زهر المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - '(ابهام زدایی)}} ↵↵ ↵'''' به '(ابهام زدایی)}} '''')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۰: خط ۴۰:
محقق در مقدمه مختصری درباره ابواب کتاب سخن گفته، سپس درباره ترجمه نویسنده و چگونگی تحقیق کتاب مطالبی را بیان نموده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5-9</ref>.
محقق در مقدمه مختصری درباره ابواب کتاب سخن گفته، سپس درباره ترجمه نویسنده و چگونگی تحقیق کتاب مطالبی را بیان نموده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5-9</ref>.


عمادالدین ادریس که خود نوزدهمین داعی از فرقه اسماعیلیه و شاخه مستعلیه می‌باشد، طرف‌دار الهیات سلبی است و در باب دوم کتابش، از سلب اسما و صفات از خدا سخن می‌گوید و خدا را توصیف‌ناشدنی و اشاره‌ناپذیر می‌خواند. در نگاه قرشی، خدا برتر از آن است که به صفتی از صفات توصیف شود یا اسمی از اسما بر او اطلاق گردد و صفات یا نام‌هایی که برای خدا آورده می‌شود، به‌صورت حقیقی بر مبدع عالم اطلاق نمی‌گردد؛ برای نمونه، صفاتی که در آیات وحی بر خداوند اطلاق شده است، مانند سمیع، علیم، قادر و حکیم، تعبیر از چیزهایی است که خداوند در خلقش نهاده است و اطلاق آن‌ها بر خداوند مجازی است، نه حقیقی. خداوند، نه جسم است که به صفات جسم توصیف گردد و نه عقل است که به صفات عقل توصیف شود. افزون بر این، نه چیزی بر خدا محیط است و نه وحدانیت بر خداوند اطلاق می‌گردد. کسی که خدا را نفی می‌کند، در باتلاق تعطیل می‌افتد و آنکه خدا را توصیف و تشبیه می‌کند، در گرداب شرک غرق می‌شود؛ چه اینکه خداوند می‌فرماید: '''وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ''' (انعام: 91‌)؛ بنابراین، نتیجه می‌گیریم که اسما، صفات، اشارات و عبارات، بر غیر خدا اطلاق می‌شوند و بر خدا اطلاق نخواهند شد. توحید واقعی اقتضا می‌کند که صفات از خدا نفی و سلب شود. آن اسماء حسنایی که قرآن ذکر می‌کند نیز به‌عنوان استعاره توجیه می‌شود‌. تنزیه، متوقف بر سلب اسما و صفات از باری ‌تعالی است.<ref>ر.ک: بهرامی، محمد، ص80-81؛ متن کتاب، ص21-20</ref>.
عمادالدین ادریس که خود نوزدهمین داعی از فرقه اسماعیلیه و شاخه مستعلیه می‌باشد، طرف‌دار الهیات سلبی است و در باب دوم کتابش، از سلب اسما و صفات از خدا سخن می‌گوید و خدا را توصیف‌ناشدنی و اشاره‌ناپذیر می‌خواند. در نگاه قرشی، خدا برتر از آن است که به صفتی از صفات توصیف شود یا اسمی از اسما بر او اطلاق گردد و صفات یا نام‌هایی که برای خدا آورده می‌شود، به‌صورت حقیقی بر مبدع عالم اطلاق نمی‌گردد؛ برای نمونه، صفاتی که در آیات وحی بر خداوند اطلاق شده است، مانند سمیع، علیم، قادر و حکیم، تعبیر از چیزهایی است که خداوند در خلقش نهاده است و اطلاق آن‌ها بر خداوند مجازی است، نه حقیقی. خداوند، نه جسم است که به صفات جسم توصیف گردد و نه عقل است که به صفات عقل توصیف شود. افزون بر این، نه چیزی بر خدا محیط است و نه وحدانیت بر خداوند اطلاق می‌گردد. کسی که خدا را نفی می‌کند، در باتلاق تعطیل می‌افتد و آنکه خدا را توصیف و تشبیه می‌کند، در گرداب شرک غرق می‌شود؛ چه اینکه خداوند می‌فرماید:'''وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ''' (انعام: 91‌)؛ بنابراین، نتیجه می‌گیریم که اسما، صفات، اشارات و عبارات، بر غیر خدا اطلاق می‌شوند و بر خدا اطلاق نخواهند شد. توحید واقعی اقتضا می‌کند که صفات از خدا نفی و سلب شود. آن اسماء حسنایی که قرآن ذکر می‌کند نیز به‌عنوان استعاره توجیه می‌شود‌. تنزیه، متوقف بر سلب اسما و صفات از باری ‌تعالی است.<ref>ر.ک: بهرامی، محمد، ص80-81؛ متن کتاب، ص21-20</ref>.


