پرش به محتوا

الرسائل التوحيدية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صدر المتالهين' به 'صدر المتالهين'
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق')
جز (جایگزینی متن - 'صدر المتالهين' به 'صدر المتالهين')
خط ۹۹: خط ۹۹:
او با ادله عقلى و نقلى اثبات مى‌كند، هر آن چه كه در عالم پايين تحقق دارد، صورتى است از حقايق عالم بالا، لذا هيچ تبدل و تغيرى در امور عالم به وجود نخواهد آمد؛ اما تحولات و تغييرات عالم به وجود حقايق منتسب نمى‌باشد، بلكه همه آنها مربوط به ماده و استعدادهاى اجسام مى‌باشد كه از لوازم عالم دنياست. او در اين فصل از قضاء و قدر الهى نيز بحث مى‌كند.
او با ادله عقلى و نقلى اثبات مى‌كند، هر آن چه كه در عالم پايين تحقق دارد، صورتى است از حقايق عالم بالا، لذا هيچ تبدل و تغيرى در امور عالم به وجود نخواهد آمد؛ اما تحولات و تغييرات عالم به وجود حقايق منتسب نمى‌باشد، بلكه همه آنها مربوط به ماده و استعدادهاى اجسام مى‌باشد كه از لوازم عالم دنياست. او در اين فصل از قضاء و قدر الهى نيز بحث مى‌كند.


يكى از مباحثى كه در اين رساله مورد بررسى قرار گرفته است، تجرد نفس انسانى است. علامه به تبع آخوند صدر المتالهين قائل است، نفس انسانى جسمانية الحدوث و روحانية البقاء مى‌باشد؛ يعنى به حدوث نفس كه امرى است، جسمانى حادث شده و با تطورات آن به تكامل رسيد و تجرد پيدا مى‌كند، لذا با زوال آن زايل نمى‌شود. او اين مساله را از اصول خاص حكمت اسلامى متاخر دانسته است و مى‌گويد: «فهذه الأنواع جميعا جسمانية الحدوث روحانية البقاء ... خلافا لجميع الفلاسفة المتقدمين من حكماء مصر و يونان و غيرهم و قدماء حكماء الإسلام.»[8]
يكى از مباحثى كه در اين رساله مورد بررسى قرار گرفته است، تجرد نفس انسانى است. علامه به تبع آخوند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] قائل است، نفس انسانى جسمانية الحدوث و روحانية البقاء مى‌باشد؛ يعنى به حدوث نفس كه امرى است، جسمانى حادث شده و با تطورات آن به تكامل رسيد و تجرد پيدا مى‌كند، لذا با زوال آن زايل نمى‌شود. او اين مساله را از اصول خاص حكمت اسلامى متاخر دانسته است و مى‌گويد: «فهذه الأنواع جميعا جسمانية الحدوث روحانية البقاء ... خلافا لجميع الفلاسفة المتقدمين من حكماء مصر و يونان و غيرهم و قدماء حكماء الإسلام.»[8]


علامه در آخر شبهه مشهورى كه در تنافى بين جواز تكليف و قضا و قدر الهى وجود دارد را مورد بررسى قرار داده و تعارض حاصل از جريان قضا و قدر الهى در عالم و جائز بودن تكليف را ساخته وهم دانسته و از آن جواب مى‌دهد.
علامه در آخر شبهه مشهورى كه در تنافى بين جواز تكليف و قضا و قدر الهى وجود دارد را مورد بررسى قرار داده و تعارض حاصل از جريان قضا و قدر الهى در عالم و جائز بودن تكليف را ساخته وهم دانسته و از آن جواب مى‌دهد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش