۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مالدین' به 'مالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ')ر' به ') ر') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''رؤیة اسلامیة لقضایا تربویة'''، اثر [[سعید اسماعیل علی]]، دربردارندۀ شش مقاله است که پیش از این در همایشهایی که موضوع اصلی آنها تعلیم و تربیت اسلامی بوده، ارائه شده است. | '''رؤیة اسلامیة لقضایا تربویة'''، اثر [[سعید اسماعیل علی]]، دربردارندۀ شش مقاله است که پیش از این در همایشهایی که موضوع اصلی آنها تعلیم و تربیت اسلامی بوده، ارائه شده است. | ||
1-موضع تربیت اسلامی نسبت به مقولۀ شناخت: در این مقاله، معنای معرفت و فرق آن با علم را میآورد و به امکان معرفت و حدود آن اشاره میکند. مصادر الهی و انسانی شناخت و ابزار آن(حواس، عقل)را یاد میکند و به انواع شناخت و زمینههای پرشمار معرفت میپردازد. از هدفهای شناخت یاد میکند و از مضمون اخلاقی شناخت میگوید و اشاره میکند که منابع شناخت در فرهنگ اسلامی محدودیت جغرافیایی و فرهنگی ندارد و حق و حقیقت و معرفت را از هرکه و هرچه و هرجا میتوان گرفت. فراز فرجامین این جستار دربارۀ نسبی بودن شناخت و حقیقت است. | 1-موضع تربیت اسلامی نسبت به مقولۀ شناخت: در این مقاله، معنای معرفت و فرق آن با علم را میآورد و به امکان معرفت و حدود آن اشاره میکند. مصادر الهی و انسانی شناخت و ابزار آن(حواس، عقل) را یاد میکند و به انواع شناخت و زمینههای پرشمار معرفت میپردازد. از هدفهای شناخت یاد میکند و از مضمون اخلاقی شناخت میگوید و اشاره میکند که منابع شناخت در فرهنگ اسلامی محدودیت جغرافیایی و فرهنگی ندارد و حق و حقیقت و معرفت را از هرکه و هرچه و هرجا میتوان گرفت. فراز فرجامین این جستار دربارۀ نسبی بودن شناخت و حقیقت است. | ||
2-حکومت اسلامی و تعلیم: در این جستار، نخست به جایگاه دولت و حکومت در نظام اسلامی میپردازد و از دیدگاه کسانی چون: ماوردی، ابن تیمیه، ابن خلدون و محمد عبده در این باره یاد میکند و وظیفه و نقش تربیتی حکومت را بازمیشکافد و به عدالت حاکمان، مشورت میان مردم و حکومت، آبادانی و عمران اشاره میکند و هریک را شرح میدهد. پس از این به ضرورت علم و تعلیم برای دولت نظر میکند و فرهیختگی را از شرایط لازم حاکمان میشمارد و به سخنان کسانی چون: ابن طباطبا، ماوردی، ابن خلدون و ابن ابی الربیع در این باره اشاره میکند و یادآور میشود که فراوانی از خلفا اهل علم بودهاند و به تعلیم و تربیت اهمیت میدادهاند. از ولید بن عبد الملک، مأمون، سیف الدوله، عضد الدوله و فاطمیان مصر که به علم و اهل علم میپرداختهاند یاد میکند و به تلاشهای حکومت برای گسترش تعلیم و تربیت میرسد و از فعالیتهای آموزشی در مسجد النبی میگوید. به برخی از تلاشهای پیامبر اکرم(ص)در راه تعلیم و تربیت اشاره میکند. از کوششهای امام علی(ع)و ابن عباس در این راه یاد میکند و آن را هسته و اساس فعالیتهای علمی در جهان اسلام میخواند و از تلاشهای عباسیان میگوید. به مدارس ظاهریه، منصوریه، شرابیه و مستنصریه که همگی در راستای تحقق و گسترش تعلیم و تربیت اسلامی برپا شدند اشاره میکند. آنگاه به سرمایهگذاری در امر آموزش و پرورش میرسد و از پدیدۀ وقف و نقش آن در گسترش آموزش اسلامی یاد میکند و از توجه دولتمردان به امر آموزش و سرمایهگذاری در آن میگوید. به آموزش اجباری (الزام آموزش)در فرهنگ اسلامی میپردازد و میکوشد با تکیه بر آیات قرآنی و سنت نبوی این مهم را به اثبات برساند. آنگاه به تطور معنای الزام آموزش نزد فقیهان اشاره میکند از دیدگاه ابن رشد، غزالی، طاش کبریزاده و قابسی میگوید و پس از آن به استفادههای سیاسی و مذهبی از آموزش و پرورش میپردازد و یاد میکند که مذاهب اسلامی(تشیع و تسنن)از گسترش آموزش، هدفهای فراآموزشی داشته و در پی تحکیم و گسترش مذهب خویش بودهاند و حکومتها نیز به پیروی از همین هدف مدرسهها ساختند؛ بمثل، فاطمیان در مصر، آل بویه در عراق و سلجوقیان در ایران هریک به فراخور زمان با برپایی مدارس و دیگر مکانهای آموزشی، در اصل در پی حاکمیت بخشیدن نظام فکری خود بودهاند. نکته بعدی که به شرح آن مینشیند، فضای بازعلمی است که به یمن آن نه استادی مجبور به آموزش درسی ویژه و یا تدریس در مکانی خاص است و نه شاگرد در بند این امور است؛ البته پارهای تنگنظریهای حکومتها و برخی اصحاب ملل و نحل را نمیتوان نادیده گرفت. | 2-حکومت اسلامی و تعلیم: در این جستار، نخست به جایگاه دولت و حکومت در نظام اسلامی میپردازد و از دیدگاه کسانی چون: ماوردی، ابن تیمیه، ابن خلدون و محمد عبده در این باره یاد میکند و وظیفه و نقش تربیتی حکومت را بازمیشکافد و به عدالت حاکمان، مشورت میان مردم و حکومت، آبادانی و عمران اشاره میکند و هریک را شرح میدهد. پس از این به ضرورت علم و تعلیم برای دولت نظر میکند و فرهیختگی را از شرایط لازم حاکمان میشمارد و به سخنان کسانی چون: ابن طباطبا، ماوردی، ابن خلدون و ابن ابی الربیع در این باره اشاره میکند و یادآور میشود که فراوانی از خلفا اهل علم بودهاند و به تعلیم و تربیت اهمیت میدادهاند. از ولید بن عبد الملک، مأمون، سیف الدوله، عضد الدوله و فاطمیان مصر که به علم و اهل علم میپرداختهاند یاد میکند و به تلاشهای حکومت برای گسترش تعلیم و تربیت میرسد و از فعالیتهای آموزشی در مسجد النبی میگوید. به برخی از تلاشهای پیامبر اکرم(ص)در راه تعلیم و تربیت اشاره میکند. از کوششهای امام علی(ع)و ابن عباس در این راه یاد میکند و آن را هسته و اساس فعالیتهای علمی در جهان اسلام میخواند و از تلاشهای عباسیان میگوید. به مدارس ظاهریه، منصوریه، شرابیه و مستنصریه که همگی در راستای تحقق و گسترش تعلیم و تربیت اسلامی برپا شدند اشاره میکند. آنگاه به سرمایهگذاری در امر آموزش و پرورش میرسد و از پدیدۀ وقف و نقش آن در گسترش آموزش اسلامی یاد میکند و از توجه دولتمردان به امر آموزش و سرمایهگذاری در آن میگوید. به آموزش اجباری (الزام آموزش)در فرهنگ اسلامی میپردازد و میکوشد با تکیه بر آیات قرآنی و سنت نبوی این مهم را به اثبات برساند. آنگاه به تطور معنای الزام آموزش نزد فقیهان اشاره میکند از دیدگاه ابن رشد، غزالی، طاش کبریزاده و قابسی میگوید و پس از آن به استفادههای سیاسی و مذهبی از آموزش و پرورش میپردازد و یاد میکند که مذاهب اسلامی(تشیع و تسنن)از گسترش آموزش، هدفهای فراآموزشی داشته و در پی تحکیم و گسترش مذهب خویش بودهاند و حکومتها نیز به پیروی از همین هدف مدرسهها ساختند؛ بمثل، فاطمیان در مصر، آل بویه در عراق و سلجوقیان در ایران هریک به فراخور زمان با برپایی مدارس و دیگر مکانهای آموزشی، در اصل در پی حاکمیت بخشیدن نظام فکری خود بودهاند. نکته بعدی که به شرح آن مینشیند، فضای بازعلمی است که به یمن آن نه استادی مجبور به آموزش درسی ویژه و یا تدریس در مکانی خاص است و نه شاگرد در بند این امور است؛ البته پارهای تنگنظریهای حکومتها و برخی اصحاب ملل و نحل را نمیتوان نادیده گرفت. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
6-منزلت اجتماعی معلم در تربیت اسلامی: این جستار را با اشارتی به ارزش معلم در اسلام سرمیگیرد و میافزاید برای تحقق انسانیت نیاز به معرفت است و در قرآن و سنت بر معرفت و معرفتآموزی بسیار تأکید شده است و راه معرفتآموزی جز آموزش و تعلیم نیست و تعلیم را باید کسی گردن نهد و اینجاست که نقش معلم آشکار میشود. | 6-منزلت اجتماعی معلم در تربیت اسلامی: این جستار را با اشارتی به ارزش معلم در اسلام سرمیگیرد و میافزاید برای تحقق انسانیت نیاز به معرفت است و در قرآن و سنت بر معرفت و معرفتآموزی بسیار تأکید شده است و راه معرفتآموزی جز آموزش و تعلیم نیست و تعلیم را باید کسی گردن نهد و اینجاست که نقش معلم آشکار میشود. | ||
پس از این از وجوب شرعی تعلیم میگوید و به سخن نووی و ابن جماعه و قابسی استناد میکند و از زبان غزالی فن تعلیم را اشرف فنون میخواند و تعلیم را از زبان او تعریف میکند و آیات و روایاتی را در تأیید اهمیت تعلیم از«احیاء علومالدین»غزالی نقل میکند و یادآور میشود که از افتخارات مسلمانان است که دریافتند که برای معلمی تنها علم بس نیست و باید از فن و هنر تربیت هم آگاه بود چنانکه ابن عبدون و ابن خلدون گفتهاند. سپس از امر به معروف و نهی از منکر و نقش تربیتی آن یاد میکند و به زمان و چگونگی شروع و تطور و تحول آموزش در اسلام میپردازد و برخی از القاب و عناوین کسانی را که کمر به آموزش دیگران میبستند، برمیشمارد؛ مانند: فقیه، عالم، شیخ، معلم، مؤدب، استاد، مربی، خواجه، امام، ملا، مدرس، معید و رحله. سپس به آیات و روایاتی در شأن و منزلت عالمان(معلمان)روی میکند و دیدگاههای پارهای از دانشمندان اسلامی را در این باره بازگو میکند. شرایط معلمی و ویژگیهای معلم، فراز دیگر گفتار است و در آن از علم و تقوا و اخلاق یاد میکند. پس از آن به وظایف معلم میپردازد و از وضع مالی آنها میگوید و به جایگاه آنها در نزد مردم اشاره میکند و دیدگاههای مثبت و منفی را نسبت به معلم میآورد<ref>رفیعی، بهروز، ص261-266</ref>. | پس از این از وجوب شرعی تعلیم میگوید و به سخن نووی و ابن جماعه و قابسی استناد میکند و از زبان غزالی فن تعلیم را اشرف فنون میخواند و تعلیم را از زبان او تعریف میکند و آیات و روایاتی را در تأیید اهمیت تعلیم از«احیاء علومالدین»غزالی نقل میکند و یادآور میشود که از افتخارات مسلمانان است که دریافتند که برای معلمی تنها علم بس نیست و باید از فن و هنر تربیت هم آگاه بود چنانکه ابن عبدون و ابن خلدون گفتهاند. سپس از امر به معروف و نهی از منکر و نقش تربیتی آن یاد میکند و به زمان و چگونگی شروع و تطور و تحول آموزش در اسلام میپردازد و برخی از القاب و عناوین کسانی را که کمر به آموزش دیگران میبستند، برمیشمارد؛ مانند: فقیه، عالم، شیخ، معلم، مؤدب، استاد، مربی، خواجه، امام، ملا، مدرس، معید و رحله. سپس به آیات و روایاتی در شأن و منزلت عالمان(معلمان) روی میکند و دیدگاههای پارهای از دانشمندان اسلامی را در این باره بازگو میکند. شرایط معلمی و ویژگیهای معلم، فراز دیگر گفتار است و در آن از علم و تقوا و اخلاق یاد میکند. پس از آن به وظایف معلم میپردازد و از وضع مالی آنها میگوید و به جایگاه آنها در نزد مردم اشاره میکند و دیدگاههای مثبت و منفی را نسبت به معلم میآورد<ref>رفیعی، بهروز، ص261-266</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references/> |