۱۰۶٬۲۵۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'اه ها' به 'اهها') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ')ر' به ') ر') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در فصل چهارم به هدف هاى تعليم و تربيت اسلامى مىپردازد.نخست هدف را تعريف مىکند.آنگاه مطالبى را که مقدمه بحث هدفهاست بشرح مىآورد.پس از آن هدف هاى تعليم و تربيت اسلامى را به شرح زير بازمىشکافد: آزادى و رستگارى؛ ايمان به خداوند و پرستش او؛ عدالتخواهى؛ رفع ظلم؛ استقلال؛ القاى هدفدارى آفرينش جهان و انسان؛ پيروى از پيامبر(ص)؛ رسيدن به اطمينان خاطر و قرب الهى؛ صبر؛ تکامل فردى و اجتماعى انسان. | در فصل چهارم به هدف هاى تعليم و تربيت اسلامى مىپردازد.نخست هدف را تعريف مىکند.آنگاه مطالبى را که مقدمه بحث هدفهاست بشرح مىآورد.پس از آن هدف هاى تعليم و تربيت اسلامى را به شرح زير بازمىشکافد: آزادى و رستگارى؛ ايمان به خداوند و پرستش او؛ عدالتخواهى؛ رفع ظلم؛ استقلال؛ القاى هدفدارى آفرينش جهان و انسان؛ پيروى از پيامبر(ص)؛ رسيدن به اطمينان خاطر و قرب الهى؛ صبر؛ تکامل فردى و اجتماعى انسان. | ||
امکان تربيت(تربيتپذيرى)انسان را در فصل پنجم مىآورد و سه نظريه را در اين باره بازگو مىکند: 1)انسان مجبور و نفوذناپذير است و تربيتپذير نيست؛ 2)انسان مطلقا آزاد است و تربيت مىشود؛ 3)آزادى انسان محدود است و تربيتپذيرى او حدى دارد.پس از اين، ديدگاه اسلام را نسبت به تربيتپذيرى گوشزد مىکند و از نکات عقلى و اسلامى دال بر تربيتپذيرى انسان مىگويد و تفاوت هاى فردى را مطرح مىکند و از علل تفاوت هاى فردى و نگرش اسلام به تفاوت هاى فردى ياد مىکند. | امکان تربيت(تربيتپذيرى)انسان را در فصل پنجم مىآورد و سه نظريه را در اين باره بازگو مىکند: 1)انسان مجبور و نفوذناپذير است و تربيتپذير نيست؛ 2)انسان مطلقا آزاد است و تربيت مىشود؛ 3)آزادى انسان محدود است و تربيتپذيرى او حدى دارد.پس از اين، ديدگاه اسلام را نسبت به تربيتپذيرى گوشزد مىکند و از نکات عقلى و اسلامى دال بر تربيتپذيرى انسان مىگويد و تفاوت هاى فردى را مطرح مىکند و از علل تفاوت هاى فردى و نگرش اسلام به تفاوت هاى فردى ياد مىکند. | ||
عوامل تربيت، موضوع فصل ششم است و در شرح اين موضوع نخست يادآور مىشود که ديگران وراثت و محيط را عامل دانستهاند؛ اما اسلام به اراده و ماوراى طبيعت هم باور دارد.پس از اين به تحليل علمى و اسلامى وراثت مىنشيند و از انواع سهگانه وراثت(وراثت خصوصياتى، وراثت عقلانى، وراثت اخلاقى)مىگويد و هريک را شرح مىدهد.از ترغيب اسلام به وراثت پسنديده ياد مىکند و پيشگيرى اسلام از وراثت ناپسند را مىآورد.