۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن|خطیب قزوینی]] در قرن هشتم درصدد برآمد که قسم سوم «[[مفتاح العلوم]]» [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سکّاکی]] را که شامل معانی، بیان و بدیع است را مختصر و به طریق بهتری تنظیم کند. لذا کتاب «[[التلخيص في علوم البلاغة و هو تلخیص کتاب «مفتاح العلوم» للسکاکي|تلخیص المفتاح]]» را نوشت که سخت مورد استقبال ادبا قرار گرفت بهطوری که باعث شد خود [[مفتاح العلوم]] فراموش شود و همه بدین کتاب مختصر روی آورند و به شرح و تحشیهی آن بپردازند<ref>ذاکری، مصطفی، ص 98</ref>. | [[خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن|خطیب قزوینی]] در قرن هشتم درصدد برآمد که قسم سوم «[[مفتاح العلوم]]» [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سکّاکی]] را که شامل معانی، بیان و بدیع است را مختصر و به طریق بهتری تنظیم کند. لذا کتاب «[[التلخيص في علوم البلاغة و هو تلخیص کتاب «مفتاح العلوم» للسکاکي|تلخیص المفتاح]]» را نوشت که سخت مورد استقبال ادبا قرار گرفت بهطوری که باعث شد خود [[مفتاح العلوم]] فراموش شود و همه بدین کتاب مختصر روی آورند و به شرح و تحشیهی آن بپردازند<ref>ذاکری، مصطفی، ص 98</ref>. | ||
وی در ابتدای تلخیص مینویسد: «چون علم بلاغت و توابع آن (یعنی علم بدیع) از جلیل القدرترین و دقیقترین علوم است که از روی آن دقائق عربیت و اسرار آن معلوم میشود و وجوه اعجاز قرآن از روی آن آشکار میگردد، و قسم سوم مفتاح العلوم سکاکی بزرگترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده و از همه سودمندتر و ترتیب مطالب در آن از همه بهتر و اصول مطالب در آن از همه مجموعتر است، لذا با توجه به اینکه حشو و تطویل دارد و حشو و زواید آن را باید زدود، لذا من این مختصر را تألیف کردم که شامل قواعد کلی و شواهد و مثالهای مورد نیاز است و در تحقیق و تهذیب و ترتیب آن کوشش کردم که از نظر ترتیب بهتر از مفتاح باشد و بعضی فوائد بر آن افزودم که از کتب دیگر به دست آورده بودم و مطالبی که خود دریافتهام بدان اضافه کردم»<ref>همان</ref>. | وی در ابتدای تلخیص مینویسد: «چون علم بلاغت و توابع آن (یعنی علم بدیع) از جلیل القدرترین و دقیقترین علوم است که از روی آن دقائق عربیت و اسرار آن معلوم میشود و وجوه اعجاز قرآن از روی آن آشکار میگردد، و قسم سوم [[مفتاح العلوم]] [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سکاکی]] بزرگترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده و از همه سودمندتر و ترتیب مطالب در آن از همه بهتر و اصول مطالب در آن از همه مجموعتر است، لذا با توجه به اینکه حشو و تطویل دارد و حشو و زواید آن را باید زدود، لذا من این مختصر را تألیف کردم که شامل قواعد کلی و شواهد و مثالهای مورد نیاز است و در تحقیق و تهذیب و ترتیب آن کوشش کردم که از نظر ترتیب بهتر از مفتاح باشد و بعضی فوائد بر آن افزودم که از کتب دیگر به دست آورده بودم و مطالبی که خود دریافتهام بدان اضافه کردم»<ref>همان</ref>. | ||
التلخیص المفتاح شامل مقدمهای است در معنای فصاحت و بلاغت و سپس دارای سه فن یا بخش است. فن اول درباره علم معانی، و فن دوم درباره علم بدیع، و فن سوم درباره علم بدیع است. [[خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن|قزوینی]] در حقیقت اول کسی است که محسنات کلام را بعد از ابن معتز به نام بدیع خواند و از آن پس دیگر همه آن را بدین نام خواندند. ولی اخیراً در فارسی به جای آن آرایههای سخن متداول شده است. خطیب 37 صنعت از صنایع بدیع را در این بخش آورده است<ref>همان، ص99</ref>. | التلخیص المفتاح شامل مقدمهای است در معنای فصاحت و بلاغت و سپس دارای سه فن یا بخش است. فن اول درباره علم معانی، و فن دوم درباره علم بدیع، و فن سوم درباره علم بدیع است. [[خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن|قزوینی]] در حقیقت اول کسی است که محسنات کلام را بعد از ابن معتز به نام بدیع خواند و از آن پس دیگر همه آن را بدین نام خواندند. ولی اخیراً در فارسی به جای آن آرایههای سخن متداول شده است. [[خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن|خطیب]] 37 صنعت از صنایع بدیع را در این بخش آورده است<ref>همان، ص99</ref>. | ||
کتاب مذکور اثری است کاملاً نظاممند و دقیق و با اسلوب علمی و ترتیب معقول که شامل خلاصهای از تمام قواعد فصاحت و بلاغت و اصول بلاغی است. اما درست به همین دلیل کتابی است خشک و جدی که بیشتر به مباحث فلسفی میماند تا به سخن اهل ذوق و قرنها –حتی تا امروز- فکر ادبا را به مباحث لفظی و ریزهکاریهای ادبی و فلسفی مشغول داشت و در عین حال آن را از لطف سخن عبدالقاهر جرجانی و ذوق و احساس کلام او و درک عملی دقایق بلاغت کلام بلغا محروم کرد؛ چرا که همه میپنداشتند که خطیب دمشق حرف آخر را زده است و از او بهتر دیگر سخنی نیست<ref>همان</ref>. | کتاب مذکور اثری است کاملاً نظاممند و دقیق و با اسلوب علمی و ترتیب معقول که شامل خلاصهای از تمام قواعد فصاحت و بلاغت و اصول بلاغی است. اما درست به همین دلیل کتابی است خشک و جدی که بیشتر به مباحث فلسفی میماند تا به سخن اهل ذوق و قرنها –حتی تا امروز- فکر ادبا را به مباحث لفظی و ریزهکاریهای ادبی و فلسفی مشغول داشت و در عین حال آن را از لطف سخن [[جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان|عبدالقاهر جرجانی]] و ذوق و احساس کلام او و درک عملی دقایق بلاغت کلام بلغا محروم کرد؛ چرا که همه میپنداشتند که خطیب دمشق حرف آخر را زده است و از او بهتر دیگر سخنی نیست<ref>همان</ref>. | ||
[[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سکّاکی]] قسم سوم کتابش را منحصر به معانی و بیان و بدیع (یا به اصطلاح خودش وجوه تحسین کلام) نکرده است، بلکه از ملحقات این قسم چهار علم دیگر را هم به دنبال آن آورده است که عبارت است از: حد و استدلال و عروض و قافیه، و این چهار علم را هم گویی جزئی از معانی و بیان یا متمم آن میدانسته است. | [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سکّاکی]] قسم سوم کتابش را منحصر به معانی و بیان و بدیع (یا به اصطلاح خودش وجوه تحسین کلام) نکرده است، بلکه از ملحقات این قسم چهار علم دیگر را هم به دنبال آن آورده است که عبارت است از: حد و استدلال و عروض و قافیه، و این چهار علم را هم گویی جزئی از معانی و بیان یا متمم آن میدانسته است. | ||