پرش به محتوا

نجم کبری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'ه‌ی '
جز (جایگزینی متن - 'ده ها' به 'ده‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'ه‌ی ')
خط ۲۴: خط ۲۴:
}}  
}}  


''' نجم کبری''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشه‌های عارف کامل، یعنی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] می‌پردازد. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] یکی از بزرگترین عارفان و مشایخ طریقت در تمام تاریخ عرفان است. وی را از بابت عظمت و بزرگی «ابرمرد تاریخ عرفان» گفته‌اند و تنها کسی است که لقب بسیار عالی «پیر ولی تراش» را از آن خود کرده است. خوشبختانه این اثر مهمترین و بهترین کتابی است که در باره ی این عارف بزرگ به نگارش در آمده است. پیش از این یکی دو کار مختصر در باره ی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] صورت گرفته بود که جامع نبود و از صحّت کامل نیز برخوردار نبود. لذا این کتاب در کنار هنرهایی که دارد از بابت تحقیقِ جامع و گسترده و پژوهشی کامل و مستقل به عنوان اوّلین در تاریخ قابل ذکر است.
''' نجم کبری''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشه‌های عارف کامل، یعنی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] می‌پردازد. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] یکی از بزرگترین عارفان و مشایخ طریقت در تمام تاریخ عرفان است. وی را از بابت عظمت و بزرگی «ابرمرد تاریخ عرفان» گفته‌اند و تنها کسی است که لقب بسیار عالی «پیر ولی تراش» را از آن خود کرده است. خوشبختانه این اثر مهمترین و بهترین کتابی است که در باره‌ی این عارف بزرگ به نگارش در آمده است. پیش از این یکی دو کار مختصر در باره‌ی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] صورت گرفته بود که جامع نبود و از صحّت کامل نیز برخوردار نبود. لذا این کتاب در کنار هنرهایی که دارد از بابت تحقیقِ جامع و گسترده و پژوهشی کامل و مستقل به عنوان اوّلین در تاریخ قابل ذکر است.


نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود ادامه‌ی معنوی مکتب کبرویه است طبیعی است که بیشترن و بهترین مطالب را در باره ی این پیر بزرگ طریقت دانسته و نوشته باشد. غیر از این نیز کتابی دیگر دارد با نام [[نجم الدّین کبری پیر ولی تراش]] که انتشارات نجم کبری آن را انتشار داده است. غیر از این در کارنامه‌ی پژوهشهای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] ده‌ها اثر پژوهشی را می‌توان دید که خواننده را در پذیرش مطالب این اثر تحت تأثیر قرار می‌دهد. از جمله کارهای وی نوشتن مجموعه آثاری تحت عنوان «مثنوی پژوهی و مولوی شناسی» است که قریب سی جلد کتاب در آن حوزه پژوهش و نگارش شده است، و نیز مجموعه‌ی «مشاهیر عرفان و فلسفه» که تا کنون چهارده عارف در این راستا منتشر شده است که از جمله ی آنان که از ارادتمندان حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] هستند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[مولانا]]، [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق]] و چندی دیگر از ناموران. به هر جهت این اثر که البتّه از چاپ آن دو دهه می‌گذرد هنوز نیز در محافل علمی‌و پژوهشی حرف اوّل را می‌زند و مرجع دیگر پژوهندگان واقع شده است.
نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود ادامه‌ی معنوی مکتب کبرویه است طبیعی است که بیشترن و بهترین مطالب را در باره‌ی این پیر بزرگ طریقت دانسته و نوشته باشد. غیر از این نیز کتابی دیگر دارد با نام [[نجم الدّین کبری پیر ولی تراش]] که انتشارات نجم کبری آن را انتشار داده است. غیر از این در کارنامه‌ی پژوهشهای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] ده‌ها اثر پژوهشی را می‌توان دید که خواننده را در پذیرش مطالب این اثر تحت تأثیر قرار می‌دهد. از جمله کارهای وی نوشتن مجموعه آثاری تحت عنوان «مثنوی پژوهی و مولوی شناسی» است که قریب سی جلد کتاب در آن حوزه پژوهش و نگارش شده است، و نیز مجموعه‌ی «مشاهیر عرفان و فلسفه» که تا کنون چهارده عارف در این راستا منتشر شده است که از جمله‌ی آنان که از ارادتمندان حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] هستند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[مولانا]]، [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق]] و چندی دیگر از ناموران. به هر جهت این اثر که البتّه از چاپ آن دو دهه می‌گذرد هنوز نیز در محافل علمی‌و پژوهشی حرف اوّل را می‌زند و مرجع دیگر پژوهندگان واقع شده است.


وقتی به امضای پایان مقدّمه نگاه می‌کنیم تاریخ نوروز 1379 را می‌بینیم، یعنی متن اثر لا اقل باید در سال قبل، یعنی 1378 بع پایان رسیده باشد و شاید هم زودتر زیرا ساختن و پرداخت کتاب در آن زمان به مانند اکنون سرعت بالایی نداشته. به هر حال می‌توان حدس زد که حدود 25 سال از نگارش کتاب می‌گذرد ولی هنوز هم در بین صاحبنظران حرف اوّل را می‌زند و در بین مقالات و کتابهایی که به نوعی با محوریّت یا موضوع نجم کبری نوشته می‌شود این کتاب مهمترین مرجع و مأخذ آنها به شمار می‌رود.
وقتی به امضای پایان مقدّمه نگاه می‌کنیم تاریخ نوروز 1379 را می‌بینیم، یعنی متن اثر لا اقل باید در سال قبل، یعنی 1378 بع پایان رسیده باشد و شاید هم زودتر زیرا ساختن و پرداخت کتاب در آن زمان به مانند اکنون سرعت بالایی نداشته. به هر حال می‌توان حدس زد که حدود 25 سال از نگارش کتاب می‌گذرد ولی هنوز هم در بین صاحبنظران حرف اوّل را می‌زند و در بین مقالات و کتابهایی که به نوعی با محوریّت یا موضوع نجم کبری نوشته می‌شود این کتاب مهمترین مرجع و مأخذ آنها به شمار می‌رود.
خط ۴۲: خط ۴۲:
== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==


کتاب نجم کبری، اثری نقدی ـ تحلیلی است که به شرح و تفسیر زندگی و آراء یکی از عارفان بزرگ که مکتب عرفانی کبرویه  بر قوام او ایستاده است می‌پردازد. نویسنده در این کتاب با نگاهی دقیق و نافذ تمام مراحل سلوک [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] را از دوران طالب علمی ‌تا انتهای مسیر دنبال می‌کند. دروسی که خوانده، سفرهایی که کرده، اساتیدی که دیده، خلوتها و راضتهایی که پیش سر گذاشته، آثاری که نوشته همه را یک به یک در این پژوهش قرار داده و خواننده را با شگفت انگیزترین فرد از سلسله ی اولیاء و عرفا آشنا می‌سازد.
کتاب نجم کبری، اثری نقدی ـ تحلیلی است که به شرح و تفسیر زندگی و آراء یکی از عارفان بزرگ که مکتب عرفانی کبرویه  بر قوام او ایستاده است می‌پردازد. نویسنده در این کتاب با نگاهی دقیق و نافذ تمام مراحل سلوک [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] را از دوران طالب علمی ‌تا انتهای مسیر دنبال می‌کند. دروسی که خوانده، سفرهایی که کرده، اساتیدی که دیده، خلوتها و راضتهایی که پیش سر گذاشته، آثاری که نوشته همه را یک به یک در این پژوهش قرار داده و خواننده را با شگفت انگیزترین فرد از سلسله‌ی اولیاء و عرفا آشنا می‌سازد.


نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد: عجیب است که از این «ابرمرد» تاریخ عرفان اسلام و ایران کمتر کسی است که قلم ده باشد، این کتاب که هم اکنون در پیشگاه شما عزیزان است به منزله ی نه تنها اوّلین، بلکه شاید بزرگترین تحقیقی است از زندگی، اندیشه و سلوک این مرد بزرگ<ref>مقدّمه، ص 11</ref>.
نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد: عجیب است که از این «ابرمرد» تاریخ عرفان اسلام و ایران کمتر کسی است که قلم ده باشد، این کتاب که هم اکنون در پیشگاه شما عزیزان است به منزله‌ی نه تنها اوّلین، بلکه شاید بزرگترین تحقیقی است از زندگی، اندیشه و سلوک این مرد بزرگ<ref>مقدّمه، ص 11</ref>.
نویسنده در همین مقدّمه اشاره دارد که شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] در راه کسب دانش شریعت و طریقت تا انتها پیش رفت و در مراحل سلوک عملی نیز با وجود اساتید و پیران مجرّب راهی را طی کرد که خود به کشف و شهود رسید و به منازلی راه یافت که امکان آن برای هر کسی مقدور نباشد. این تلاش پیگیر با وجود اساتید درست و برجسته از وی یک پیر و مرشد ساخت، که از سویی پیر ولی تراش شد و از دیگر سو ابر مرد تاریخ عرفان خوانده شد <ref>مقدّمه، ص 10</ref>.
نویسنده در همین مقدّمه اشاره دارد که شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] در راه کسب دانش شریعت و طریقت تا انتها پیش رفت و در مراحل سلوک عملی نیز با وجود اساتید و پیران مجرّب راهی را طی کرد که خود به کشف و شهود رسید و به منازلی راه یافت که امکان آن برای هر کسی مقدور نباشد. این تلاش پیگیر با وجود اساتید درست و برجسته از وی یک پیر و مرشد ساخت، که از سویی پیر ولی تراش شد و از دیگر سو ابر مرد تاریخ عرفان خوانده شد <ref>مقدّمه، ص 10</ref>.


در بخش کلّیّات زندگی شیخ چنانکه از نام آن پیداست با کلّیّات زندگی وی آشنا می‌شویم از نام و القاب و موقعیتها، از دوران دانشجویی و طالب علمی، از یافتن اساتید. از سفرها برای دیدار از مشایخ و یا تلمّذ نمودن در نزد بزرگان یاد شده است. ولادت شیخ به سال 540 در خوارزم اتّفاق افتاده است. در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید.
در بخش کلّیّات زندگی شیخ چنانکه از نام آن پیداست با کلّیّات زندگی وی آشنا می‌شویم از نام و القاب و موقعیتها، از دوران دانشجویی و طالب علمی، از یافتن اساتید. از سفرها برای دیدار از مشایخ و یا تلمّذ نمودن در نزد بزرگان یاد شده است. ولادت شیخ به سال 540 در خوارزم اتّفاق افتاده است. در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده‌ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید.


بخش دوّم از القاب شیخ سخن به میان آمده و چندین لقب را برای وی یاد کرده که عبارتند از: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. البتّه خطای حروفچین و یا مصحّح و نمونه خوان سبب شده تا شماره ی 4 برای دو لقب واقع بشود، و به جای 9 لقب شماره ها عدد 8 را نشان می‌دهد. به هر حال نویسنده برای هر کدام از این القاب به منابعی ارجاع می‌دهد تا هر کدام را مستند ساخته باشد.
بخش دوّم از القاب شیخ سخن به میان آمده و چندین لقب را برای وی یاد کرده که عبارتند از: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. البتّه خطای حروفچین و یا مصحّح و نمونه خوان سبب شده تا شماره‌ی 4 برای دو لقب واقع بشود، و به جای 9 لقب شماره ها عدد 8 را نشان می‌دهد. به هر حال نویسنده برای هر کدام از این القاب به منابعی ارجاع می‌دهد تا هر کدام را مستند ساخته باشد.


فصل سوّم که مشایخ و اساتید نجم را بحث می‌کند شماره وار به چند استاد او که عموماً از مشایخ عرفان عملی هستند اشاره می‌کند که به ترتیب عبارتند از: 1- [[شیخ اسماعیل قصری]] 2- [[شیخ عمّار یاسر]] 3- [[شیخ روزبهان وزان مصری]] که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است 4- [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]]. برای این چهار عارف عملی و بسیار قدرتمند شرحی و توصیفی وجود دارد. زیرا نجم نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. <ref>متن، ص 29</ref>.
فصل سوّم که مشایخ و اساتید نجم را بحث می‌کند شماره وار به چند استاد او که عموماً از مشایخ عرفان عملی هستند اشاره می‌کند که به ترتیب عبارتند از: 1- [[شیخ اسماعیل قصری]] 2- [[شیخ عمّار یاسر]] 3- [[شیخ روزبهان وزان مصری]] که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است 4- [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]]. برای این چهار عارف عملی و بسیار قدرتمند شرحی و توصیفی وجود دارد. زیرا نجم نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. <ref>متن، ص 29</ref>.
خط ۷۴: خط ۷۴:


بخش دیگر به سماع صوفیه می‌پردازد و کم و کیف آن را نقد و تحلیل می‌کند و از منظر عارفان کبروی خاصه [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آنچه را که گفتنی است را بیان می‌نماید. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] اعتقادی تام به سماع یافته بود ولی آن را نه هدف بلکه وسیله می‌دانست و بر این بود که برای سماع باید از هواها دور شد، چنانکه مولانا هم می‌گوید: {{شعر}}  
بخش دیگر به سماع صوفیه می‌پردازد و کم و کیف آن را نقد و تحلیل می‌کند و از منظر عارفان کبروی خاصه [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آنچه را که گفتنی است را بیان می‌نماید. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] اعتقادی تام به سماع یافته بود ولی آن را نه هدف بلکه وسیله می‌دانست و بر این بود که برای سماع باید از هواها دور شد، چنانکه مولانا هم می‌گوید: {{شعر}}  
{{ب|''بر سماع راست هر تن چیر نیست''|2=''طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست''}}{{پایان شعر}}
{{ب|''بر سماع راست هر تن چیر نیست''|2=''طعمه‌ی هر مرغکی انجیر نیست''}}{{پایان شعر}}


در بخش عشق و محبّت شاید بهترین و عمیقترین تحلیلها را از زبان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] خاصه در [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] می‌توانیم شاهد باشیم. در همین بین است که از شاهد غیبی آسمانی یا منِ الستی یاد می‌کند که در فلسفه آن را طباع التّام می‌خوانند. در این باره بحثهای بسیار زیادی در منابع صوفیانه و روانشناسی صوفیانه وجود دارد.
در بخش عشق و محبّت شاید بهترین و عمیقترین تحلیلها را از زبان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] خاصه در [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] می‌توانیم شاهد باشیم. در همین بین است که از شاهد غیبی آسمانی یا منِ الستی یاد می‌کند که در فلسفه آن را طباع التّام می‌خوانند. در این باره بحثهای بسیار زیادی در منابع صوفیانه و روانشناسی صوفیانه وجود دارد.


از بخضهای مهم کتاب یکی هم آداب و خدمت است که در عرفان و تصوّف این دو را اصل و پایه می‌دانند و هر که آداب را نشناسد و بدان پایبند نباشد و در سلوک و طریقت کمر خدمت نبندد و به خدمت نگراید گویی که هیچ قدمی‌در تصوّف ندارد که تصوّف تماماً همین آداب و خدمت است. در [[عوارف المعارف]] و در [[المصباح في التصوف (جديد)|المصباح فی التّصوّف]] به دقّت از اهمیّت این مقوله سخن رفته است. اسم اعظم هم عنوان بخش یازدهم است که شیخ در این باره بحثهای پیچیده و رمزواری دارد که کسی از آن سر در نمی‌آورد و او نیز خود راز کلمات را برای کسی افشاء نکرده است. در کتاب [[فوائح الجمال]] به تفصیل از این راز معنوی سخن گفته بی این که ماهیّت آن را آشکار نماید<ref>متن، ص 163</ref>. در جای دیگر از همان کتاب اشاره به حروف یا تجمیع حروفی که «افتحبحنین» را شکل می‌دهد و در تفکیک «افتح بحنین» می‌شود و آنگاه در باره ی استفاده از آن توضیحاتی را درج می‌کند<ref>متن، ص 165</ref>.
از بخضهای مهم کتاب یکی هم آداب و خدمت است که در عرفان و تصوّف این دو را اصل و پایه می‌دانند و هر که آداب را نشناسد و بدان پایبند نباشد و در سلوک و طریقت کمر خدمت نبندد و به خدمت نگراید گویی که هیچ قدمی‌در تصوّف ندارد که تصوّف تماماً همین آداب و خدمت است. در [[عوارف المعارف]] و در [[المصباح في التصوف (جديد)|المصباح فی التّصوّف]] به دقّت از اهمیّت این مقوله سخن رفته است. اسم اعظم هم عنوان بخش یازدهم است که شیخ در این باره بحثهای پیچیده و رمزواری دارد که کسی از آن سر در نمی‌آورد و او نیز خود راز کلمات را برای کسی افشاء نکرده است. در کتاب [[فوائح الجمال]] به تفصیل از این راز معنوی سخن گفته بی این که ماهیّت آن را آشکار نماید<ref>متن، ص 163</ref>. در جای دیگر از همان کتاب اشاره به حروف یا تجمیع حروفی که «افتحبحنین» را شکل می‌دهد و در تفکیک «افتح بحنین» می‌شود و آنگاه در باره‌ی استفاده از آن توضیحاتی را درج می‌کند<ref>متن، ص 165</ref>.


در خصوص ذکر که از بنیانهای تصوّف و عرفان است در بخش 12 به تفصیل و به دقّت با شرایط آن سخن رفته است که باید با اذن و اجازه به آن اقدام کرد، چنانکه گفته‌اند باید ادا نمود و بسیاری دیگر از شروط. که نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در کتابهای [[یاد خدا]]، [[تجلّی ذکر در آینه ی وحی]] و یا در [[در هندسه‌ی یاد]] به تفصیل از آن بابت سخن گفته است، در اینجا نیز دیگاه عارفان مکتب کبرویه را چنانکه مقدور بوده تدوین نموده است.
در خصوص ذکر که از بنیانهای تصوّف و عرفان است در بخش 12 به تفصیل و به دقّت با شرایط آن سخن رفته است که باید با اذن و اجازه به آن اقدام کرد، چنانکه گفته‌اند باید ادا نمود و بسیاری دیگر از شروط. که نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در کتابهای [[یاد خدا]]، [[تجلّی ذکر در آینه‌ی وحی]] و یا در [[در هندسه‌ی یاد]] به تفصیل از آن بابت سخن گفته است، در اینجا نیز دیگاه عارفان مکتب کبرویه را چنانکه مقدور بوده تدوین نموده است.


بخش 15 کتاب به معرّفی شاگردان و مریدان شیخ پرداخته است و در آن بین برخی را متذکّر شده و شرحی مختصر برای هر یک آورده است از جمله: 1-  [[مجدالدّین بغدادی]]، 2- [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجم‌الدین رازی]]، 3- [[رضی الدّین علی لالا]]، 4- [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، 5- [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، 6- [[جمال الدّین گیلی|جمال‌الدین گیلی]]،  [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی]]، 8- [[بابا کمال جندی]]، 9- [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، 10- [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، 11- [[محمّد خلوتی]] و 12- [[ضیاءالدین ابوالحسن مسعود بن محمود شیرازی]]. در این بین دو اجازه ی مکتوب وجود دارد که یکی برای [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]] صادر شده است و نیز طریقت نجم کبری از طریق [[رضی الدّین علی لالا]] ادامه یافته که متن شجره ی آن در صفحات 206 و 207 کتاب، از زمان شخ کبری تا کنون را نشان می‌دهد. این شجره در صفحه ی 287 نیز در بحث سلسله و سجره ی شیخ دیده می‌شود.
بخش 15 کتاب به معرّفی شاگردان و مریدان شیخ پرداخته است و در آن بین برخی را متذکّر شده و شرحی مختصر برای هر یک آورده است از جمله: 1-  [[مجدالدّین بغدادی]]، 2- [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجم‌الدین رازی]]، 3- [[رضی الدّین علی لالا]]، 4- [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، 5- [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، 6- [[جمال الدّین گیلی|جمال‌الدین گیلی]]،  [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی]]، 8- [[بابا کمال جندی]]، 9- [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، 10- [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، 11- [[محمّد خلوتی]] و 12- [[ضیاءالدین ابوالحسن مسعود بن محمود شیرازی]]. در این بین دو اجازه‌ی مکتوب وجود دارد که یکی برای [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]] صادر شده است و نیز طریقت نجم کبری از طریق [[رضی الدّین علی لالا]] ادامه یافته که متن شجره‌ی آن در صفحات 206 و 207 کتاب، از زمان شخ کبری تا کنون را نشان می‌دهد. این شجره در صفحه‌ی 287 نیز در بحث سلسله و سجره‌ی شیخ دیده می‌شود.


در بحث ماقبل آخر هم که شهادت شیخ را بحث کرده است با استفاده از اسنادی متعدّد کشته و شهید شدن شیخ را در برابر هجوم کافران مغول نشان می‌دهد و در واقع شیخ با جهاد و رسیدن به مقام شهادت تنها شهید راستین تاریخ تصوّف است. که [[حمدالله مستوفی]] گزارشی از این بابت در [[تاریخ گزیده]] را روایت می‌کند. [[مولانا]] نیز در باره ی این واقعه در ابیاتی چنین می‌گوید: {{شعر}}  
در بحث ماقبل آخر هم که شهادت شیخ را بحث کرده است با استفاده از اسنادی متعدّد کشته و شهید شدن شیخ را در برابر هجوم کافران مغول نشان می‌دهد و در واقع شیخ با جهاد و رسیدن به مقام شهادت تنها شهید راستین تاریخ تصوّف است. که [[حمدالله مستوفی]] گزارشی از این بابت در [[تاریخ گزیده]] را روایت می‌کند. [[مولانا]] نیز در باره‌ی این واقعه در ابیاتی چنین می‌گوید: {{شعر}}  
{{ب|''ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند''|2=''نه از آن مفلسکان کآن بز لاغر گیرند''}}
{{ب|''ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند''|2=''نه از آن مفلسکان کآن بز لاغر گیرند''}}
{{ب|''به یکی دست می‌خالص ایمان نوشند''|2=''به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند''<ref>متن، ص 293</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''به یکی دست می‌خالص ایمان نوشند''|2=''به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند''<ref>متن، ص 293</ref>}}{{پایان شعر}}
خط ۹۴: خط ۹۴:
==ویژگیها==
==ویژگیها==
کتاب نجم کبری به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]  در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشته‌اند. در این کتاب هم نکات مهمی‌وجود دارد که به آن اشاره می‌شود:
کتاب نجم کبری به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]  در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشته‌اند. در این کتاب هم نکات مهمی‌وجود دارد که به آن اشاره می‌شود:
# این که این کتاب نخستین پژوهش در قالب کتابی مفصّل در باره ی شیخ کبری است.
# این که این کتاب نخستین پژوهش در قالب کتابی مفصّل در باره‌ی شیخ کبری است.
# اینکه مهمترین پژوهش موجود در باره این عارف است.
# اینکه مهمترین پژوهش موجود در باره این عارف است.
# این که به تمامی‌جوانب شخصیّت شیخ نجم الدّین کبری توجّه شده.
# این که به تمامی‌جوانب شخصیّت شیخ نجم الدّین کبری توجّه شده.