سپس به عامل محيط مىپردازد و با تقسيم محيط به غيرانسانى و انسانى، نخست محيط هاى غيرانسانى(طبيعى و جغرافيايى، ارتباطى، مذهبى و فرهنگى و فشار)را بررسى مىکند آنگاه از محيط هاى انسانى(خانه، مدرسه، محيط اجتماعى و روابط اجتماعى با دوستان)مىگويد و معيارهايى را از قرآن و حديث براى دوستيابى در محيط اجتماعى برمىشمارد و دوستيها را براساس علت آنها به چهار دسته تقسيم مىکند و با يادآورى چند نکته در دوستى و دوستگزينى کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، به عامل اراده مىپردازد و پس از بيان معناى لغوى و اصطلاحى اراده به عوامل ماوراى طبيعى نظر مىکند.آنگاه به ميزان تأثير وراثت، محيط، اراده و ماوراى طبيعت بر فرد اشاره مىکند و گريزى مىزند به بحث مراحل تربيت اسلامى و پس از آن از مراسم ويژه نوزاد در تعليم و تربيت اسلامى(خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ کودک، تحنيک، تراشيدن موى سر، تصدق، نامگذارى، ختنه، وليمه و عقيقه) مىگويد و با اشار هاى کوتاه به شيرخوارگى کودک، فصل را مىبندد. | عوامل تربيت، موضوع فصل ششم است و در شرح اين موضوع نخست يادآور مىشود که ديگران وراثت و محيط را عامل دانستهاند؛ اما اسلام به اراده و ماوراى طبيعت هم باور دارد.پس از اين به تحليل علمى و اسلامى وراثت مىنشيند و از انواع سهگانه وراثت(وراثت خصوصياتى، وراثت عقلانى، وراثت اخلاقى)مىگويد و هريک را شرح مىدهد.از ترغيب اسلام به وراثت پسنديده ياد مىکند و پيشگيرى اسلام از وراثت ناپسند را مىآورد.سپس به عامل محيط مىپردازد و با تقسيم محيط به غيرانسانى و انسانى، نخست محيط هاى غيرانسانى(طبيعى و جغرافيايى، ارتباطى، مذهبى و فرهنگى و فشار) را بررسى مىکند آنگاه از محيط هاى انسانى(خانه، مدرسه، محيط اجتماعى و روابط اجتماعى با دوستان)مىگويد و معيارهايى را از قرآن و حديث براى دوستيابى در محيط اجتماعى برمىشمارد و دوستيها را براساس علت آنها به چهار دسته تقسيم مىکند و با يادآورى چند نکته در دوستى و دوستگزينى کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، به عامل اراده مىپردازد و پس از بيان معناى لغوى و اصطلاحى اراده به عوامل ماوراى طبيعى نظر مىکند.آنگاه به ميزان تأثير وراثت، محيط، اراده و ماوراى طبيعت بر فرد اشاره مىکند و گريزى مىزند به بحث مراحل تربيت اسلامى و پس از آن از مراسم ويژه نوزاد در تعليم و تربيت اسلامى(خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ کودک، تحنيک، تراشيدن موى سر، تصدق، نامگذارى، ختنه، وليمه و عقيقه) مىگويد و با اشار هاى کوتاه به شيرخوارگى کودک، فصل را مىبندد. | ||
بخش دوم-مبانى اخلاق اسلامى | بخش دوم-مبانى اخلاق اسلامى | ||
در فصل اول اين بخش به نکات زير مىپردازد: معناى لغوى و اصطلاحى اخلاق، موضوع علم اخلاق، اهميت علم اخلاق، هدف علم اخلاق و فوايد آن، منابع اخلاق اسلامى، نقش اراده در اخلاق، افعال انسان(فعل ارادى، غريزى، انعکاسى، عادتى، فطرى، عاطفى، اخلاقى)، معيار و ملاک فضيلت اخلاقى، مفهوم قرب الهى، حد نصاب در ارزش هاى اخلاقى از ديدگاه اسلام. | در فصل اول اين بخش به نکات زير مىپردازد: معناى لغوى و اصطلاحى اخلاق، موضوع علم اخلاق، اهميت علم اخلاق، هدف علم اخلاق و فوايد آن، منابع اخلاق اسلامى، نقش اراده در اخلاق، افعال انسان(فعل ارادى، غريزى، انعکاسى، عادتى، فطرى، عاطفى، اخلاقى)، معيار و ملاک فضيلت اخلاقى، مفهوم قرب الهى، حد نصاب در ارزش هاى اخلاقى از ديدگاه اسلام. | ||
در فصل دوم، ابتدا مراحل تزکيه نفس(تخليه، تجليه، تحليه)را مىکاود و آنگاه از رابطۀ سهجانبۀ عقل، نفس و غرايز در علم اخلاق ياد مىکند و به جلوه هاى نفس(امّاره، لوامه، مسوّله، ملهمه، مطمئنه)مىپردازد و جلوه هاى سهگانۀ نفس را با سه سطح شخصيت از ديدگاه فرويد مقايسه مىکند و به منازل و مراحل اصلاح نفس مىرسد و از ترک عادت بد، توبه، عزم جزم و توکل، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، اصلاح نيت، وفا(با خدا و انسان)، رفق و مدارا و مربى مىگويد. | در فصل دوم، ابتدا مراحل تزکيه نفس(تخليه، تجليه، تحليه) را مىکاود و آنگاه از رابطۀ سهجانبۀ عقل، نفس و غرايز در علم اخلاق ياد مىکند و به جلوه هاى نفس(امّاره، لوامه، مسوّله، ملهمه، مطمئنه)مىپردازد و جلوه هاى سهگانۀ نفس را با سه سطح شخصيت از ديدگاه فرويد مقايسه مىکند و به منازل و مراحل اصلاح نفس مىرسد و از ترک عادت بد، توبه، عزم جزم و توکل، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، اصلاح نيت، وفا(با خدا و انسان)، رفق و مدارا و مربى مىگويد. | ||
موضوع فصل سوم، آفات نفس(رذائل اخلاقى)است و در آن از نکات زير ياد مىکند: خشم و فرق آن با غضب و شجاعت، حسد و فرق آن با غبطه و منافسه، ظلم، انواع ظلم(ظلم به خدا، ظلم به انسان، ظلم به خود)، مکر، خدعه، کيد، حيله، عداوت و دشمنى، غيبت و تهمت، سوءظن، حرص، بخل، غرور، عجب، کبر، ريا، حب جاه و مال، گناه، انواع(آشکار و پنهان، کبيره و صغيرۀ)آن، آثار گناه. | موضوع فصل سوم، آفات نفس(رذائل اخلاقى)است و در آن از نکات زير ياد مىکند: خشم و فرق آن با غضب و شجاعت، حسد و فرق آن با غبطه و منافسه، ظلم، انواع ظلم(ظلم به خدا، ظلم به انسان، ظلم به خود)، مکر، خدعه، کيد، حيله، عداوت و دشمنى، غيبت و تهمت، سوءظن، حرص، بخل، غرور، عجب، کبر، ريا، حب جاه و مال، گناه، انواع(آشکار و پنهان، کبيره و صغيرۀ)آن، آثار گناه. | ||
در فصل چهارم، فضائل انسان را به شرح زير شرح و شماره مىکند: عزت، مشورت، حيا، محبت، قناعت و زهد، ورع(واجب، راجح و فضيلت)، وفا، عدالت، وقار، غيرت، ايثار، صبر، انواع صبر(متصبر، صابر، صبار)، توکل و درجات آن، رضا، صدق و راستى، انواع صدق(صدق در نيت و اراده، عزم و تصميم، وفاى به عزم، کردار)، تواضع، حلم، شکر، حکمت، قواى چهارگانۀ(عاقله، عامله، غاضبه، شهويه)، اشار هاى به خير و شر. | در فصل چهارم، فضائل انسان را به شرح زير شرح و شماره مىکند: عزت، مشورت، حيا، محبت، قناعت و زهد، ورع(واجب، راجح و فضيلت)، وفا، عدالت، وقار، غيرت، ايثار، صبر، انواع صبر(متصبر، صابر، صبار)، توکل و درجات آن، رضا، صدق و راستى، انواع صدق(صدق در نيت و اراده، عزم و تصميم، وفاى به عزم، کردار)، تواضع، حلم، شکر، حکمت، قواى چهارگانۀ(عاقله، عامله، غاضبه، شهويه)، اشار هاى به خير و شر. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
