پرش به محتوا

امام رضا علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علیهم‌السلام' به ' علیهم‌السلام'
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیهم‌السلام' به ' علیهم‌السلام')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۰: خط ۲۰:
| کد مؤلف = AUTHORCODE00153AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE00153AUTHORCODE
}}
}}
'''ابوالحسن على بن موسى علیهما‌السلام''' (۱۴۸–۲۰۳ق)، ملقب به رضا، امام هشتم از ائمۀ اثنی‌عشر علیهم‌السلام و دهمین معصوم از چهارده معصوم علیهم‌السلام است که به مدت 20 سال عهده‌دار امامت بود.
'''ابوالحسن على بن موسى علیهما‌السلام''' (۱۴۸–۲۰۳ق)، ملقب به رضا، امام هشتم از ائمۀ اثنی‌عشر علیهم‌السلام و دهمین معصوم از چهارده معصوم علیهم‌السلام است که به مدت 20 سال عهده‌دار امامت بود.


==ولادت==
==ولادت==
خط ۳۱: خط ۳۱:
كنیۀ آن حضرت «ابوالحسن» بوده است و چون [[امام على(ع)|حضرت امیر علیه‌السلام]] نیز مكنى به ابوالحسن بوده‌اند حضرت رضا علیه‌السلام را ابوالحسن ثانى گفته‌اند.
كنیۀ آن حضرت «ابوالحسن» بوده است و چون [[امام على(ع)|حضرت امیر علیه‌السلام]] نیز مكنى به ابوالحسن بوده‌اند حضرت رضا علیه‌السلام را ابوالحسن ثانى گفته‌اند.


مشهورترین لقب ایشان «رضا» بوده است كه بنابر روایتى در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] (13/1)، علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» این بوده است كه «رضی به المخالفون من أعدائه كما رضی به الموافقون من أولیائه و لم یكن ذلك لأحد من آبائه علیهم‌السلام فلذلك سمی من بینهم بالرضا...»، یعنى هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزى براى هیچ یك از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به «رضا» نامیده شد.
مشهورترین لقب ایشان «رضا» بوده است كه بنابر روایتى در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] (13/1)، علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» این بوده است كه «رضی به المخالفون من أعدائه كما رضی به الموافقون من أولیائه و لم یكن ذلك لأحد من آبائه علیهم‌السلام فلذلك سمی من بینهم بالرضا...»، یعنى هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزى براى هیچ یك از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به «رضا» نامیده شد.


اما به روایت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|صدوق]] هم بنابر روایتى دیگر در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] (147/2) چنین گفته است.
اما به روایت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|صدوق]] هم بنابر روایتى دیگر در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] (147/2) چنین گفته است.
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[ پرونده:NUR00946J1.jpg|بندانگشتی|265px| ‏[[الحياة السياسية للإمام الرضا(ع)، دراسة و تحليل]] ]]
[[ پرونده:NUR00946J1.jpg|بندانگشتی|265px| ‏[[الحياة السياسية للإمام الرضا(ع)، دراسة و تحليل]] ]]
[[ پرونده:NUR10787J1.jpg|بندانگشتی|265px| ‏[[تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه‌السلام]] ]]
[[ پرونده:NUR10787J1.jpg|بندانگشتی|265px| ‏[[تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه‌السلام]] ]]
پس از آن كه محمد امین در بغداد كشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گردید، مأمون تصمیم گرفت تا خلافت را پس از خود به كسى كه غیر از خاندان بنى عباس باشد بسپارد و پس از تحقیق و بررسى در احوال علویان كسى را شایسته‌تر و برازنده‌تر از على بن موسى بن جعفر علیهم‌السلام ندید و از این رو كس فرستاد و او را از مدینه به خراسان فرا خواند.
پس از آن كه محمد امین در بغداد كشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گردید، مأمون تصمیم گرفت تا خلافت را پس از خود به كسى كه غیر از خاندان بنى عباس باشد بسپارد و پس از تحقیق و بررسى در احوال علویان كسى را شایسته‌تر و برازنده‌تر از على بن موسى بن جعفر علیهم‌السلام ندید و از این رو كس فرستاد و او را از مدینه به خراسان فرا خواند.


