۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
کتاب در هشت فصل تنظیم شده است. | کتاب در هشت فصل تنظیم شده است. | ||
== فصل اول: حقیقت و ماهیت انسان == | == '''فصل اول: حقیقت و ماهیت انسان''' == | ||
جدایی انسان و حیوان پس از منزل حیوانیت؛ انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم بوده و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت، که صراط مستقیم رب العالمین است. «انيّ رَبيِّ عَ لی صِراطٍ مُسْتَقیم ». و یکی راه شقاوت که طریق معوج شیطان رجیم است . | جدایی انسان و حیوان پس از منزل حیوانیت؛ انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم بوده و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت، که صراط مستقیم رب العالمین است. «انيّ رَبيِّ عَ لی صِراطٍ مُسْتَقیم ». و یکی راه شقاوت که طریق معوج شیطان رجیم است . | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
'''فصل پنجم: شناخت انسان''' | '''فصل پنجم: شناخت انسان''' | ||
حبّ نفس، مانع شناخت؛ برای اینکه اینها مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است الاّ برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند و یک موجود | حبّ نفس، مانع شناخت؛ برای اینکه اینها مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است الاّ برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند و یک موجود پیچیدهای است که حتی خودش از منِ خودش اطلاع ندارد. و شاید این کلمهای که وارد شده است که «من عرفه نفسه عرف ربهّ» تعلیق به یک امر عالی باشد برای نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافی که در انسان هست و غرایزی که در انسان هست، این از اموری است که یا محال است یا نظیر محال، الاّ آن کسی که عَصَمه الله تعالی. انسان خودش از باب اینکه حبّ نفس دارد و هر چه را می خواهد برای خودش میخواهد، برای خاطر این حب نفس شدید از بسیاری از امور غافل است، یعنی با این حب نفس نمیتواند خودش را آزاد بشناسد. | ||
'''فصل ششم: آفرینش انسان''' | |||
انسان استعداد محض در ابتدا؛ نفوس انسانیه در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس قابلیت نیستند، و عاری از هر گونه فعلیت در جانب شقاوت و سعادت هستند، و پس از وقوع در تحت تصرف حرکات طبیعیه جوهریه و فعلیه اختیاریه، استعدادات متبدل به فعلیت شده و تمیزات حاصل میگردد. | |||
'''فصل هفتم: مقام و جایگاه انسان''' | |||
مقام قاب قوسین؛ طبق این بیان در حق رسول اکرم اگر تعبیری باشد و قرآن بخواهد حد سیر او را بیان فرماید، لازم است با یک تعبیری بیان کند که فوق مرتبه ارائه را برساند و باید از مقام خاتم تعبیری آورد که آن تعبیر و عبارت برساند که او تحقق مرتبه آسمانی و صفاتی بوده، تا آدم | |||
به اسماء و صفات تعلم داشته باشد و ابراهیم به مقام رؤیت برسد، خاتم تحقق آخرین درجه ارتقاء و پرواز عالم امکان است که هم مرز با مرتبه واجب الوجود و سد بین ممکن و واجب است و تجافی از این حد، انقلاب ممکن به واجب است و انقلاب ممکن به واجب محال است. | |||
'''فصل هشتم: انسان و تربیت''' | |||
انسان موجودی تربیتپذیر؛ و قرآن برای همین آمده است و اسلام برای همین آمده است که تربیت کند، انسانها را که اگر تربیت برایشان نباشد، از همه حیوانات درندهتر و موذیتر است. انسان یک همچو موجودی است که اگر تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالم، هیچ موجودی در عالم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست. همه انبیاء که آمدند، برای تربیت این موجودند که اگر سر خود باشد عالم را به هم میزند، و معالسف انبیاء هم موفق نشدند به اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> |