فصل اول اين بخش با بيان اهميت روش در تعليم و تربيت اسلامى سر مىگيرد و با نام بردن انواع پنجاهگانۀ روش در تعليم و تربيت اسلامى به سر مىرسد. | فصل اول اين بخش با بيان اهميت روش در تعليم و تربيت اسلامى سر مىگيرد و با نام بردن انواع پنجاهگانۀ روش در تعليم و تربيت اسلامى به سر مىرسد. | ||
در فصل دوم به روش تکريم شخصيت در تعليم و تربيت اسلامى مىپردازد.از تکريم شخصيت در قرآن و احاديث مىگويد.ابزار تکريم شخصيت(بوسيدن، سلام کردن، گفتار نيکو، همبازى شدن، گزينش نام و نام خانوادگى نيک، به احترام فرد از جاى برخاستن)را شرح مىکند و به چند نمونه از تکريم و تحقير شخصيت مىپردازد و احساس حقارت را از ديدگاه روانشناسى ياد مىکند و علل و عوامل عقدۀ حقارت را مىآورد و در شرح آن از کمبود محبت، شرايط محبت و عوارض کمبود محبت مىگويد و عوارض کمبود محبت را يادآور مىشود و به علائم کمبود محبت در کودکان مىپردازد و کسانى را که بايد به آنها محبت کرد نام مىبرد و روش هاى اعلام محبت را برمىشمارد. | در فصل دوم به روش تکريم شخصيت در تعليم و تربيت اسلامى مىپردازد.از تکريم شخصيت در قرآن و احاديث مىگويد.ابزار تکريم شخصيت(بوسيدن، سلام کردن، گفتار نيکو، همبازى شدن، گزينش نام و نام خانوادگى نيک، به احترام فرد از جاى برخاستن) را شرح مىکند و به چند نمونه از تکريم و تحقير شخصيت مىپردازد و احساس حقارت را از ديدگاه روانشناسى ياد مىکند و علل و عوامل عقدۀ حقارت را مىآورد و در شرح آن از کمبود محبت، شرايط محبت و عوارض کمبود محبت مىگويد و عوارض کمبود محبت را يادآور مىشود و به علائم کمبود محبت در کودکان مىپردازد و کسانى را که بايد به آنها محبت کرد نام مىبرد و روش هاى اعلام محبت را برمىشمارد. | ||
آنگاه به نقص عضو اشاره مىکند و فقر و محروميت را عنوان مىکند و با پرداخت اثر نام بد در عقده حقارت، آثار و علائم تنى و روانى عقده حقارت را نام مىبرد. | آنگاه به نقص عضو اشاره مىکند و فقر و محروميت را عنوان مىکند و با پرداخت اثر نام بد در عقده حقارت، آثار و علائم تنى و روانى عقده حقارت را نام مىبرد. | ||
