورده است. معری در نامۀ خود به ترتیب تمام پندهای نامۀ ابن‌قارح را در جلد دوم این کتاب پاسخ می‌دهد و انتقادها و نقطه نظراتش را یکی پس از دیگری جواب گفته است.
یکی از معروف‌ترین آثار [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء معری]] «رسالة الغفران» است که [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|معری]] آن را در جواب نامۀ [[ابن قارح‌، على‌ بن‌ منصور|علی بن منصور حلبی]] معروف به [[ابن قارح‌، على‌ بن‌ منصور|ابن‌القارح]] نوشته است. ابن‌القارح در نامه‌اش به [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] ضمن بیان شوق دیدار او و مشکلات پیش‌آمده در روزگارش، مسائل متنوعی را دربارۀ ادبیات عرب، شاعران جاهلی و مخضرم، فلسفه، زندقه، فقه، نحو، لغت، تصوف، تاریخ و سایر امور دینی مطرح می‌کند و ضمن نکوهش ملحدان و منکران دین، در تقبیح دوست [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] در دستگاه حمدانی ـ وزیر المغربی ـ سخنانی آورده است. معری در نامۀ خود به ترتیب تمام پندهای نامۀ ابن‌قارح را در جلد دوم این کتاب پاسخ می‌دهد و انتقادها و نقطه نظراتش را یکی پس از دیگری جواب گفته است.


آنچه در نامۀ ابوالعلاء آمده، گفتگوهایی است که نویسنده با شاعران روزگار جاهلی و دورۀ اسلامی و دیگر ادیبان داشته و با ایشان در باب آثار و قصایدشان به سخن پرداخته است. اهمیت این رساله در آن است که متضمن سفری ذهنی به بهشت و دوزخ است که مشابه آن را در جهان عرب، در «کمدی الهی» دانته و نیز در «بهشت گمشده» میلتون می‌توان مشاهده کرد.
آنچه در نامۀ [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] آمده، گفتگوهایی است که نویسنده با شاعران روزگار جاهلی و دورۀ اسلامی و دیگر ادیبان داشته و با ایشان در باب آثار و قصایدشان به سخن پرداخته است. اهمیت این رساله در آن است که متضمن سفری ذهنی به بهشت و دوزخ است که مشابه آن را در جهان عرب، در «کمدی الهی» دانته و نیز در «بهشت گمشده» میلتون می‌توان مشاهده کرد.


شگفت‌کاری‌های علمی و زبانی ابوالعلاء در خلال متن «رسالة الغفران» وجوه متعددی دارد؛ از جمله:
شگفت‌کاری‌های علمی و زبانی [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] در خلال متن «رسالة الغفران» وجوه متعددی دارد؛ از جمله:


الف) او در بسیاری موارد و احتمالاً به قصد تفاخر در کلام و اظهار فضل، از واژگانی غریب و ناآشنا حتی برای گویش‌وران عربی استفاده کرده است؛ واژه‌هایی نظیر خثارم، کثکث، جزیز، ناجر، منیح و ... . واژگانی که شاید تنها فرهیختگان و پیران آن روزگار عرب می‌دانستند.
الف) او در بسیاری موارد و احتمالاً به قصد تفاخر در کلام و اظهار فضل، از واژگانی غریب و ناآشنا حتی برای گویش‌وران عربی استفاده کرده است؛ واژه‌هایی نظیر خثارم، کثکث، جزیز، ناجر، منیح و ... . واژگانی که شاید تنها فرهیختگان و پیران آن روزگار عرب می‌دانستند.