ایشان از روایات [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] برای اثبات درستی الهیات سلبی خویش بهره می‌گیرد؛ آنجا که امام می‌فرماید: توحید خداوند به نفی صفات از خداست. عقل، هر صفت و موصوفی را مخلوق می‌داندو هر مخلوقی شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>.
ایشان از روایات [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] برای اثبات درستی الهیات سلبی خویش بهره می‌گیرد؛ آنجا که امام می‌فرماید: توحید خداوند به نفی صفات از خداست. عقل، هر صفت و موصوفی را مخلوق می‌داندو هر مخلوقی شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>.
خط ۵۶: خط ۵۶:
# دوره محمد(ص)<ref>ر.ک: همان، ص106-138</ref>.
# دوره محمد(ص)<ref>ر.ک: همان، ص106-138</ref>.


در مورد رسول خدا(ص) چنین قائل است که وجود آن حضرت غیر از وجود دنیایی اوست؛ آن حضرت به دلیل لطافت و صفای صورت و درخشش گوهر خویش به هیچ عارضه‌ای مبتلا نمی‌شد و چشم کفار او را نمی‌دید؛ چراکه خداوند خطاب به آن حضرت می‌فرماید: '''وَ تراهُمْ ينظُرونَ إليكَ و هم لا يبصِرون''' (اعراف: ١٩٧) (و آن‌ها را می‌بینی که به‌سوی تو می‌نگرند، درحالی‌که نمی‌بینند). حال که آنان حتی آن حضرت را نمی‌بینند چگونه می‌توانند آزاری به او برسانند و اگر رنجی به او رسیده، این رنج بر ناسوت آن حضرت واقع شده است. او به‌مانند یاقوت در میان سنگ‌ها است. یاقوت اگرچه صفا و درخشش برتر دارد، ولی در اصل سنگ است.<ref>همان، ص179</ref>.
در مورد رسول خدا(ص) چنین قائل است که وجود آن حضرت غیر از وجود دنیایی اوست؛ آن حضرت به دلیل لطافت و صفای صورت و درخشش گوهر خویش به هیچ عارضه‌ای مبتلا نمی‌شد و چشم کفار او را نمی‌دید؛ چراکه خداوند خطاب به آن حضرت می‌فرماید:'''وَ تراهُمْ ينظُرونَ إليكَ و هم لا يبصِرون''' (اعراف: ١٩٧) (و آن‌ها را می‌بینی که به‌سوی تو می‌نگرند، درحالی‌که نمی‌بینند). حال که آنان حتی آن حضرت را نمی‌بینند چگونه می‌توانند آزاری به او برسانند و اگر رنجی به او رسیده، این رنج بر ناسوت آن حضرت واقع شده است. او به‌مانند یاقوت در میان سنگ‌ها است. یاقوت اگرچه صفا و درخشش برتر دارد، ولی در اصل سنگ است.<ref>همان، ص179</ref>.


او در ادامه می‌گوید: ائمه بزرگوار نیز از چنین مقامی بهره‌مند بودند؛ زیرا امام باقر(ع) می‌گوید: رنج و ابتلاهایی که به امام حسن(ع) و حسین(ع) نازل شده، در واقع در وجود مثالی و خیالی آن‌ها نازل شده است.<ref>ر.ک: همان، ص180</ref>.
او در ادامه می‌گوید: ائمه بزرگوار نیز از چنین مقامی بهره‌مند بودند؛ زیرا امام باقر(ع) می‌گوید: رنج و ابتلاهایی که به امام حسن(ع) و حسین(ع) نازل شده، در واقع در وجود مثالی و خیالی آن‌ها نازل شده است.<ref>ر.ک: همان، ص180</ref>.