۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
ابن مقله در سال 272م در بغداد زاده شد و نزد کسانى چون ابوالعباس ثعلب و [[ابن درید، محمد بن حسن|ابوبکر ابن درید]] به کسب دانش پرداخت و در علوم ادبى تبحر یافت. | ابن مقله در سال 272م در بغداد زاده شد و نزد کسانى چون ابوالعباس ثعلب و [[ابن درید، محمد بن حسن|ابوبکر ابن درید]] به کسب دانش پرداخت و در علوم ادبى تبحر یافت. | ||
==مناصب== | ==مناصب== | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
او در 288ق و در 16 سالگى به دستگاه ابوعبدالله محمد بن داوود ابن جراح راه یافت و به دبیری پرداخت، اما بعد از 8 ماه از ابن جراح جدا شد. ظاهراً نخستین سمت دیوانى او گرد آوری مالیات اراضى فارس بود و پس از آن چندی در دستگاه ابوالحسن على بن محمد بن فرات سمت دبیری یافت و ابن فرات در حق وی بسیار نیکى کرد و افزون بر شغل دبیری مسئولیتهای دیگری بر عهده او نهاد که برایش منافعى در بر داشت. | او در 288ق و در 16 سالگى به دستگاه ابوعبدالله محمد بن داوود ابن جراح راه یافت و به دبیری پرداخت، اما بعد از 8 ماه از ابن جراح جدا شد. ظاهراً نخستین سمت دیوانى او گرد آوری مالیات اراضى فارس بود و پس از آن چندی در دستگاه ابوالحسن على بن محمد بن فرات سمت دبیری یافت و ابن فرات در حق وی بسیار نیکى کرد و افزون بر شغل دبیری مسئولیتهای دیگری بر عهده او نهاد که برایش منافعى در بر داشت. | ||
در 296ق که ابن فرات به وزارت رسید، سمت دبیری و ریاست دیوان خاتم را به ابن مقله سپرد. | در 296ق که [[ابن فرات، محمد بن عبدالرحیم|ابن فرات]] به وزارت رسید، سمت دبیری و ریاست دیوان خاتم را به ابن مقله سپرد. | ||
در 299ق بعد از دستگیری ابن فرات و برکناری وی از وزارت و روی کارآمدن ابوعلى محمد بن عبید بن یحیى بن خاقان و على بن عیسى بن جراح، ابن مقله مخفى شد. چون ابن فرات در 304ق بار دیگر به وزارت رسید، ابن مقله نیز از اختفا بیرون آمد. این بار او عهدهدار دبیری سیده، مادر المقتدر و فرزندان الراضى، امیر ابوجعفر و امیر ابوالفضل و حاجب المقتدر نصر قشوری و شفیع مقتدری گردید و در عین حال جزء خواص دستگاه ابن فرات بود، تا آنکه میان ابن فرات و نصر قشوری اختلاف و دشمنى افتاد و ابن مقله از این حادثه نگران شد، ولى قشوری و ابن حواری او را به طمع وزارت انداختند. پس با آنان همدست شد و اخبار پنهان دستگاه ابن فرات را در اختیار آنان نهاد. | در 299ق بعد از دستگیری ابن فرات و برکناری وی از وزارت و روی کارآمدن ابوعلى محمد بن عبید بن یحیى بن خاقان و على بن عیسى بن جراح، ابن مقله مخفى شد. چون ابن فرات در 304ق بار دیگر به وزارت رسید، ابن مقله نیز از اختفا بیرون آمد. این بار او عهدهدار دبیری سیده، مادر المقتدر و فرزندان الراضى، امیر ابوجعفر و امیر ابوالفضل و حاجب المقتدر نصر قشوری و شفیع مقتدری گردید و در عین حال جزء خواص دستگاه ابن فرات بود، تا آنکه میان ابن فرات و نصر قشوری اختلاف و دشمنى افتاد و ابن مقله از این حادثه نگران شد، ولى قشوری و ابن حواری او را به طمع وزارت انداختند. پس با آنان همدست شد و اخبار پنهان دستگاه ابن فرات را در اختیار آنان نهاد. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۶: | ||
در 323ق الراضى به پسر وی ابوالحسن - با آنکه بیش از 19 سال نداشت - به عنوان جانشین پدر مسئولیتهایى واگذاشت. | در 323ق الراضى به پسر وی ابوالحسن - با آنکه بیش از 19 سال نداشت - به عنوان جانشین پدر مسئولیتهایى واگذاشت. | ||
نیز در همین سال بود که ابن مقله به دستور خلیفه برای فرونشاندن شورش ابومحمد حسن ابن عبدالله ناصرالدوله حمدانى به موصل رفت، اما ناصرالدوله پیش از آنکه وی به موصل برسد، از آنجا خارج شد. بدین سبب او مدتى در موصل ماند. ابن مقله در این دوره از وزارت خود نتوانست امیران موصل و ابن رائق حاکم واسط را که دارای قدرت بودند، رام خود سازد و کاری کند که ابن رائق مالیاتهای واسط و بصره را به بغداد فرستد، سرانجام در مبارزه سختى که بین او و دشمنانش درگرفت، ابن مقله مجبور به استعفا گردید. وی برای سرکوب ابن رائق، نامهای به بجکم نوشت و او را به طمع امیر الامرائى افکند و به بغداد دعوت کرد و ظاهراً الراضى را نیز با خود همراه ساخت، اما سرانجام در 324ق دستگیر و زندانى شد . در زندان هم که بود کوشید تا نظر خلیفه را بگرداند، ولى توفیقى نیافت و چون بیم آن مىرفت که با نوشتههایش موجب آشوب شود، با درخواست ابن رائق - که امیر الامرا شده بود - و تصویب قضات، دست راست وی را بریدند و بار دیگر به زندان افتاد. | نیز در همین سال بود که ابن مقله به دستور خلیفه برای فرونشاندن شورش ابومحمد حسن ابن عبدالله ناصرالدوله حمدانى به موصل رفت، اما ناصرالدوله پیش از آنکه وی به موصل برسد، از آنجا خارج شد. بدین سبب او مدتى در موصل ماند. ابن مقله در این دوره از وزارت خود نتوانست امیران موصل و ابن رائق حاکم واسط را که دارای قدرت بودند، رام خود سازد و کاری کند که ابن رائق مالیاتهای واسط و بصره را به بغداد فرستد، سرانجام در مبارزه سختى که بین او و دشمنانش درگرفت، ابن مقله مجبور به استعفا گردید. وی برای سرکوب ابن رائق، نامهای به بجکم نوشت و او را به طمع امیر الامرائى افکند و به بغداد دعوت کرد و ظاهراً الراضى را نیز با خود همراه ساخت، اما سرانجام در 324ق دستگیر و زندانى شد . در زندان هم که بود کوشید تا نظر خلیفه را بگرداند، ولى توفیقى نیافت و چون بیم آن مىرفت که با نوشتههایش موجب آشوب شود، با درخواست ابن رائق - که امیر الامرا شده بود - و تصویب قضات، دست راست وی را بریدند و بار دیگر به زندان افتاد. | ||
ولى چون الراضى پشیمان شده بود، دستور داد که ثابت بن سنان بن ثابت بن قره، پزشک معروف به مداوای او بپردازد، اما مداوا سودی نبخشید، پس نوشتن با دست چپ را تمرین کرد و حتى قلم را به آرنج دست راست مىبست و مىنوشت. گفته شده که او در این کار هم موفق گردید. از این رو در همان زندان مکاتبات بسیاری با افراد از جمله با الراضى داشت و به الراضى نوشت که اگر او را به وزارت برگزیند، حاضر است 3 میلیون دینار بپردازد، چه، با دست چپ هم قادر است بنویسد. بعضى نوشتهاند که این خود دسیسه الراضى برای امتحان او بود. چون اطرافیان الراضى از وی ایمن نبودند، زبانش را هم بریدند. | ولى چون الراضى پشیمان شده بود، دستور داد که ثابت بن سنان بن ثابت بن قره، پزشک معروف به مداوای او بپردازد، اما مداوا سودی نبخشید، پس نوشتن با دست چپ را تمرین کرد و حتى قلم را به آرنج دست راست مىبست و مىنوشت. گفته شده که او در این کار هم موفق گردید. از این رو در همان زندان مکاتبات بسیاری با افراد از جمله با الراضى داشت و به الراضى نوشت که اگر او را به وزارت برگزیند، حاضر است 3 میلیون دینار بپردازد، چه، با دست چپ هم قادر است بنویسد. بعضى نوشتهاند که این خود دسیسه الراضى برای امتحان او بود. چون اطرافیان الراضى از وی ایمن نبودند، زبانش را هم بریدند. | ||