اهداف التربية الاسلامية؛ دراسة بين اهداف التربية الاسلامية و الاهداف التربوية المعاصرة
اهداف التربية الاسلامية؛ دراسة بين اهداف التربية الاسلامية و الاهداف التربوية المعاصرة | |
---|---|
پدیدآوران | کیلانی، ماجد عرسان (نویسنده) |
ناشر | دارالتراث |
مکان نشر | مدینه عربستان |
سال نشر | 1408ق |
چاپ | دوم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ک9الف9 / 905 LC |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اهداف التربية الاسلامية؛ دراسة بين اهداف التربية الاسلامية و الاهداف التربوية المعاصرة تألیف ماجد عرسان الکيلانى است که در اين نوشتار، پاره اى هدف هاى تربيتى اسلام شرح و شماره شده و با هدف هاى تربيتى نوين مقايسه گشته است.مطالب در چهار باب و بيست و دو فصل سامان گرفته است.
باب اول داراى سه فصل است و در آن از مسائل مقدماتى زير ياد مىکند: نقش هدف در فعاليتهاى تربيتى، مفهوم هدف، تقسيم هدف(غايى، ميانى، تعليمى و تربيتى)، ويژگیهاى هدفهاى تربيتى، بحرانهاى تربيت نوين در زمينه هدفهاى تربيتى، نياز سازمانها و مراکز تربيتى در سرزمينهاى اسلامى به هدفهاى تربيتى اسلام، رويکرد استعمارى نوين غرب به جهان اسلام از راه گسترش و تحميل نظام آموزشى خود.
باب دوم.تربيت فرد مسلمان يا انسان صالح
در فصل چهارم از کاررفتهاى قرآنى واژه عمل مىگويد، عمل و صالح را تعريف مىکند و به عمل صالح مىپردازد.از عمل اخلاقى و عمل ثمربخش ياد مىکند و مىافزايد در تربيت اسلامى عمل هم اخلاقى است و هم ثمربخش چه، اگر تنها اخلاقى باشد سود و زيانى در پى ندارد و اگر اخلاقى نباشد، ناگزير به زيان مىانجامد.پس از اين به فرق عمل با جريان در فرهنگ تربيتى اسلام مىپردازد و دو عنصر اساسى زايش عمل؛ يعنى، نيرو و اراده را شرح مىدهد.
فصل پنجم.تربيت کارکرد هاى عقل(نيرو هاى عقلى): انسان همچنانکه نيروى عضلانى دارد، داراى نيرو هاى عقلانى است که به کمک آنها وظايف معرفتشناختى خويش را به جا مىآورد.نيرو هاى عقلانى نزد کسان، يکسان نيست چنانکه در مراحل گوناگون زندگى هرکس نيز دگرگون مىشود.قرآن به جزئيات نيرو هاى عقلانى بشر نپرداخته است.انسان در سرشت خود نيرو هاى عقلانى دارد؛ اما نهفته است و بايد شکوفا شود و چند و چون شکوفايى آنها تابع نوع تربيت آدمى است.از اشارات قرآنى برمىآيد که نيروى عقلانى درجاتى دارد و هر درجۀ آن در رفتار انسان اثر و نقشى ويژه دارد و لازم است اين نيروها را به شيوۀ معينى به کار گرفت که به آن روش انديشه گويند.
تربيت اسلامى براى تربيت و پرورش کارکرد هاى عقلانى فرد، بر سه مؤلفۀ پىنهادى استوار است؛ يعنى، دستهبندى نيرو هاى عقلانى(تعقل، تأويل، تدبر، تفقه، تذکر، نظر، شهود، ابصار و حکمت)؛ شيوه تفکر درست، که دو رکن اساسى دارد، يکى مراحل تفکر و ديگرى گونههاى آن؛ چگونگى پرورش نيرو هاى عقلى.نگارنده پس از شرح و بسط اين سه مؤلفه به تربيت نيرو هاى عقلانى در مراکز تربيت اسلامى در گذشته و حال مىپردازد و از اين رهگذر با برشماردن اين نيروها آنها را اندکى شرح مىدهد.
فصل ششم.تربيت براساس اسوه و نمونۀ برتر: در اين فصل به نکات زير اشارت رفته است: معناى نمونه برتر در تربيت اسلامى، اهميت نمونه برتر و مراتب سهگانهاش، نمونۀ برتر در تربيت اسلامى، نقش تربيت اسلامى در پرورش افراد براساس عشق به نمونه برتر شدن و تجسم آن در زندگى، لزوم آشنايى هر نسل با نمونههاى برتر، در اسلام نمونۀ برتر و اسوه، پىنهادى الهى دارد؛ اما در فهم آن گاه خطا مىشود، گونههاى قابل انگار تربيت براساس نمونه برتر چنين است: نمونۀ برتر حق است و تربيت بر اساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت مىگيرد؛ نمونه برتر حق و بجاست و تربيت براساس آن صورت نمىپذيرد؛ نمونه برتر باطل است و تربيت براساس آن صورت نمىيابد.گونه اول مطلوب است و به سرعت جهان را با خود همراه مىکند، نوع سوم نمودار شرايط کنونى مسلمانان است که بسيار دربارۀ آن گفتگو شده است و ديدگاهها دربارهاش متفاوت است.
فصل هفتم. رشد تجربههاى دينى، اجتماعى و جهانشناختى فرد: معناى تجربه و دو عنصر ساختارى آن آغاز اين فصل است.نگارنده از اهميت معرفتشناختى علم و دين در تجربه مىگويد و نشانههاى تجربۀ مفيد را مىآورد و با تقسيم تجربه به دينى، اجتماعى و هستىشناختى هريک را شرح مىدهد و يادآور مىشود که در تربيت اسلامى رويکرد فرد به اين تجربهها، مبتنى بر امور سهگانهاى است که هريک را مىآورد.آنگاه گسترۀ هريک از اين سه تجربه را برمىشمارد و به تجربههاى اجتماعى و هستىشناختى در مراکز آموزشى امروزين مسلمانان مىپردازد و با نگاهى به تجربه در تربيت نوين، فصل را پايان مىبرد.
فصل هشتم.تربيت خواست فرد: خواست، عنصر اول در عمل صالح و برآمد رويکرد نيروى عقلانى به نمونۀ برتر است.براى روشن شدن نقش خواست در تربيت فرد، بايد با مسائل زير آشنا شد: معناى خواست و کارکرد آن، پيوندش با اسوه و نمونه برتر، سطوح سهگانه خواست انسان(بقا، ازدواج، فرگشت)، رشد و پختگى خواست و شرط هاى پنجگانۀ آن، سطح خواست و سطح نمونه برتر، نبود يا ناتوانى خواست.
فصل نهم. رشد نيروى تسخيرى انسان: نيروى تسخيرى، دومين عنصر عمل صالح است.اين قدرت، برآمد رويکرد نيرو هاى عقلانى به تجربههاى نفسانى(دينى و اجتماعى)و هستىشناختى است.
نيروى تسخيريى که متون تربيتى اسلام بدان نظر دارد، دو گونه است.نويسنده پس از شرح اين دو، به پيوند ميان اندازۀ نيروى تسخيرى و تجربه مىپردازد و يادآور مىشود. هرچه تجربۀ فراگيران بيشتر باشد، قدرت تسخيرى آنها نسبت به روان خود و طبيعت افزونتر خواهد بود.پس از اين به سطوح سهگانه نيروى تسخيرى مىرسد و با شرح آنها، اهميت رشد نيروى تسخيرى را گوشزد مىکند.
فصل دهم.ضرورت برقرارى توازن ميان خواست و اراده با نيروى تسخيرى در تربيت فرد: عمل صالح زاده همين توازن است، براى شرح اين توازن و لزوم آن، از کوتاهى در پرورش نيروى تسخيرى و آثار آن و نيز پىآمد هاى کوتاهى در پرورش خواست و اراده مىگويد.
