۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '= ' به '=') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در فصل سوم کتاب، به «اندیشه حکومت اسلامی» پرداخته شده است. در این فصل، عنایت به شرح اندیشههای سیاسی محمد رشیدرضا میپردازد. عنایت میگوید که رشید رضا یک نظریهپرداز پیشتاز حکومت اسلامی به معنای جدید شمرده میشود. او میافزاید که رشید رضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت پیش میکشد. | در فصل سوم کتاب، به «اندیشه حکومت اسلامی» پرداخته شده است. در این فصل، عنایت به شرح اندیشههای سیاسی محمد رشیدرضا میپردازد. عنایت میگوید که رشید رضا یک نظریهپرداز پیشتاز حکومت اسلامی به معنای جدید شمرده میشود. او میافزاید که رشید رضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت پیش میکشد. | ||
در مبحث دوم از فصل | در مبحث دوم از فصل سوم،عنایت به تبیین و توضیح اصلگرایی میپردازد. وی در این زمینه، به نضت اخوانالمسلمین و نظریات مؤسس آن حسن البنا اشاره میکند. عنایت دراینباره، تأثیرپذیری فداییان اسلام در ایران را از نهضت اخوانالمسلمین بررسی میکند. نظریات مودودی نیز از دید عنایت دور نمیماند. | ||
«ناسیونالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم»، عنوان فصل چهار کتاب است. نویسنده قبل از این، مباحثی را مطرح کرده بود، که جنبه داخلی در میان اندیشههای مسلمانان داشت؛ اما در فصل چهارم، او مباحثی را مطرح میکند که از بیروم به مسلمانان القا شده است، یعنی از رهگذر معارضهجویی غرب در برابر اسلام به عنوان ایدئولوژی جامع. ازاینرو، مؤلف به سه مبحث ناسیونالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم میپردازد و تأثیر آنها را در نظریات اندیشمندان مسلمان بررسی میکند. وی به آرای عبدالرحمن بزاز، جمال عبدالناصر، و تحول در دیدگاه الازهر نسبت به ناسیونالیسم، و تأثیر ناسیونالیسم در حرکتهای مختلف در ایران اشاره میکند. وی در بحث از دموکراسی، به تلاش بعضی اندیشمندان مسلمان در جهت سازگار نشان دادن اسلام و دموکراسی اشاره میکند. نویسنده در بحث از سوسیالیسم، به سه روایت در میان اندیشمندان مسلمان میپردازد: روایت رسمی، روایت اصولگرا و روایت رادیکال. | «ناسیونالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم»، عنوان فصل چهار کتاب است. نویسنده قبل از این، مباحثی را مطرح کرده بود، که جنبه داخلی در میان اندیشههای مسلمانان داشت؛ اما در فصل چهارم، او مباحثی را مطرح میکند که از بیروم به مسلمانان القا شده است، یعنی از رهگذر معارضهجویی غرب در برابر اسلام به عنوان ایدئولوژی جامع. ازاینرو، مؤلف به سه مبحث ناسیونالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم میپردازد و تأثیر آنها را در نظریات اندیشمندان مسلمان بررسی میکند. وی به آرای عبدالرحمن بزاز، جمال عبدالناصر، و تحول در دیدگاه الازهر نسبت به ناسیونالیسم، و تأثیر ناسیونالیسم در حرکتهای مختلف در ایران اشاره میکند. وی در بحث از دموکراسی، به تلاش بعضی اندیشمندان مسلمان در جهت سازگار نشان دادن اسلام و دموکراسی اشاره میکند. نویسنده در بحث از سوسیالیسم، به سه روایت در میان اندیشمندان مسلمان میپردازد: روایت رسمی، روایت اصولگرا و روایت رادیکال. | ||