زهر المعاني

    از ویکی‌نور
    زهر المعاني
    زهر المعاني
    پدیدآورانداعی، ادریس بن حسن (نویسنده) غالب، مصطفی (مصحح)
    عنوان‌های دیگرکتاب زهر المعاني
    ناشرمجد (المؤسسة الجامعية للدراسات و النشر و التوزيع)
    مکان نشرلبنان - بيروت
    چاپ1
    موضوعاسماعيليه - عقايد - متون قدیمی تا قرن 14 کلام اسماعيليه - متون قدیمی تا قرن 14
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏215‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏4‎‏ز‎‏9‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    زهر المعاني، با نام کامل «زهر المعاني في توحيد المبدع سبحانه و معرفة كمال الأول و الثاني و حصول عالم الجسم و ارتقائه إلی العالم الروحانی»، تألیف عمادالدین ادریس قرشی (متوفی 872ق)، در موضوع عقاید اسماعیلیه است، که توسط مصطفی غالب مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.

    نویسنده، کتاب را در روز پنج‌شنبه، هفتم شوال سال 838ق، به پایان برده است.[۱].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده، سپس مطالب کتاب طی بیست‌ویک باب آمده است.

    گزارش محتوا

    محقق در مقدمه مختصری درباره ابواب کتاب سخن گفته، سپس درباره ترجمه نویسنده و چگونگی تحقیق کتاب مطالبی را بیان نموده است.[۲].

    عمادالدین ادریس که خود نوزدهمین داعی از فرقه اسماعیلیه و شاخه مستعلیه می‌باشد، طرف‌دار الهیات سلبی است و در باب دوم کتابش، از سلب اسما و صفات از خدا سخن می‌گوید و خدا را توصیف‌ناشدنی و اشاره‌ناپذیر می‌خواند. در نگاه قرشی، خدا برتر از آن است که به صفتی از صفات توصیف شود یا اسمی از اسما بر او اطلاق گردد و صفات یا نام‌هایی که برای خدا آورده می‌شود، به‌صورت حقیقی بر مبدع عالم اطلاق نمی‌گردد؛ برای نمونه، صفاتی که در آیات وحی بر خداوند اطلاق شده است، مانند سمیع، علیم، قادر و حکیم، تعبیر از چیزهایی است که خداوند در خلقش نهاده است و اطلاق آن‌ها بر خداوند مجازی است، نه حقیقی. خداوند، نه جسم است که به صفات جسم توصیف گردد و نه عقل است که به صفات عقل توصیف شود. افزون بر این، نه چیزی بر خدا محیط است و نه وحدانیت بر خداوند اطلاق می‌گردد. کسی که خدا را نفی می‌کند، در باتلاق تعطیل می‌افتد و آنکه خدا را توصیف و تشبیه می‌کند، در گرداب شرک غرق می‌شود؛ چه اینکه خداوند می‌فرماید:وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ (انعام: 91‌)؛ بنابراین، نتیجه می‌گیریم که اسما، صفات، اشارات و عبارات، بر غیر خدا اطلاق می‌شوند و بر خدا اطلاق نخواهند شد. توحید واقعی اقتضا می‌کند که صفات از خدا نفی و سلب شود. آن اسماء حسنایی که قرآن ذکر می‌کند نیز به‌عنوان استعاره توجیه می‌شود‌. تنزیه، متوقف بر سلب اسما و صفات از باری ‌تعالی است.[۳].

    ایشان از روایات امام علی(ع) برای اثبات درستی الهیات سلبی خویش بهره می‌گیرد؛ آنجا که امام می‌فرماید: توحید خداوند به نفی صفات از خداست. عقل، هر صفت و موصوفی را مخلوق می‌داندو هر مخلوقی شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف قرار می‌گیرد[۴].

    قرشی در تقریر دلیل طرف‌داران الهیات سلبی می‌‏نویسد: توصیف باری‌ تعالی به عالم یا قادر، وجود یک عالم و یک معلوم را می‏طلبد‌؛ چنان‌که توصیف خداوند به قادر نیز وجود قدرت، قادر و مقدورعلیه را لازم دارد. در این صورت، آیا خداوند پیش از آفرینش، عالم یا قادر بود؟ اگر بگویید پیش از آفرینش نیز قادر و عالم بود، در این صورت، صفت علم و قدرت برای خداوند قدیم خواهد بود‌؛ اما اگر ادعا کنید صفت قدرت و علم، پس از آفرینش برای خدا پیدا شده است‌، در این صورت، علم و قدرت حادث خواهد بود و خداوند محل حوادث و اگر خداوند را قادر بشناسیم، چنان‌که برخی مخلوقات را قادر می‏دانیم، در این صورت، اگرچه خداوند را دارای قدرت تامه بدانیم، اما به‌هرحال مخلوق خداوند با خداوند در این قدرت و علم شریک خواهد بود[۵].

    برخی از عقاید ادریس قرشی، تحت تأثیر فلاسفه و نظریه عقول ده‌گانه است.[۶]؛ لذا او مطالبی را بر پایه عقول ده‌گانه درباره خدا و مخلوقات در ابواب پنجم تا دوازدهم ارائه نموده است.

    مباحث بعدی کتاب درباره پیامبران و اوصیای آنان است. به نظر ادریس قرشی، پیامبر کسی است که آیینی تازه بنیاد می‌نهد؛ یعنی سخن از آیینی تازه می‌گوید و آیین پیشین را نسخ می‌کند. پیامبران، هفت تن هستند و در زندگی بشر - ‌از آغاز تا انجام - ‌هفت دوره پیامبری، به شرح زیر، وجود داشته است:

    1. دوره آدم؛
    2. دوره نوح‌؛
    3. دوره ابراهیم‌؛
    4. دوره موسی؛
    5. دوره عیسی؛
    6. دوره محمد(ص)[۷].

    در مورد رسول خدا(ص) چنین قائل است که وجود آن حضرت غیر از وجود دنیایی اوست؛ آن حضرت به دلیل لطافت و صفای صورت و درخشش گوهر خویش به هیچ عارضه‌ای مبتلا نمی‌شد و چشم کفار او را نمی‌دید؛ چراکه خداوند خطاب به آن حضرت می‌فرماید:وَ تراهُمْ ينظُرونَ إليكَ و هم لا يبصِرون (اعراف: ١٩٧) (و آن‌ها را می‌بینی که به‌سوی تو می‌نگرند، درحالی‌که نمی‌بینند). حال که آنان حتی آن حضرت را نمی‌بینند چگونه می‌توانند آزاری به او برسانند و اگر رنجی به او رسیده، این رنج بر ناسوت آن حضرت واقع شده است. او به‌مانند یاقوت در میان سنگ‌ها است. یاقوت اگرچه صفا و درخشش برتر دارد، ولی در اصل سنگ است.[۸].

    او در ادامه می‌گوید: ائمه بزرگوار نیز از چنین مقامی بهره‌مند بودند؛ زیرا امام باقر(ع) می‌گوید: رنج و ابتلاهایی که به امام حسن(ع) و حسین(ع) نازل شده، در واقع در وجود مثالی و خیالی آن‌ها نازل شده است.[۹].

    نویسنده در یک تشبیه، جایگاه پیامبران و اوصیای ایشان را در شرایع چنین توصیف می‌کند: مقام آدم و وصی وی در شرایع همچون سلاله، مقام نوح و وصی او همچون نطفه، مقام ابراهیم و وصی او همچون علقه، مقام موسی و وصی او همچون مضغه، مقام عیسی و وصی او همچون عظام و مقام محمد(ص) همچون لحم و اتمام خلقت جسمانی است و مقام امیرالمؤمنین(ع) همچون نفس است که جسد قائم به آن می‌باشد[۱۰].

    ایشان در ضمن شمردن ائمه، بعد از امام صادق(ع) به اسماعیل فرزند امام صادق(ع) اشاره می‌کند و می‌گوید: امام صادق(ع)، خود، او را به‌عنوان امام معرفی نموده و دستور به تبعیت از او داده است.[۱۱].

    وضعیت کتاب

    تحقیق کتاب بر اساس دو نسخه موجود در شهر سورت هند که با علامت «ن» و نسخه‌ای که توسط شیخ علی بن یوسف به محقق اهداء شده و با علامت «م» در پاورقی‌ها رمزگذاری شده، صورت گرفته است.

    پاورقی‌ها حاوی ذکر اختلاف نسخ و مستند مطالب کتاب است.

    کتاب فاقد فهرست است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص344
    2. ر.ک: مقدمه محقق، ص5-9
    3. ر.ک: بهرامی، محمد، ص80-81؛ متن کتاب، ص21-20
    4. ر.ک: متن کتاب، ص22
    5. ر.ک: همان‌، ص‌24؛ همان، ص81-82
    6. ر.ک: متن کتاب، ص57
    7. ر.ک: همان، ص106-138
    8. همان، ص179
    9. ر.ک: همان، ص180
    10. همان، ص158
    11. ر.ک: همان، ص199-200

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب؛
    2. بهرامی، محمد، «شکل‌شناسی الهیات اسماعیلیه»، مجله شیعه‌شناسی، پاییز 1392، شماره 43، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).

    وابسته‌ها