در فصل سوم، از روش تصميمگيرى در تعليم و تربيت اسلامى مىگويد.در آغاز تصميم را تعريف مىکند.مراحل تصميمگيرى به روش اسلامى(کسب اطلاعات، مشورت، پالايش انديشه هاى متفاوت پس از مشورت، دورانديشى، پشتگرمى، عزم، توکل)را شرح و شماره مىکند.آنگاه از قدمهاى تصميمگيرى مىگويد و به سبک هاى تصميمگيرى(خودسرانه، مشاور هاى، گروهى)مىپردازد و از دو روش ديگر در تصميمگيرى ياد مىکند. | در فصل سوم، از روش تصميمگيرى در تعليم و تربيت اسلامى مىگويد.در آغاز تصميم را تعريف مىکند.مراحل تصميمگيرى به روش اسلامى(کسب اطلاعات، مشورت، پالايش انديشه هاى متفاوت پس از مشورت، دورانديشى، پشتگرمى، عزم، توکل) را شرح و شماره مىکند.آنگاه از قدمهاى تصميمگيرى مىگويد و به سبک هاى تصميمگيرى(خودسرانه، مشاور هاى، گروهى)مىپردازد و از دو روش ديگر در تصميمگيرى ياد مىکند. | ||
شرح روش دعا در فصل چهارم مىآيد، به اين ترتيب که نخست معنى لغوى و اصطلاحى آن و نيز موضوع و هدف دعا را بررسى مىکند سپس به سببيت دعا مىپردازد و از فضيلت و اهميت آن مىگويد و يادآور مىشود که دعا بلا و قضا را دفع مىکند و خود، قدر واقع مىشود.پس از شرح اين آموزه اشارتى دارد به اينکه چرا دعا مستجاب نمىشود.آنگاه برخى از آثار دعا را توضيح مىدهد؛ مانند: به دست آوردن سلامت جسمى، احساس مسئوليت، اطمينان و آرامش روحى، عطا کردن فرقان و بصيرت، وجدان خود و يافتن فقر ذاتى.نکته بعد يادکرد پار هاى از آداب و شرايط دعاست.پايانبخش اين فصل معرفى بسيار کوتاه برخى از دعا هاى مشهور شيعه است. | شرح روش دعا در فصل چهارم مىآيد، به اين ترتيب که نخست معنى لغوى و اصطلاحى آن و نيز موضوع و هدف دعا را بررسى مىکند سپس به سببيت دعا مىپردازد و از فضيلت و اهميت آن مىگويد و يادآور مىشود که دعا بلا و قضا را دفع مىکند و خود، قدر واقع مىشود.پس از شرح اين آموزه اشارتى دارد به اينکه چرا دعا مستجاب نمىشود.آنگاه برخى از آثار دعا را توضيح مىدهد؛ مانند: به دست آوردن سلامت جسمى، احساس مسئوليت، اطمينان و آرامش روحى، عطا کردن فرقان و بصيرت، وجدان خود و يافتن فقر ذاتى.نکته بعد يادکرد پار هاى از آداب و شرايط دعاست.پايانبخش اين فصل معرفى بسيار کوتاه برخى از دعا هاى مشهور شيعه است. | ||
فصل پنجم دربارۀ روش تبليغ است و با معناى لغوى و اصطلاحى تبليغ آغاز مىشود و پس از آن شرايط و ويژگي هاى بيستگانۀ مبلغ را ياد مىکند و به قلمرو و مراحل تبليغ اشارت مىکند و عوامل ششگانۀ مؤثر در تبليغ را مىآورد و از موانع پذيرش و مؤثر افتادن تبليغ مىگويد و به چند نکته دربارۀ تبليغ مىپردازد و از دو نمونه از روش تدريجى اسلام در تبليغ ياد مىکند. | فصل پنجم دربارۀ روش تبليغ است و با معناى لغوى و اصطلاحى تبليغ آغاز مىشود و پس از آن شرايط و ويژگي هاى بيستگانۀ مبلغ را ياد مىکند و به قلمرو و مراحل تبليغ اشارت مىکند و عوامل ششگانۀ مؤثر در تبليغ را مىآورد و از موانع پذيرش و مؤثر افتادن تبليغ مىگويد و به چند نکته دربارۀ تبليغ مىپردازد و از دو نمونه از روش تدريجى اسلام در تبليغ ياد مىکند. | ||
در فصل ششم، به روش عقلانى در تعليم و تربيت اسلامى نظر دارد و آن را از نگاه آيات و روايات، به کوتاهى بررسى مىکند. | در فصل ششم، به روش عقلانى در تعليم و تربيت اسلامى نظر دارد و آن را از نگاه آيات و روايات، به کوتاهى بررسى مىکند. | ||