دربارۀ علت این تصمیم مطالبى گفته شده است و از جمله بنابر خبرى در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] از قول مأمون نقل شده است كه گویا هنگامى كه امین خود را در بغداد خلیفه خواند و بسیارى از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصى شدند، مأمون عهد و نذر كرد كه اگر بر مشكلات فائق آید خلافت را در محلى قرار دهد كه خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت رسید ‎كسى را سزاوارتر از على بن موسى علیهما‌السلام ندید و او را از مدینه بخواست و ولایت‌عهدى خود را به او تفویض كرد.
دربارۀ علت این تصمیم مطالبى گفته شده است و از جمله بنابر خبرى در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)|عیون اخبار الرضا]] از قول مأمون نقل شده است كه گویا هنگامى كه امین خود را در بغداد خلیفه خواند و بسیارى از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصى شدند، مأمون عهد و نذر كرد كه اگر بر مشكلات فائق آید خلافت را در محلى قرار دهد كه خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت رسید ‎كسى را سزاوارتر از على بن موسى علیهما‌السلام ندید و او را از مدینه بخواست و ولایت‌عهدى خود را به او تفویض كرد.
خط ۵۸: خط ۵۸:
در یمن و كوفه و بصره و بغداد و ایران عامۀ مردم از زمان منصور به بعد آن انتظارى را كه از خلافت بنى عباس داشتند برآورده ندیدند، زیرا مردم تشنۀ عدل و داد و اسلام واقعى بودند. از این رو چشم‌ها و دل‌ها نگران و منتظر خاندان امام علی علیه‌السلام بودند و امیدها و آرزوهاى خود را به افراد برجسته و متقى این خاندان بسته بودند.
در یمن و كوفه و بصره و بغداد و ایران عامۀ مردم از زمان منصور به بعد آن انتظارى را كه از خلافت بنى عباس داشتند برآورده ندیدند، زیرا مردم تشنۀ عدل و داد و اسلام واقعى بودند. از این رو چشم‌ها و دل‌ها نگران و منتظر خاندان امام علی علیه‌السلام بودند و امیدها و آرزوهاى خود را به افراد برجسته و متقى این خاندان بسته بودند.


فضل و مأمون با شم سیاسى خود از مشاهدۀ اوضاع نابسامان شهرهاى مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در كوفه و علوى دیگر در یمن) به این نكته پى برده بودند و مى‌خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازى از خاندان على به ولایت‌عهدى رضایت مردم را به خود جلب كنند و پایه‌هاى خلافت مأمون را مستحكم سازند به همین جهت مأمون در سال 200ق بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] رجاء بن ابى الضحاك و فرناس خادم (در بعضى روایات شیعه یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا على بن موسى بن جعفر علیهم‌السلام و محمد بن جعفر عم حضرت رضا علیه‌السلام را به خراسان ببرند.
فضل و مأمون با شم سیاسى خود از مشاهدۀ اوضاع نابسامان شهرهاى مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در كوفه و علوى دیگر در یمن) به این نكته پى برده بودند و مى‌خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازى از خاندان على به ولایت‌عهدى رضایت مردم را به خود جلب كنند و پایه‌هاى خلافت مأمون را مستحكم سازند به همین جهت مأمون در سال 200ق بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] رجاء بن ابى الضحاك و فرناس خادم (در بعضى روایات شیعه یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا على بن موسى بن جعفر علیهم‌السلام و محمد بن جعفر عم حضرت رضا علیه‌السلام را به خراسان ببرند.


رجاء بن ابى الضحاك، خویش نزدیک فضل بن سهل بود و همین امر شاید مؤید این مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولایت‌عهدى حضرت رضا علیه‌السلام دخالت داشته است.
رجاء بن ابى الضحاك، خویش نزدیک فضل بن سهل بود و همین امر شاید مؤید این مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولایت‌عهدى حضرت رضا علیه‌السلام دخالت داشته است.
خط ۷۴: خط ۷۴:
مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا علیه‌السلام به نیشابور طالبان علم و محدثان دور محفۀ آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند و از ایشان خواستند كه حدیثى بر آنها املا فرماید.
مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا علیه‌السلام به نیشابور طالبان علم و محدثان دور محفۀ آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند و از ایشان خواستند كه حدیثى بر آنها املا فرماید.


حضرت حدیثى بطور مسلسل از آباء طاهرین خود از رسول‌اللّه صلى‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و جبرئیل از قول خداوند روایت كرد كه «كلمة لا إله إلا اللّه حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی» یعنى كلمۀ توحید یا لا إله إلا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمۀ اطهار علیهم‌السلام تا حضرت رسول صلى‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم به حدیث «سلسلة الذهب» معروف شده است.
حضرت حدیثى بطور مسلسل از آباء طاهرین خود از رسول‌اللّه صلى‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و جبرئیل از قول خداوند روایت كرد كه «كلمة لا إله إلا اللّه حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی» یعنى كلمۀ توحید یا لا إله إلا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمۀ اطهار علیهم‌السلام تا حضرت رسول صلى‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم به حدیث «سلسلة الذهب» معروف شده است.


دربارۀ این كه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت كه این نوعى دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس اسلام و مدخل آن این كلمه است كه معتقدان به خود را از هر گونه تشویش و عذابى در امان مى‌دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف كلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزینند.
دربارۀ این كه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت كه این نوعى دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس اسلام و مدخل آن این كلمه است كه معتقدان به خود را از هر گونه تشویش و عذابى در امان مى‌دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف كلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزینند.