۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' الدین' به 'الدین') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«[[گرگانی، فخرالدین اسعد|فخرالدین گرگانی]]» نام گرگان را 49 بار در منظومه عاشقانه ویس و رامین آورده است او این سرزمین شرق «ناحیه استان گلستان فعلی» را در همان قرن پنجم به خاطر طبعیت زیبا و گلها و ریاحین و نسیم خنک و با طراوتش گلستان نامید و توصیف کرد.<ref>ر.ک: همان</ref> دلیل این اشاره متقن آن است که وقایع داستان ویس و رامین در همین ناحیه منحصرا در ایران شمالی جریان مییابد. میدان وقوع حوادث از خراسان شرقی تا ماد که البته بیشتر صحنهها مربوط به مرو است و نخجیرگاه پادشاه ازشمال باختری مرو در ناحیه خزر «گرگان» است و گاه در لشکرکشیها به ساری و آمل در سرزمین طبرستان اشاره دارد.<ref>ر.ک: همان</ref> | «[[گرگانی، فخرالدین اسعد|فخرالدین گرگانی]]» نام گرگان را 49 بار در منظومه عاشقانه ویس و رامین آورده است او این سرزمین شرق «ناحیه استان گلستان فعلی» را در همان قرن پنجم به خاطر طبعیت زیبا و گلها و ریاحین و نسیم خنک و با طراوتش گلستان نامید و توصیف کرد.<ref>ر.ک: همان</ref> دلیل این اشاره متقن آن است که وقایع داستان ویس و رامین در همین ناحیه منحصرا در ایران شمالی جریان مییابد. میدان وقوع حوادث از خراسان شرقی تا ماد که البته بیشتر صحنهها مربوط به مرو است و نخجیرگاه پادشاه ازشمال باختری مرو در ناحیه خزر «گرگان» است و گاه در لشکرکشیها به ساری و آمل در سرزمین طبرستان اشاره دارد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
[[گرگانی، فخرالدین اسعد| | [[گرگانی، فخرالدین اسعد|فخرالدین]] از اکثر علوم زمان خود بهرهمند بود و اطلاع کافی داشت. سرودههایش همه روان و شیرین و شیوا و پر نغز و مغز و بامعنی است و میتوان با خواندن منظومه ویس و رامین مطالب متنوع و گوناگون(پند و حکمت و مثل...) از آن استنتاج و استخراج نمود. فخرالدین اگر حکمران و پادشاهی را ستوده از واقعیت بوده و صفات نیکویشان را به عنوان شکر و سپاس برشمرده است.<ref>ر.ک: همان، ص24</ref> | ||
از آغاز داستان ویس و رامین برمیآید | از آغاز داستان ویس و رامین برمیآید فخرالدین خط و زبان پهلوی را خوانده و میدانسته و داستان ویس و رامین را از یک اصل پهلوی ترجمه نموده و از اشتقاق کلمات، دم از پهلویدانی خود زده است. گرچه متن اصلی داستان ویس و رامین، پهلوی بوده و فخرالدین آن را به فارسی دری به نظم درآورده است، ولی برخی کلمات پهلوی را هنگام نقل به شعر خود راه داده و آورده است مثل(دژخیم) بمعنی "بدخو" (دژپسند) بمعنی "بدخواه"و دژمان بمعنی "بداندیش" و... .<ref>ر.ک: همان، ص24-25</ref> | ||
==پدید آمدن این منظومه== | ==پدید آمدن این منظومه== |