رحلة ابن بطوطة، تحفة النظار في غرائب الأمصار و عجائب الأسفار

    از ویکی‌نور
    رحلة ابن بطوطة، تحفة النظار في غرائب الأمصار و عجائب الأسفار
    رحلة ابن بطوطة، تحفة النظار في غرائب الأمصار و عجائب الأسفار
    پدیدآورانابن بطوطه، محمد بن عبدالله (نویسنده) تازی، عبدالهادی (محقق)
    عنوان‌های دیگرتحفه النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار
    ناشرمطبوعات أکاديمية المملکة المغربیة
    مکان نشررباط - مغرب
    سال نشر1417 ق
    چاپ1
    شابک9981-46-006-0
    موضوعآسیا - سیر و سیاحت - قرن 8ق.

    آفریقا - سیر و سیاحت - قرن 8ق.

    ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، 703 - 779ق. - سفرها - کشورهای اسلامی

    ایران - سیر و سیاحت - قرن 8ق.

    سفر نامه‌ها
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏57‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏3‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رحلة ابن بطوطة، تحفة النظار في غرائب الأمصار و عجائب الأسفار اثر محمد بن عبدالله اللواتى الطنجى (متوفى 779ق) به زبان عربى، گزارش سفر طولانى ابن بطوطه از زادگاه خويش به مكه مكرمه و پس از آن به ساير بلاد است. نام اصلى كتاب «تحفة النّظارفى غرائب الامصار و عجائب الاسفار» می‌باشد.

    ساختار

    اين كتاب شامل پنج جلد است كه در جلد اول مقدمه‌اى از محقق كتاب و سپس پنج فصل اول كتاب ذكر شده است. در جلد دوم تتمه فصل پنجم و فصل ششم تا هشتم، در جلد سوم، فصل نهم تا سيزدهم، در جلد چهارم فصل چهاردهم تا هجدهم و در انتهاى آن ملحقات كتاب آورده شده است. جلد پنجم نيز به طور كامل، به فهارس كتاب اختصاص است.

    گزارش محتوا

    سفرنامه ابن‌ بطوطه تقريباً سراسر جهان اسلام آن روزگار و بلكه بخشى از كشور روم شرقى و آسياى صغير را كه هنوز به دست مسلمانها نيفتاده بود، شامل مى‌شود. ابن‌ بطوطه از سفرنامه ابن‌ جبير خبر داشته، و از آن، به‌خصوص در توصيف شهر دمشق نقل كرده و از ابن‌ جبير با تجليل و احترام نام مى‌برد.

    سفر ابن‌ بطوطه، در حالتى انجام يافته كه كشورهاى اسلامى و دربارهاى آنها دچار يك نوع اضطراب سياسى و اختلاف درونى و خانوادگى بوده‌اند و ابن‌ بطوطه بيشتر اين دگرگونيها را در سفرنامه خود منعكس نموده است.

    توفيق ابن‌ بطوطه در اين سفر طولانى، بيشتر معلول سه عامل شايع و گسترده است: برادرى اسلامى، قدرت و قوت شعور دينى و اخلاق و آداب و مزاياى روحى مسلمانان. به همين خاطر همه جا مورد استقبال علما و به‌خصوص صوفيه، دربارها و شخصيت‌ها قرار مى‌گرفته و حتى در هند چند سال به قضاوت پرداخته است. وى همه جا از كمكهاى بى‌دريغ پادشاهان و دانشمندان و به‌خصوص از خيرات و مبرات و اوقاف خانقاه‌ها و زوايا كه غالباً ً ابن‌ بطوطه در اين مكان‌ها وارد مى‌شده برخوردار بوده است. او بيش از همه فرقه‌ها و طبقات مردم به صوفيه علاقه‌مند بوده و چند نوبت خرقه درويشى پوشيده است؛ كما اين‌كه از بسيارى از محدثان بزرگ به‌خصوص در شام، اجازه حديث دريافت داشته است.

    او از موطن و زادگاه خويش طنجه به تلمسان در الجزيره رفت. از آنجا به مليانه، الجزيرة، قسنطينه، تونس، سوسه، صفاقس، طرابلس، اسكندريه، دمياط، قاهره، آسوان رفته، سپس به قاهره بازگشت. پس از آن به فلسطين، بيروت، طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق گام نهاد و از آنجا عازم مدينه و مكه شد. پس از آن آهنگ عراق كرد و از راه قادسيه به نجف اشرف و حرم حضرت على(ع) مشرف گرديد و سپس از راه بغداد و بصره با قافله عازم ايران شد و از آبادان و ماهشهر و شوشتر ديدن كرد. او به اصفهان و شيراز نيز سفر كرد و پس از آن به عراق بازگشت. او مسافرت‌هايى به سواحل شرقى آفريقا و از آنجا به يمن، عدن و مگاديشو داشت و از آنجا راه ظفر، سواحل شرقى عربستان، عمان، خليج فارس را در پيش گرفت تا به جزيره هرمز رسيد. سفرى به لارستان، جزيره كيش، بحرين، غزه، آسياى صغير و قونيه در نخستين مرحله سفر ابن بطوطه جاى داده‌اند.

    سفر به سوى شمال را دومين مرحله سفر ابن بطوطه نوشته‌اند كه خط سير آن تا اندازه‌اى مبهم و آشفته به نظر مى‌رسد. در اين سفر ابن بطوطه از آسياى صغير گذشت و پس از درنورديدن سراسر شبه جزيره كريمه به جنوب روسيه رفت. چنين به‌نظر مى‌رسد كه وى تا سرزمين بلغارها در كنار رود ولگا نيز سفر كرده باشد. وى از طريق ولگا به خوارزم، بخارا، نخشب، سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حيدريه، نيشابور، بسطام، غزنه و كابل رفت. با سفر به پنجاب بخش ديگرى از سفرنامه وى آغاز مى‌شود. ديدار از دهلى و مشاهدات او درباره هند در بخش ديگر از سفرنامه آمده است. او به جزاير مالديو، جزيره ملوك، سيلان، بنگاله، شمال هند، چين‌گلان (كانتون) نيز سفر كرد. ابن بطوطه پس از سفرهاى طولانى و پرشور فراوان در سال 754ق به شهر فاس رفت و از آن پس ديگر به سير و سفر نپرداخت و حدود بيست و اندى سال از اواخر عمر خود رادر آنجا به سر برد و در 79ق درگذشت.

    ابن بطوطه پس از سالها سياحت و مسافرت سياحت‌نامه‌ى خود را نوشت و آن را به محمد بن محمد بن جزى داد و ابن جزى آن را تنقيح و تهذيب نمود و به سبک عبارات عربى در آورد.

    ابن جزى در 757ق(1354 م) يعنى در همان سال فراغ از تنقيح سفرنامه در گذشت و قسمتى از سفرنامه به خط ابن جزى هم‌اكنون در كتابخانه ملى پاريس وجود دارد. اسامى اعلام را غالباً ً با ضبط و اعراب كامل نقل مى‌كند و خصوصيات شهرها و امكنه را همچون نقاشى ماهر و زبردست مجسم مى‌سازد و حتى از ذكر آداب و رسوم اهالى ممالك مختلف و کیفیت عزادارى و تسليت و تهنيت و خوراك و پوشاك آنها خوددارى نمى‌كند و نيز از وصف نباتات و حيوانات و آبهاى جارى و معادن و عجايب بلدان نمى‌گذرد و همه را با بيانى ساده و دلپذير بدون هيچ اغراق و مبالغه تشريح مى‌نمايد. وى در مساجد و معابد حضور مى‌يابد و به همين جهت اسامى عده بيشمارى از بزرگان و رجال و مشاهير قرن هشتم را كه خود شخصاً از آنها ديدن كرده در سفرنامه خود آورده و بنابر اين از حيث علم الرجال (بيو گرافى) نيز كتاب خود را ذى قيمت ساخته است.

