۱۰۵٬۷۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بین المللی' به 'بینالمللی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.ر' به '. ر') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
فصل ششم.تربيت براساس اسوه و نمونۀ برتر: در اين فصل به نکات زير اشارت رفته است: معناى نمونه برتر در تربيت اسلامى، اهميت نمونه برتر و مراتب سهگانهاش، نمونۀ برتر در تربيت اسلامى، نقش تربيت اسلامى در پرورش افراد براساس عشق به نمونه برتر شدن و تجسم آن در زندگى، لزوم آشنايى هر نسل با نمونه هاى برتر، در اسلام نمونۀ برتر و اسوه، پىنهادى الهى دارد؛ اما در فهم آن گاه خطا مىشود، گونه هاى قابل انگار تربيت براساس نمونه برتر چنين است: نمونۀ برتر حق است و تربيت بر اساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر حق و بجاست و تربيت براساس آن صورت نمىپذيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت نمىيابد.گونه اول مطلوب است و به سرعت جهان را با خود همراه مىکند، نوع سوم نمودار شرايط کنونى مسلمانان است که بسيار دربارۀ آن گفتگو شده است و ديدگاهها دربارهاش متفاوت است. | فصل ششم.تربيت براساس اسوه و نمونۀ برتر: در اين فصل به نکات زير اشارت رفته است: معناى نمونه برتر در تربيت اسلامى، اهميت نمونه برتر و مراتب سهگانهاش، نمونۀ برتر در تربيت اسلامى، نقش تربيت اسلامى در پرورش افراد براساس عشق به نمونه برتر شدن و تجسم آن در زندگى، لزوم آشنايى هر نسل با نمونه هاى برتر، در اسلام نمونۀ برتر و اسوه، پىنهادى الهى دارد؛ اما در فهم آن گاه خطا مىشود، گونه هاى قابل انگار تربيت براساس نمونه برتر چنين است: نمونۀ برتر حق است و تربيت بر اساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر حق و بجاست و تربيت براساس آن صورت نمىپذيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت نمىيابد.گونه اول مطلوب است و به سرعت جهان را با خود همراه مىکند، نوع سوم نمودار شرايط کنونى مسلمانان است که بسيار دربارۀ آن گفتگو شده است و ديدگاهها دربارهاش متفاوت است. | ||
فصل هفتم.رشد تجربه هاى دينى، اجتماعى و جهانشناختى فرد: معناى تجربه و دو عنصر ساختارى آن آغاز اين فصل است.نگارنده از اهميت معرفتشناختى علم و دين در تجربه مىگويد و نشانه هاى تجربۀ مفيد را مىآورد و با تقسيم تجربه به دينى، اجتماعى و هستىشناختى هريک را شرح مىدهد و يادآور مىشود که در تربيت اسلامى رويکرد فرد به اين تجربهها، مبتنى بر امور سهگان هاى است که هريک را مىآورد.آنگاه گسترۀ هريک از اين سه تجربه را برمىشمارد و به تجربه هاى اجتماعى و هستىشناختى در مراکز آموزشى امروزين مسلمانان مىپردازد و با نگاهى به تجربه در تربيت نوين، فصل را پايان مىبرد. | فصل هفتم. رشد تجربه هاى دينى، اجتماعى و جهانشناختى فرد: معناى تجربه و دو عنصر ساختارى آن آغاز اين فصل است.نگارنده از اهميت معرفتشناختى علم و دين در تجربه مىگويد و نشانه هاى تجربۀ مفيد را مىآورد و با تقسيم تجربه به دينى، اجتماعى و هستىشناختى هريک را شرح مىدهد و يادآور مىشود که در تربيت اسلامى رويکرد فرد به اين تجربهها، مبتنى بر امور سهگان هاى است که هريک را مىآورد.آنگاه گسترۀ هريک از اين سه تجربه را برمىشمارد و به تجربه هاى اجتماعى و هستىشناختى در مراکز آموزشى امروزين مسلمانان مىپردازد و با نگاهى به تجربه در تربيت نوين، فصل را پايان مىبرد. | ||
فصل هشتم.تربيت خواست فرد: خواست، عنصر اول در عمل صالح و برآمد رويکرد نيروى عقلانى به نمونۀ برتر است.براى روشن شدن نقش خواست در تربيت فرد، بايد با مسائل زير آشنا شد: معناى خواست و کارکرد آن، پيوندش با اسوه و نمونه برتر، سطوح سهگانه خواست انسان(بقا، ازدواج، فرگشت)، رشد و پختگى خواست و شرط هاى پنجگانۀ آن، سطح خواست و سطح نمونه برتر، نبود يا ناتوانى خواست. | فصل هشتم.تربيت خواست فرد: خواست، عنصر اول در عمل صالح و برآمد رويکرد نيروى عقلانى به نمونۀ برتر است.براى روشن شدن نقش خواست در تربيت فرد، بايد با مسائل زير آشنا شد: معناى خواست و کارکرد آن، پيوندش با اسوه و نمونه برتر، سطوح سهگانه خواست انسان(بقا، ازدواج، فرگشت)، رشد و پختگى خواست و شرط هاى پنجگانۀ آن، سطح خواست و سطح نمونه برتر، نبود يا ناتوانى خواست. | ||
فصل نهم.رشد نيروى تسخيرى انسان: نيروى تسخيرى، دومين عنصر عمل صالح است.اين قدرت، برآمد رويکرد نيرو هاى عقلانى به تجربه هاى نفسانى(دينى و اجتماعى)و هستىشناختى است. | فصل نهم. رشد نيروى تسخيرى انسان: نيروى تسخيرى، دومين عنصر عمل صالح است.اين قدرت، برآمد رويکرد نيرو هاى عقلانى به تجربه هاى نفسانى(دينى و اجتماعى)و هستىشناختى است. | ||
نيروى تسخيريى که متون تربيتى اسلام بدان نظر دارد، دو گونه است.نويسنده پس از شرح اين دو، به پيوند ميان اندازۀ نيروى تسخيرى و تجربه مىپردازد و يادآور مىشود. | نيروى تسخيريى که متون تربيتى اسلام بدان نظر دارد، دو گونه است.نويسنده پس از شرح اين دو، به پيوند ميان اندازۀ نيروى تسخيرى و تجربه مىپردازد و يادآور مىشود. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
فصل سيزدهم.مفهوم امت و پيدايش آن: امت از واژگان ويژۀ فرهنگ اسلامى است و از معناى لغوى آنکه بگذريم، در قرآن شش معناى اصطلاحى دارد.نخستين جامعه بشرى با پاگرفتن خانواده زاده شد و نخستين رسالت نيز خانوادگى و از آن حضرت آدم بود.با گسترش جامعه به قبيله، قوم، شعب و امت، رسالتها نيز دگرگون شد و رسالت در سطح امت با ابراهيم آغاز شد و به پيامبر اسلام(ص)انجاميد. | فصل سيزدهم.مفهوم امت و پيدايش آن: امت از واژگان ويژۀ فرهنگ اسلامى است و از معناى لغوى آنکه بگذريم، در قرآن شش معناى اصطلاحى دارد.نخستين جامعه بشرى با پاگرفتن خانواده زاده شد و نخستين رسالت نيز خانوادگى و از آن حضرت آدم بود.با گسترش جامعه به قبيله، قوم، شعب و امت، رسالتها نيز دگرگون شد و رسالت در سطح امت با ابراهيم آغاز شد و به پيامبر اسلام(ص)انجاميد. | ||
توان ابراهيم براى برپايى امت مسلمان، آزمايش شد.رخدادهايى که خداوند بدانها ابراهيم را آزمود در قرآن آمده است.ابراهيم در پى پيروزى در آزمايشها، براى تشکيل امت مسلمان دو مرکز بنا نهاد: کعبه را براى تربيت و تزکيه و مسجد الاقصى را براى تبليغ و گسترش دين خود. | توان ابراهيم براى برپايى امت مسلمان، آزمايش شد. رخدادهايى که خداوند بدانها ابراهيم را آزمود در قرآن آمده است.ابراهيم در پى پيروزى در آزمايشها، براى تشکيل امت مسلمان دو مرکز بنا نهاد: کعبه را براى تربيت و تزکيه و مسجد الاقصى را براى تبليغ و گسترش دين خود. | ||
راه ابراهيم را موسى و عيسى پى گرفتند و سرانجام اين مهم به پيامبر اسلام(ص) رسيد.کار رسالت نوينى که به پيامبر(ص)رسيد، از جمله زدايش کژيهايى بود که در روش ابراهيم در دوران موسى و عيسى رخ نموده بود.بنابراين اسلام براى ايجاد امت مسلمان بايد به نکاتى توجه مىکرد از آنهاست: اصلاح انحراف هاى رخ داده در روش ابراهيمى، از ميان بردن پراکندگى در نسل ابراهيم(اتحاد يهود و نصارى و مسلمانان)، گزينش طرح هاى کاربردى براى آسانى تحقق اين وحدت. | راه ابراهيم را موسى و عيسى پى گرفتند و سرانجام اين مهم به پيامبر اسلام(ص) رسيد.کار رسالت نوينى که به پيامبر(ص)رسيد، از جمله زدايش کژيهايى بود که در روش ابراهيم در دوران موسى و عيسى رخ نموده بود.بنابراين اسلام براى ايجاد امت مسلمان بايد به نکاتى توجه مىکرد از آنهاست: اصلاح انحراف هاى رخ داده در روش ابراهيمى، از ميان بردن پراکندگى در نسل ابراهيم(اتحاد يهود و نصارى و مسلمانان)، گزينش طرح هاى کاربردى براى آسانى تحقق اين وحدت. | ||