تشيع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نه‏اى' به 'نه‌‏اى'
جز (جایگزینی متن - 'انه‏اى' به 'انه‏‌اى')
جز (جایگزینی متن - 'نه‏اى' به 'نه‌‏اى')
خط ۴۲: خط ۴۲:
دو- همچنین مترجم نوشته است: لازم به يادآورى است كه در آن ايام، فلسفه، علاوه بر منطق و متافيزيك، شامل طب و نجوم و رياضيات و معدن‌شناسی و مانند آن نيز مى‌‏شد، كه كاربرد عملى داشت. براى نمونه از رصدخانه‏‌اى كه خواجه‌نصیر به فرمان هلاكو، بنياد نهاد، مى‌‏توان نام برد. علوم غريبه نيز در آن روزگار از ابواب فلسفه به شمار مى‌‏آمد. براى اطلاع بيشتر در اين دو مورد رجوع كنيد به «نفائس الفنون» تأليف محمد بن محمود آملى (متوفى 753) <ref> همان، پاورقی ص 89</ref>.
دو- همچنین مترجم نوشته است: لازم به يادآورى است كه در آن ايام، فلسفه، علاوه بر منطق و متافيزيك، شامل طب و نجوم و رياضيات و معدن‌شناسی و مانند آن نيز مى‌‏شد، كه كاربرد عملى داشت. براى نمونه از رصدخانه‏‌اى كه خواجه‌نصیر به فرمان هلاكو، بنياد نهاد، مى‌‏توان نام برد. علوم غريبه نيز در آن روزگار از ابواب فلسفه به شمار مى‌‏آمد. براى اطلاع بيشتر در اين دو مورد رجوع كنيد به «نفائس الفنون» تأليف محمد بن محمود آملى (متوفى 753) <ref> همان، پاورقی ص 89</ref>.


سه- همچنین مترجم چنین انتقاد کرده است: خواننده توجه دارد كه استناد بابيه به شیخی گری و حتى مواريث تشيع رسمى، بدان معنى نيست كه بابيگرى، شاخه‏اى از تشيع باشد و اگر بتوان شیخی گری را در شكل اوليه آن، گونه‏اى دوازده‌امامی گری غاليانه شمرد، بارى بابيگرى را جز تحريف شیخی گری نمى‌‏توان دانست كه به‌سرعت از اینجاوآنجا عناصرى از تصوف و غالی گری قديم و مذاهب باطنى التقاط كرد و هم در زمان باب، به دست بابيان مطلع‏تر از او، به‌صورت نحله‏اى مستقل از تشيع درآمد كه حتى شيخيان، محتاطانه از آن تبرى جستند. حاصل آنكه اظهارنظر مؤلف دائر بر انشعاب شيخيه و بابيه از شاخه اصوليان شيعى، خالى از اشتباه نيست؛ همين‏قدر مى‌‏توان گفت كه بابيگرى، جلوه ديگرى از غالی گری و باطنيگرى قديم و متأثر از حروفيه و نقطويه بوده، كه انتشار عقايد شيخيه پیش‌درآمد آن بوده است <ref> همان، پاورقی ص 400- 401</ref>.
سه- همچنین مترجم چنین انتقاد کرده است: خواننده توجه دارد كه استناد بابيه به شیخی گری و حتى مواريث تشيع رسمى، بدان معنى نيست كه بابيگرى، شاخه‏اى از تشيع باشد و اگر بتوان شیخی گری را در شكل اوليه آن، گونه‌‏اى دوازده‌امامی گری غاليانه شمرد، بارى بابيگرى را جز تحريف شیخی گری نمى‌‏توان دانست كه به‌سرعت از اینجاوآنجا عناصرى از تصوف و غالی گری قديم و مذاهب باطنى التقاط كرد و هم در زمان باب، به دست بابيان مطلع‏تر از او، به‌صورت نحله‏اى مستقل از تشيع درآمد كه حتى شيخيان، محتاطانه از آن تبرى جستند. حاصل آنكه اظهارنظر مؤلف دائر بر انشعاب شيخيه و بابيه از شاخه اصوليان شيعى، خالى از اشتباه نيست؛ همين‏قدر مى‌‏توان گفت كه بابيگرى، جلوه ديگرى از غالی گری و باطنيگرى قديم و متأثر از حروفيه و نقطويه بوده، كه انتشار عقايد شيخيه پیش‌درآمد آن بوده است <ref> همان، پاورقی ص 400- 401</ref>.


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==