در فصل يازدهم، از مشکل تربيت فرد در نظامهاى تربيتى نوين مىگويد و به نمودهايى از اين ناتوانى باتوجه به آنچه تاکنون دربارۀ عمل صالح در تربيت اسلامى آمد، مىپردازد و نقدى کوتاه بر گوشههايى از تربيت غربى پيشرو مىنهد.
فصل دوازدهم.مشکلات تربيت در مراکز تربيتى سرزمينهاى عربى-اسلامى: دست پروردۀ مراکز تربيت اسلامى، به نمونهاى که تاکنون از آن گفته شد، نمىماند.همچنانکه چيزى جز آن نمونههايى است که تربيت آمريکايى يا اروپايى در پى آن است.نگارنده در اين فصل، به اين نامرادى مىپردازد و اندکى آن را تحليل مىکند.
باب سوم.ايجاد امت مسلمان
فصل سيزدهم.مفهوم امت و پيدايش آن: امت از واژگان ويژۀ فرهنگ اسلامى است و از معناى لغوى آنکه بگذريم، در قرآن شش معناى اصطلاحى دارد.نخستين جامعه بشرى با پاگرفتن خانواده زاده شد و نخستين رسالت نيز خانوادگى و از آن حضرت آدم بود.با گسترش جامعه به قبيله، قوم، شعب و امت، رسالتها نيز دگرگون شد و رسالت در سطح امت با ابراهيم آغاز شد و به پيامبر اسلام(ص)انجاميد.
توان ابراهيم براى برپايى امت مسلمان، آزمايش شد. رخدادهايى که خداوند بدانها ابراهيم را آزمود در قرآن آمده است.ابراهيم در پى پيروزى در آزمايشها، براى تشکيل امت مسلمان دو مرکز بنا نهاد: کعبه را براى تربيت و تزکيه و مسجد الاقصى را براى تبليغ و گسترش دين خود. راه ابراهيم را موسى و عيسى پى گرفتند و سرانجام اين مهم به پيامبر اسلام(ص) رسيد.کار رسالت نوينى که به پيامبر(ص) رسيد، از جمله زدايش کژيهايى بود که در روش ابراهيم در دوران موسى و عيسى رخ نموده بود.بنابراين اسلام براى ايجاد امت مسلمان بايد به نکاتى توجه مىکرد از آنهاست: اصلاح انحراف هاى رخ داده در روش ابراهيمى، از ميان بردن پراکندگى در نسل ابراهيم(اتحاد يهود و نصارى و مسلمانان)، گزينش طرح هاى کاربردى براى آسانى تحقق اين وحدت.
در فصل چهاردهم، از اهميت ايجاد امت مسلمان و زيانهاى وانهادن آن با تکيه بر آياتى از قرآن مجيد مىگويد.
فصل پانزدهم.عوامل ايجاد امت مسلمان و روابط آنها: اين عوامل را از آيه 71 سورۀ انفال برگرفته، اينگونه شرح و شماره مىکند.
1-افراد مؤمن و پيوند ايمان: ايمان به خداوند، محور اصلى هستش امت اسلامى است.در گذشته، تعصبات فاميلى، قبيل هاى، جغرافيايى و قومى عامل پيوند افراد به يکديگر بوده است؛ اما امروزه که جهان چون دهکد هاى کوچک مىنمايد بهترين عامل پيوند جهانى آدميان با يکديگر، ايمان به خداوند است.
2-هجرت: هجرت دومين عنصر بارآورندۀ امت اسلامى است.از هجرت، جابهجايى را مىخواهد و جابهجايى دو گونه است: کوچ حسى و کوچ نفسى، در کوچ حسى از کفرستان به سرزمينهاى اهل ايمان مىروند و در کوچ نفسى از باورها و فرهنگ بىايمانان، دل کنده به فرهنگ و باور مؤمنان دل مىدهند.
