پرش به محتوا

أسماء المدلسين: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۰۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR74139J1.jpg | عنوان = أسماء المدلسين | عنوان‌های دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر (نويسنده) ن‍ص‍ار، م‍ح‍م‍ود م‍ح‍مد محمود حسن (محقق) |زبان | زبان = عربی | کد کنگره = س9الف5 115 BP |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''أسماء المدلّسين'''، نوشته جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی شافعی (849-911ق) است. او هفتادویک تن از کسانی را که به تدلیس در حدیث متهمند، معرفی می‌کند و درباره‌ا‌شان با استناد به منابع دیگر داوری می‌کند. محمود محمد محمود حسن نصّار، پژوهش این اثر را انجام داده است.
'''أسماء المدلّسين'''، نوشته [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی شافعی]] (849-911ق) است. او هفتادویک تن از کسانی را که به تدلیس در حدیث متهمند، معرفی می‌کند و درباره‌ا‌شان با استناد به منابع دیگر داوری می‌کند. [[ن‍ص‍ار، م‍ح‍م‍ود م‍ح‍مد محمود حسن|محمود محمد محمود حسن نصّار]]، پژوهش این اثر را انجام داده است.


تدلیس دو نوع است: تدلیس اسناد و تدلیس شیوخ. تدلیس اسناد، یا بدین صورت است که شخصی از کسی که ملاقاتش کرده، چیزی را روایت کند که از وی نشنیده است؛ درحالی‌که به گمان شنونده می‌اندازد که آن روایت را از او شنیده است؛ یا بدین‌گونه است که از معاصر خود که او را ندیده، چیزی را روایت کند که از وی نشنیده؛ درحالی‌که به گمان شنونده می‌اندازد که او را دیده و آن روایت را از وی شنیده است. سپس گاه میان راوی و مروی‌عنه، یک واسطه است و گاه بیشتر. در چنین هنگامی شخص نباید بگوید: «أخبر فلان» یا «حدثنا» یا شبیه اینها، بلکه باید بگوید: «قال فلان» یا «عن فلان» و مانند اینها؛ مثلا: علی بن خشرم گوید: «ما نزد ابن عُیینه بودیم. او گفت: «قال الزهري...». به او گفته شد: آیا خود زهری به تو خبر داد؟ ابن عیینه سکوت کرد و دوباره گفت: «قال الزهری». باز هم به او گفته شد: آیا این خبر را خودت از زهری شنیدی؟ او پاسخ داد: نه. نه خودم شنیده‌ام و نه از کسی که از زهری شنیده باشد، بلکه عبدالرزاق از معمر و او از زهری شنیده است. بیشتر عالمان این‌ نوع از تدلیس را نکوهش کرده‌اند.
تدلیس دو نوع است: تدلیس اسناد و تدلیس شیوخ. تدلیس اسناد، یا بدین صورت است که شخصی از کسی که ملاقاتش کرده، چیزی را روایت کند که از وی نشنیده است؛ درحالی‌که به گمان شنونده می‌اندازد که آن روایت را از او شنیده است؛ یا بدین‌گونه است که از معاصر خود که او را ندیده، چیزی را روایت کند که از وی نشنیده؛ درحالی‌که به گمان شنونده می‌اندازد که او را دیده و آن روایت را از وی شنیده است. سپس گاه میان راوی و مروی‌عنه، یک واسطه است و گاه بیشتر. در چنین هنگامی شخص نباید بگوید: «أخبر فلان» یا «حدثنا» یا شبیه اینها، بلکه باید بگوید: «قال فلان» یا «عن فلان» و مانند اینها؛ مثلا: علی بن خشرم گوید: «ما نزد ابن عُیینه بودیم. او گفت: «قال الزهري...». به او گفته شد: آیا خود زهری به تو خبر داد؟ ابن عیینه سکوت کرد و دوباره گفت: «قال الزهری». باز هم به او گفته شد: آیا این خبر را خودت از زهری شنیدی؟ او پاسخ داد: نه. نه خودم شنیده‌ام و نه از کسی که از زهری شنیده باشد، بلکه عبدالرزاق از معمر و او از زهری شنیده است. بیشتر عالمان این‌ نوع از تدلیس را نکوهش کرده‌اند.
خط ۳۱: خط ۳۱:
تدلیس شیوخ، لایه‌‌های پنهان‌تری دارد؛ راوی، شیخ (مرویٌ‌عنه) خود را از نگاه کسانی که می‌‎خواهند به او وقوف یابند، می‌پوشاند؛ یعنی او را با اسم یا لقب یا نسب یا صفتی یاد می‌کند که وی به آن معروف نیست<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص23-22</ref>‏.
تدلیس شیوخ، لایه‌‌های پنهان‌تری دارد؛ راوی، شیخ (مرویٌ‌عنه) خود را از نگاه کسانی که می‌‎خواهند به او وقوف یابند، می‌پوشاند؛ یعنی او را با اسم یا لقب یا نسب یا صفتی یاد می‌کند که وی به آن معروف نیست<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص23-22</ref>‏.


سیوطی رساله‌اش را با این عبارت آغاز می‌کند: این اثر، رساله‌ای است لطیف که نام تدلیس‌گران از رجال حدیث را بر پایه حروف معجم گرد آورده است تا کار را برای خواننده آسان گرداند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص25</ref>‏.
[[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] رساله‌اش را با این عبارت آغاز می‌کند: این اثر، رساله‌ای است لطیف که نام تدلیس‌گران از رجال حدیث را بر پایه حروف معجم گرد آورده است تا کار را برای خواننده آسان گرداند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص25</ref>‏.


روش سیوطی در نقل موارد، با نویسندگانی مانند ابوزرعه عراقی، سبط بن عجمی و ابن حجر عسقلانی تفاوت دارد؛ او در مقدمه بسیار کوتاهش، مصدرهایی را که برای نوشتن رساله‌اش از آن‌ها بهره برده است، نام نمی‌برد؛ هرچند که به هنگام نقل قول، به آن‌ها اشاره می‌کند. البته او شیوه یک‌پارچه‌ای را در استنادها (حتی برای استناد به یک مصدر) برنمی‌گزیند؛ او گاهی شهرت مصنف را مانند «قال أبونعيم و قال الخطيب» می‌نویسد؛ گاهی پی‌در‌پی، به چند مصدر (مانند: ذكره النسائي و غيره و قال الخطيب... و قال عنه الذهبي) اشاره می‌کند؛ او گاهی در نقل از مصدر، به جای دقیق آن اشاره می‌کند (مانند: ذكر أحمد في رواية الأشربة و مانند: ذكره أحمد من حديثٍ رواه عن عبدالله بن عمر)؛ او بیشتر، به نقل مستقیم از مصادر دست می‌زند (مانند: قال الخطيب) و گاهی به نقل غیر مستقیم روی می‌آورد (مانند: و حكی خلف بن سلام) که دقت او را در نقل سخن، نشان می‌دهد و شاید برای این بوده است که به برخی مصدرها دسترسی نداشته است و یا گونه‌ای تقلید از شیوه مورخان بوده است؛ او گاهی یک نص را با استناد به یک مصدر می‌آورد و در پایان، واژه «انتهی» را می‌نویسد تا خواننده بداند که باید به آن بسنده کند و گاهی پس از نقل یک مطلب از مصدر، نشانی آن مطلب را در مصدرهای دیگر نیز می‌آورد که همه اینها به ما نشان می‌دهد که سیوطی به مصادر گوناگون حدیثی، تاریخی، تراجمی و طبقاتی و انسابی توجه داشته و از آن‌ها بهره برده است<ref>ر.ک: عبدالرحمن اسماعیل، عبدالناصر، ص147-144</ref>‏.
روش [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] در نقل موارد، با نویسندگانی مانند [[ابن عراقی، احمد بن عبدالرحیم|ابوزرعه عراقی]]، [[سبط بن عجمی، احمد بن ابراهیم|سبط بن عجمی]] و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] تفاوت دارد؛ او در مقدمه بسیار کوتاهش، مصدرهایی را که برای نوشتن رساله‌اش از آن‌ها بهره برده است، نام نمی‌برد؛ هرچند که به هنگام نقل قول، به آن‌ها اشاره می‌کند. البته او شیوه یک‌پارچه‌ای را در استنادها (حتی برای استناد به یک مصدر) برنمی‌گزیند؛ او گاهی شهرت مصنف را مانند «قال أبونعيم و قال الخطيب» می‌نویسد؛ گاهی پی‌در‌پی، به چند مصدر (مانند: ذكره النسائي و غيره و قال الخطيب... و قال عنه الذهبي) اشاره می‌کند؛ او گاهی در نقل از مصدر، به جای دقیق آن اشاره می‌کند (مانند: ذكر أحمد في رواية الأشربة و مانند: ذكره أحمد من حديثٍ رواه عن عبدالله بن عمر)؛ او بیشتر، به نقل مستقیم از مصادر دست می‌زند (مانند: قال الخطيب) و گاهی به نقل غیر مستقیم روی می‌آورد (مانند: و حكی خلف بن سلام) که دقت او را در نقل سخن، نشان می‌دهد و شاید برای این بوده است که به برخی مصدرها دسترسی نداشته است و یا گونه‌ای تقلید از شیوه مورخان بوده است؛ او گاهی یک نص را با استناد به یک مصدر می‌آورد و در پایان، واژه «انتهی» را می‌نویسد تا خواننده بداند که باید به آن بسنده کند و گاهی پس از نقل یک مطلب از مصدر، نشانی آن مطلب را در مصدرهای دیگر نیز می‌آورد که همه اینها به ما نشان می‌دهد که [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] به مصادر گوناگون حدیثی، تاریخی، تراجمی و طبقاتی و انسابی توجه داشته و از آن‌ها بهره برده است<ref>ر.ک: عبدالرحمن اسماعیل، عبدالناصر، ص147-144</ref>‏.


سیوطی در ترجمه‌ای که از هرکس ارائه می‌دهد، نام او، نام پدر و جدش را می‌آورد و گاهی نیز به نام او و نام پدر بسنده می‌کند. البته درباره برخی، کنیه فرد را پیش‌تر از نام او (مانند: ابوسعد بقال سعید بن مرزبان) ذکر می‌کند. او مایل است که کنیه پدران را بیاورد (مانند: حسن بن ابی‌ذکوان) و خود را ملتزم به ذکر قبیله فرد می‌کند (مانند: زهری). او گاهی به مذهب فرد نیز اشاره می‌کند (مانند: اسماعیل بن ابی‌یحیی شیخ شافعیه).
[[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] در ترجمه‌ای که از هرکس ارائه می‌دهد، نام او، نام پدر و جدش را می‌آورد و گاهی نیز به نام او و نام پدر بسنده می‌کند. البته درباره برخی، کنیه فرد را پیش‌تر از نام او (مانند: ابوسعد بقال سعید بن مرزبان) ذکر می‌کند. او مایل است که کنیه پدران را بیاورد (مانند: حسن بن ابی‌ذکوان) و خود را ملتزم به ذکر قبیله فرد می‌کند (مانند: زهری). او گاهی به مذهب فرد نیز اشاره می‌کند (مانند: اسماعیل بن ابی‌یحیی شیخ شافعیه).در ترجمه او، افرادی از همه نقاط بلاد اسلامی دیده می‌شوند (مانند: کوفی، مصری، مروزی، یمانی، آفریقایی و...)<ref>ر.ک: همان، ص144-143</ref>‏.
در ترجمه او، افرادی از همه نقاط بلاد اسلامی دیده می‌شوند (مانند: کوفی، مصری، مروزی، یمانی، آفریقایی و...)<ref>ر.ک: همان، ص144-143</ref>‏.


شمار روایاتی که سیوطی از آن‌ها در این اثر بهره برده است، چهل‌ویک روایت است که بیشتر آن‌ها از این عالمان است: «احمد بن حنبل (درگذشته 241ق)» با پنج روایت، «حاکم نیشابوری (درگذشته 405ق)» با پنج روایت، «ابن حبان بستی (درگذشته 354ق)» با چهار روایت، «نسایی (درگذشته 303ق) با سه روایت و «ذهبی (درگذشته 748ق) با سه روایت<ref>ر.ک: همان، ص158</ref>‏.
شمار روایاتی که سیوطی از آن‌ها در این اثر بهره برده است، چهل‌ویک روایت است که بیشتر آن‌ها از این عالمان است: «[[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] (درگذشته 241ق)» با پنج روایت، «[[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]] (درگذشته 405ق)» با پنج روایت، «[[ابن حبان، محمد بن حبان|ابن حبان بستی]] (درگذشته 354ق)» با چهار روایت، «نسایی (درگذشته 303ق) با سه روایت و «ذهبی (درگذشته 748ق) با سه روایت<ref>ر.ک: همان، ص158</ref>‏.


نصار (محقق) در پاورقی‌ها به معرفی کسانی که سیوطی در شمار مدلسان برشمرده است، می‌پردازد و به کسانی که او از آنان روایتی نقل کرده و یا از او روایت نقل نموده‌اند، اشاره می‌کند. همچنین، نشانی‌هایی از ترجمه او را که در منابع و تراجم دیگر موجود است، ارائه می‌نماید<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44</ref>‏.
[[ن‍ص‍ار، م‍ح‍م‍ود م‍ح‍مد محمود حسن|نصار]] (محقق) در پاورقی‌ها به معرفی کسانی که [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] در شمار مدلسان برشمرده است، می‌پردازد و به کسانی که او از آنان روایتی نقل کرده و یا از او روایت نقل نموده‌اند، اشاره می‌کند. همچنین، نشانی‌هایی از ترجمه او را که در منابع و تراجم دیگر موجود است، ارائه می‌نماید<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44</ref>‏.


==پانویس ==
==پانویس ==