پرش به محتوا

مولانا و شعر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ته اند' به 'ته‌اند'
({{کاربردهای دیگر| شعر (ابهام زدایی)}})
جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'ته‌اند')
خط ۶۶: خط ۶۶:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


درفصل سخنان [[سپهسالار]] و [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] هر دو از شعر مولانا و بی اعتنایی مولانا به شعر سخن گفته‌اند و هر دو بی اعتباری شعر نزد مولانا را متذکّر گشته اند. این تذکار در کتاب [[فیه ما فیه]] نیز مستقیماً وجود دارد. در عین حال در [[ولد نامه]] [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] ابیاتی وجود دارد که بین شاعران و اشعار نیز تمییز قائل می‌‌شود، شعری را عاشقانه و شعری را شاعرانه می‌‌داند، شعر عاشق را تفسیر و شعر شاعر را تف سیر می‌‌گوید، با این جناس فرق شعر عارفانه یا عاشقانه را از شعری که فقط شعر است و شاعران از روی ظواهر شعری به آن می‌‌پردازند معلوم کرده است<ref>ولدنامه، صص 46-45</ref>. در صفحه‌ی 76 با تمهیداتی صفحات قبل به اینجا می‌‌رسد که [[مولانا]] شاعر به معنای مصطلح نیست ولی با این حال دارای اشعاری است که به تعبیر [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] شعر الهامی‌‌و آسمانی است، شعری برخاسته از ذوق و عشق و معرفت. شعری عرفانی و عاشقانه، شعری برگرفته از حکمت. البتّه [[مولانا]] خود نیز بارها و بارها در خلال ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] به الهامی‌‌بودن شعرش اذعان داشته و به آن متذکّر شده است، نمونه‌ای از آن را در غزل شماره 2115 [[دیوان کبیر]] می‌‌توان دید.
درفصل سخنان [[سپهسالار]] و [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] هر دو از شعر مولانا و بی اعتنایی مولانا به شعر سخن گفته‌اند و هر دو بی اعتباری شعر نزد مولانا را متذکّر گشته‌اند. این تذکار در کتاب [[فیه ما فیه]] نیز مستقیماً وجود دارد. در عین حال در [[ولد نامه]] [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] ابیاتی وجود دارد که بین شاعران و اشعار نیز تمییز قائل می‌‌شود، شعری را عاشقانه و شعری را شاعرانه می‌‌داند، شعر عاشق را تفسیر و شعر شاعر را تف سیر می‌‌گوید، با این جناس فرق شعر عارفانه یا عاشقانه را از شعری که فقط شعر است و شاعران از روی ظواهر شعری به آن می‌‌پردازند معلوم کرده است<ref>ولدنامه، صص 46-45</ref>. در صفحه‌ی 76 با تمهیداتی صفحات قبل به اینجا می‌‌رسد که [[مولانا]] شاعر به معنای مصطلح نیست ولی با این حال دارای اشعاری است که به تعبیر [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] شعر الهامی‌‌و آسمانی است، شعری برخاسته از ذوق و عشق و معرفت. شعری عرفانی و عاشقانه، شعری برگرفته از حکمت. البتّه [[مولانا]] خود نیز بارها و بارها در خلال ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] به الهامی‌‌بودن شعرش اذعان داشته و به آن متذکّر شده است، نمونه‌ای از آن را در غزل شماره 2115 [[دیوان کبیر]] می‌‌توان دید.


در فصل [[مولانا]] و شعر و شاعری شواهدی از اشعار [[مولانا]] را به دست می‌‌دهد که شعر او را ملودیک و آهنگین نشان می‌‌دهد، اشعاذی که در آن جنبه‌های موسیقایی موج می‌‌زند و از نوعی نیست که بتوان به سادگی خواند. تنها وزن و قافیه و ردیف نیست که حرف می‌‌زد، بلکه موسیقی و ریتم و ملودی در آن حرف می‌‌زند و همین شعر [[مولانا]] را از دیگر شاعران ممتاز و متمایز می‌‌سازد. همین است که شعر مولانا را با سماع نیز هماهنگ می‌‌کند، چه آشنایی [[مولانا]] با موسیقی و وزن موسیقایی و ریتم سبب می‌‌شده تا به قوّال و خواننده‌ی سماع نوع شعری که بتوان با آن به سماع در آمد را القاء و تعلیم نماید. نمونه‌های زیادی از غزلیات هست که این حالت را نشانه می‌‌رود. در همین فصل چالشی جدّی و تند بین استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] و استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] در مقوله‌ی شعر و شاعری مولانا دیده می‌‌شود، استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] عباراتی را در این باره به کار می‌‌برد که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] آن را بی پایه و خطا می‌‌داند و برای حرف خود نیز دلایل مهم و قابل توجّهی ارائه می‌‌دهد که از صفحه‌ی 135 تا 202 را به طور مشروح در بر می‌‌گیرد. با شواهدی که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از منابع گوناگون و به ویژه از خلال ابیات و سخنان [[مولانا]] به دست می‌‌دهد نشان می‌‌دهد که سخن او دقیق و درست تر است و در امر مولوی شناسی دقیقتر و عالیتر. در آخرین فصل هم نمونه‌هایی زیبا از غزلیات مولانا به همراه چند رباعی نغز را می‌‌آورد که گزینش خوبی برای اشعار مولانا محسوب می‌‌شود.
در فصل [[مولانا]] و شعر و شاعری شواهدی از اشعار [[مولانا]] را به دست می‌‌دهد که شعر او را ملودیک و آهنگین نشان می‌‌دهد، اشعاذی که در آن جنبه‌های موسیقایی موج می‌‌زند و از نوعی نیست که بتوان به سادگی خواند. تنها وزن و قافیه و ردیف نیست که حرف می‌‌زد، بلکه موسیقی و ریتم و ملودی در آن حرف می‌‌زند و همین شعر [[مولانا]] را از دیگر شاعران ممتاز و متمایز می‌‌سازد. همین است که شعر مولانا را با سماع نیز هماهنگ می‌‌کند، چه آشنایی [[مولانا]] با موسیقی و وزن موسیقایی و ریتم سبب می‌‌شده تا به قوّال و خواننده‌ی سماع نوع شعری که بتوان با آن به سماع در آمد را القاء و تعلیم نماید. نمونه‌های زیادی از غزلیات هست که این حالت را نشانه می‌‌رود. در همین فصل چالشی جدّی و تند بین استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] و استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] در مقوله‌ی شعر و شاعری مولانا دیده می‌‌شود، استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] عباراتی را در این باره به کار می‌‌برد که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] آن را بی پایه و خطا می‌‌داند و برای حرف خود نیز دلایل مهم و قابل توجّهی ارائه می‌‌دهد که از صفحه‌ی 135 تا 202 را به طور مشروح در بر می‌‌گیرد. با شواهدی که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از منابع گوناگون و به ویژه از خلال ابیات و سخنان [[مولانا]] به دست می‌‌دهد نشان می‌‌دهد که سخن او دقیق و درست تر است و در امر مولوی شناسی دقیقتر و عالیتر. در آخرین فصل هم نمونه‌هایی زیبا از غزلیات مولانا به همراه چند رباعی نغز را می‌‌آورد که گزینش خوبی برای اشعار مولانا محسوب می‌‌شود.