۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها == [[' به '== وابستهها == {{وابستهها}} [[') |
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلّى' به 'علامه حلّى') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
داورى بهحق درباره ابنبطوطه آن است كه او در همه آراء و نظراتش از تودهها و ملتهاى مسلمان و دربارها و خانقاهها سخن مىگفت نه از علماى مذاهب و فقها و متكلمان. پس او را بايد يك نويسنده مردمى دانست و نه از جمله نويسندگان كنجكاو و اهل تحقيق و درايت. او هر چه را ديده و شنيده نوشته است نه آنچه را با دقت بررسى و تحقيق نموده است. | داورى بهحق درباره ابنبطوطه آن است كه او در همه آراء و نظراتش از تودهها و ملتهاى مسلمان و دربارها و خانقاهها سخن مىگفت نه از علماى مذاهب و فقها و متكلمان. پس او را بايد يك نويسنده مردمى دانست و نه از جمله نويسندگان كنجكاو و اهل تحقيق و درايت. او هر چه را ديده و شنيده نوشته است نه آنچه را با دقت بررسى و تحقيق نموده است. | ||
ابنبطوطه از سلطان محمد خدابنده و به تعبير او سلطان عراق و از گرايش او به تشيع با تعبير «روافض» ياد مىكند. مراد وى از اين مرد همانا علامه حلّى صاحب كتابهاى باارزش در زمينه كلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است. علاّمه، بهخصوص در فقه تطبيقى (فقه مقارن) آثارى دارد كه نظير آنها در بين كتابهاى فقهى كم است يا نيست. اى كاش ابنبطوطه به جاى مجدالدين شيرازى كه درويشى بيش نبوده و اثر علمى از او مشهود نيست، با علامه - كه البته كمى قبل از سفر ابنبطوطه در سال 728ق از دنيا رفته بود- ملاقات مىكرد. تا ديدگاه وى و داورىاش درباره جماعتى كه خمس مسلمين جهان را تشكيل مىدهند و سهم وافرى در فرهنگ و تمدن اسلامى دارند، (يعنى شيعه اماميه) معتدل مىشد و آنها را روافض نمىناميد.ابنبطوطه در اين سفر، از شيراز راهى بغداد مىگردد و در راه خود از شهر كازرون سپس شهر زَيدين مىگذرد. از آنجا به حُويزا مىرسد كه مراد همين هويزه كنونى است. | ابنبطوطه از سلطان محمد خدابنده و به تعبير او سلطان عراق و از گرايش او به تشيع با تعبير «روافض» ياد مىكند. مراد وى از اين مرد همانا [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلّى]] صاحب كتابهاى باارزش در زمينه كلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است. علاّمه، بهخصوص در فقه تطبيقى (فقه مقارن) آثارى دارد كه نظير آنها در بين كتابهاى فقهى كم است يا نيست. اى كاش ابنبطوطه به جاى مجدالدين شيرازى كه درويشى بيش نبوده و اثر علمى از او مشهود نيست، با علامه - كه البته كمى قبل از سفر ابنبطوطه در سال 728ق از دنيا رفته بود- ملاقات مىكرد. تا ديدگاه وى و داورىاش درباره جماعتى كه خمس مسلمين جهان را تشكيل مىدهند و سهم وافرى در فرهنگ و تمدن اسلامى دارند، (يعنى شيعه اماميه) معتدل مىشد و آنها را روافض نمىناميد.ابنبطوطه در اين سفر، از شيراز راهى بغداد مىگردد و در راه خود از شهر كازرون سپس شهر زَيدين مىگذرد. از آنجا به حُويزا مىرسد كه مراد همين هويزه كنونى است. | ||
از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بيابانى كه جز يك جا آبى در آن نبوده به كوفه، و سپس به حله و كربلا رفته است. درباره كربلا مىگويد: «شهر كوچكى است و اهالى آن دو طايفهاند كه دائماً ميان آنها جنگ داير است، با اين كه هر دوى آنان امامىاند و به يك پدر مىرسند، و به همين سبب، شهر خراب شده است». | از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بيابانى كه جز يك جا آبى در آن نبوده به كوفه، و سپس به حله و كربلا رفته است. درباره كربلا مىگويد: «شهر كوچكى است و اهالى آن دو طايفهاند كه دائماً ميان آنها جنگ داير است، با اين كه هر دوى آنان امامىاند و به يك پدر مىرسند، و به همين سبب، شهر خراب شده است». |
ویرایش