در فصل هفتم، از روش تذکر و نصيحت مىگويد و عوامل ششگانۀ مؤثر در موعظه و نصيحت را شرح مىدهد و به موانع تأثير موعظه مىپردازد و شرايط موعظه و نصيحت (الگو بودن موعظهگر و ناصح بودن او، بلاغت و فصاحت در موعظه، پندپذير بودن مخاطب)را بازمىشکافد و با بيان نکاتى در پند و اندرز به فصل بعدى مىرسد. | در فصل هفتم، از روش تذکر و نصيحت مىگويد و عوامل ششگانۀ مؤثر در موعظه و نصيحت را شرح مىدهد و به موانع تأثير موعظه مىپردازد و شرايط موعظه و نصيحت (الگو بودن موعظهگر و ناصح بودن او، بلاغت و فصاحت در موعظه، پندپذير بودن مخاطب) را بازمىشکافد و با بيان نکاتى در پند و اندرز به فصل بعدى مىرسد. | ||
در فصل هشتم، از روش امر به معروف و نهى از منکر ياد مىکند و پس از بحث لغوى و اصطلاحى امر به معروف و نهى از منکر، از نظارت دائمى از نگاه قرآن مىگويد و آيات قرآن را دربارۀ امر به معروف و نهى از منکر به دو دسته تقسيم مىکند: 1) آنها که بيان کنندۀ نظارهگرى غيرتخصصى است؛ 2) آنها که بيان کننده نظارهگرى تخصصى است. آنگاه با شرح آنها به مشهورترين شرايط امر به معروف و نهى از منکر مىرسد و به احتمال تأثير، اطمينان از نبود مفسده و زيان مالى و جانى اشاره مىکند.سپس از مراتب امر به معروف و نهى از منکر(انزجار و انکار قلبى، گفتار، اعمال قدرت) روى مىکند و با بازشکافت معناى امر و نهى دستى، فصل را به فرجام مىبرد. | در فصل هشتم، از روش امر به معروف و نهى از منکر ياد مىکند و پس از بحث لغوى و اصطلاحى امر به معروف و نهى از منکر، از نظارت دائمى از نگاه قرآن مىگويد و آيات قرآن را دربارۀ امر به معروف و نهى از منکر به دو دسته تقسيم مىکند: 1) آنها که بيان کنندۀ نظارهگرى غيرتخصصى است؛ 2) آنها که بيان کننده نظارهگرى تخصصى است. آنگاه با شرح آنها به مشهورترين شرايط امر به معروف و نهى از منکر مىرسد و به احتمال تأثير، اطمينان از نبود مفسده و زيان مالى و جانى اشاره مىکند.سپس از مراتب امر به معروف و نهى از منکر(انزجار و انکار قلبى، گفتار، اعمال قدرت) روى مىکند و با بازشکافت معناى امر و نهى دستى، فصل را به فرجام مىبرد. | ||
در فصل نهم، به روش جهاد اشاره دارد و معناى لغوى و اصطلاحى جهاد را مىآورد و از جهاد با نفس و جهاد با دشمن بيرونى ياد مىکند و به جهاد در قرآن مىپردازد و از جهاد براى رهايى مىگويد و با يادآورى وجوب کفايى جهاد، کسانى را که جهاد بر آنها واجب است نام مىبرد. | در فصل نهم، به روش جهاد اشاره دارد و معناى لغوى و اصطلاحى جهاد را مىآورد و از جهاد با نفس و جهاد با دشمن بيرونى ياد مىکند و به جهاد در قرآن مىپردازد و از جهاد براى رهايى مىگويد و با يادآورى وجوب کفايى جهاد، کسانى را که جهاد بر آنها واجب است نام مىبرد. |