    اما عمل ابن جزى منحصر به تنقيح و تكميل عبارات نيست و چنانكه از متن سفرنامه مستفاد مى‌شود بسيارى از مطالب هم با قيد «قال ابن جزى» بر آن افزوده و مخصوصاًً اشعار بسيارى به مناسبت نقل كرده است و بنابراین در حقيقت علاوه بر تهذيب عبارات حواشى بسيارى نيز بر كتاب افزوده كه به نوبه‌ى خود مورد استفاده‌ى مى‌باشد.

    ابن‌ بطوطه در خلال سفر طولانى خود، چهار بار به ايران يا به قول خودش «فارس» يا «بلاد عجم» وارد شده است. هر بار از يك ناحيه از ايران، ولى او هيچ‌گاه سراسر ايران را در يك نوبت سير نكرده است.

    داورى به‌حق درباره ابن‌ بطوطه آن است كه او در همه آراء و نظراتش از توده‌ها و ملتهاى مسلمان و دربارها و خانقاه‌ها سخن مى‌گفت نه از علماى مذاهب و فقها و متكلمان. پس او را بايد يك نویسنده مردمى دانست و نه از جمله نويسندگان كنجكاو و اهل تحقيق و درايت. او هر چه را ديده و شنيده نوشته است نه آنچه را با دقت بررسى و تحقيق نموده است.

    ابن‌ بطوطه از سلطان محمد خدابنده و به تعبير او سلطان عراق و از گرايش او به تشيع با تعبير «روافض» ياد مى‌كند. مراد وى از اين مرد همانا علامه حلّى صاحب کتاب‌هاى باارزش در زمينه كلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است. علاّمه، به‌خصوص در فقه تطبيقى (فقه مقارن) آثارى دارد كه نظير آنها در بين کتاب‌هاى فقهى كم است يا نيست. اى كاش ابن‌ بطوطه به جاى مجدالدين شيرازى كه درويشى بيش نبوده و اثر علمى از او مشهود نيست، با علامه - كه البته كمى قبل از سفر ابن‌ بطوطه در سال 728ق از دنيا رفته بود- ملاقات مى‌كرد. تا ديدگاه وى و داورى‌اش درباره جماعتى كه خمس مسلمين جهان را تشكيل مى‌دهند و سهم وافرى در فرهنگ و تمدن اسلامى دارند، (يعنى شيعه اماميه) معتدل مى‌شد و آنها را روافض نمى‌ناميد.ابن‌ بطوطه در اين سفر، از شيراز راهى بغداد مى‌گردد و در راه خود از شهر كازرون سپس شهر زَيدين مى‌گذرد. از آنجا به حُويزا مى‌رسد كه مراد همين هويزه كنونى است.

    از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بيابانى كه جز يك جا آبى در آن نبوده به كوفه، و سپس به حله و كربلا رفته است. درباره كربلا مى‌گويد: «شهر كوچكى است و اهالى آن دو طايفه‌اند كه دائماً ميان آنها جنگ داير است، با اين كه هر دوى آنان امامى‌اند و به يك پدر مى‌رسند، و به همين سبب، شهر خراب شده است».

    از كربلا راهى بغداد شده به طور بسيار جالب آن را توصيف مى‌كند، سپس از بغداد راهى تبريز شده كه پايتخت سلطان خدابنده بوده است. و شهرهاى آن ناحيه را يكى پس از ديگرى توصيف نموده، و دوباره به بغداد برمى‌گردد و از آنجا به ديار بكر رفته و بار سوم به بغداد برگشته و از آنجا براى دومين بار عازم حج شده است.

    پس اين بارِ دومى بود كه ابن‌ بطوطه وارد ايران شده ولى، از سمت شمال غربى از بغداد به تبريز آمده و برگشته است؛ در حالى كه در نوبت اول، از ناحيه جنوب غربى آبادان داخل ايران شد، و از اصفهان و شيراز تجاوز نكرد و به سوى عراق برگشت.

    ابن‌ بطوطه بار سوم، از ناحيه جنوب (هرمز) و بار چهارم از ناحيه شرق از راه آسياى وسطى وارد ايران گرديده است.

    او پس از اداى مناسك حج نوبت دوم، از راه دريا و بحراحمر به سودان رفته، سپس از راه دريا به بلاد يمن آمده آنگاه باز هم از راه دريا به بلاد (بربر) مقيديشو (صومال امروز) رفته از آنجا به (ظفار) منتهى‌اليه بلاد يمن در ساحل درياى هند رفته و از آن‌جا در حالى كه از چند جزيره گذشته به شهر عُمان وارد شده، و از آنجا به ناحيه هرمز در ساحل خليج فارس رسيده، مى‌گويد: آنجا بندر هند و سند است و از اين بندر متاع و مال‌التجاره به هند و عراقین و فارس و خراسان حمل مى‌گردد.

    آنگاه راهى جزيره (جرون) گرديده از آنجا به بلاد تركمان و شهر خنج‌بال رفته رفته است.

    اين نوبت سوم بود كه ابن‌ بطوطه از سواحل جنوبى وارد ايران گرديده به سيراف مى‌رسد. آن‌گاه از سيراف از راه دريا به بحرين و از آنجا به جده رفته براى سومين بار حج به جاى آورده است و آنگاه بلاد مصر و شام را سير كرده به بندر لاذقيه رسيده و از آنجا سوار كشتى شده به سوى بلاد روم شتافته آن بلاد را به بهترين نحو توصيف نموده است.

    ابن‌ بطوطه بر شهر الكلاية عبور كرده مى‌گويد: «اين شهر اول بلاد روم است و از آنجا به انطاكيه و از آنجا شهر به شهر سير كرده تا به قونيه رسيده و از قونيه بر چند شهر مرور كرده تا به ارزروم رسيده، از شهرهاى ديگرى از آسياى وسطى عبور مى‌كند، تا اين كه وارد قسطنطنيه مى‌گردد. پس آن را نيكو وصف كرده، همچنين كليساى اياصوفيه را و از آنجا به سوى خوارزم، سپس سمرقند و از آنجا به هرات كه در آن هنگام از بلاد عجم بوده‌اند رفته است. اين نوبت چهارم است كه ابن‌ بطوطه وارد ايران مى‌شود، اما اين بار از سمت شرق وارد ايران شده شهر هرات را بسيار خوب ستوده، از آنجا به جام، طوس و سرخس، نيشابور و بسطام، كه همه از شهرهاى خراسان است رفته همه را وصف نموده تا اين‌كه از اين ناحيه به افغانستان امروز رفته تا به كابل رسيده و از آنجا راهى بلاد هندوچين گرديد، و در پايان، از راه دريا به مغرب برگشته است.

    وضعيت كتاب

    محقق اين كتاب عبدالهادى تازى علاوه بر تحقيق و تصحيح اثر و توضيحات در پاورقى، مقدمه‌اى نيز بر كتاب نوشته است. جلد پايانى كتاب، متعلق به فهارس است كه از 33 فهرست تشكيل يافته است.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب
    2. ايگناتى يوليانوويچ، كراچكوفسكى، تاريخ نوشته‌هاى جغرافيايى‌در جهان اسلامى، ترجمه‌ ابوالقاسم پاينده، صص 330-342.
    3. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، جلد سوم، مدخل ابن بطوطة، صص 120-126.
    4. مقدمه مترجم دكتر محمد على موحد بر ترجمه سفرنامه ابن بطوطه.
    5. سرمقاله، كنگره ابن بطوطه در كشور مغرب، واعظ زاده خراسانى، محمد، مجله مشكات، بهار و تابستان 1376، شماره 54 و 55، صص 4-8.

    وابسته‌ها