3-رسالت و جهاد: رسالت، در به وجود آوردن امت نقش پىنهادى دارد زيرا، جايگاه تمدنى امت را در ميان ديگر امتها(ملتها)در سطح جهانى معلوم مىدارد و نشان مىدهد که در دادوستد فرهنگ و تمدن، اين امت بيشتر دهنده است تا گيرنده؛ و همين تمدنآفرينى است که به مانايى آن مىانجامد، امتى که تنها، فرهنگپذير باشد خواهد مرد.از اينها گذشته، رسالت نياز روانى-اجتماعى هر امت است.همراهى جهاد و رسالت به همراهى وسيله و هدف مىماند.جهاد، نمودى تمامعيار از هرگونه تلاش است براى انجام رسالت خويش است.
4-ايوا: ديگر عنصر تشکيلدهندۀ امت اسلامى، ايواست.اين واژه در قرآن و حديث در چند معنا به کار رفته است.نگارنده پس از اشارت به اين معانى، پار هاى نمود هاى ايوا را در جامعه مدنى که موجب شناسايى نشانهها و آثار ايوا در برپايى امت اسلامى مىآورد.
5-نصرت: معانى لغوى اين واژه در قرآن و حديث و برشماردن و شرح ويژگي هاى امتى که روحيه نصرت بر آن حاکم باشد، نکات اين فصل است.
6-ولايت: ولايت[نه به مفهوم شيعى و يا صوفيانۀ آن]، شيرازۀ عوامل هستىبخش امت اسلامى است.ولايت در قرآن و سنت سلسلهمراتب چهارگانهاى دارد.کسانى که در يکى از اين چهار مرتبه نگنجند ناگزير در گونه مقابل آنها که ولايت فاسقان است جاى دارند.نقش تربيت در تأثير و نفوذ عوامل زايندۀ امت اسلامى و پيوند آنها، فراز پايانى اين فصل است.
در فصل شانزدهم، به عوامل زادن و مردن امتها در دانش نوين مىپردازد و با طرح نظريه نردبان نياز هاى آبراهام مازلو wolsaM maharbA يادآور مىشود عوامل تشکيلدهندۀ امت اسلامى که در فصل پيشين از آنها گفته شد به خوبى در اين نردبان مىگنجد و با آن برابرى مىکند.
فصل هفدهم.ناتوانى و مرگ امت: در اين جستار از عوامل و مراحل پنجگانه مرگ تمدنها از نگاه قرآن مىگويد و نمود هاى فروپاشى امت مرده را مىآورد.
فصل هژدهم.بحران تناقض ميان فرد و امت(جامعه)در هدف هاى تربيتى نوين: در اين فصل از ديدگاه اميل دورکهيم، راجرز کارل، و جان ديويى دربارۀ اصالت فرد و جامعه سخن مىگويد.آنگاه ياد مىکند که اين سه رويکرد که هوادارانى دارد، به تناقض شديد ميان تربيت فرد و ايجاد امت انجاميده است.سپس ديدگاه برخى کسان را دربارۀ اين تناقض مىآورد.
باب چهارم.پرورش اعتقاد به وحدت بشر
در فصل نوزدهم از ضرورت وحدت انسانى و هدف بودن آن در تربيت نوين مىگويد و اشاره مىکند که در اين روزگار، اين مقوله بيش از هر روزگارى ديگر حياتى شده است و به عوامل آن مىپردازد.
فصل بيستم.وحدت انسانى و مفاهيم تربيت جهانى: تربيتپژوهان، از نخستين سالهاى دهۀ شصت از آنچه به تربيت جهانى شهره شده است، گفتهاند و مؤسسههاى جهانى-بويژه يونسکو-براى تحقق آن تلاشها کردهاند.براى رسيدن به تربيت جهانى، دو رويکرد عمده وجود دارد يکى ايدهآليستى و ديگرى رئاليستى که به تفصيل شرح مىشوند.
فصل بيست و يکم.تربيت اسلامى و يگانگى بشر: امورى که براساس تربيت اسلامى به وحدت بشر مىانجامد و روشهاى تحقق اين يگانگى، بحث هاى اين فصل است.
در فصل بيست و دوم، پنج تناقض را در جوامع امروزين شرح و شماره مىکند و برخى درمانهاى اسلامى آنها را مىآورد.[۱]
پانویس
- ↑ بهروز رفیعی، ص 88 – 92
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش