۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مقدّمه ای' به 'مقدّمهای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ههای') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
مصحح در مقدّمهی کتاب مینویسد: کسانی که از مدار توحید خارج نشده و تا توانسته اند از شرک و کفر و نفاق درونی نیز بسی دور بوده و در سلوک الی الله کاملاً دست به عصا بودهاند، بدیهی است که چنین افرادی را نمیتوان نادیده گرفت و نمیتوان از ایشان نگفت و از احوالات و اقوالشان جست و جو نکرد. این است که گفتنِ از ایشان و شنیدنِ احوالشان و دانستنِ اقوالشان به استحکام فکر و اندیشه و به ریشه دار شدن ایمان و باور در سیر و سلوکِ سالکان و مریدان طریقت بسیار امداد میکند. این یک امر مهمّ و حیاتی است: آنان که برای خدا و با خدا زیسته اند هرگز نباید فراموش شوند و همواره برای نسلهای بعدی باید تعریف و توصیف گردند، که: که بودند؟ چه گفتند؟ و چه کردند؟ از آثارشان و تأثیراتشان در زمان خودشان و در دیگر زمانها. بدیهی است که خداوند اولیاء خود را فراموش نمیکند و برخی از افراد خوب نیز در حفظ این خوبی و خوبان تلاش بی وقفه کردند، وجود ده ها کتاب که حاوی افکار و اندیشه و زندگی سالکان و عارفان بزرگ است به خودی خود گواهی صادق بر این امر است، در تصوّف نیز این خدمت و جهاد بسیار مورد اعتبار بوده و کتابهایی چون [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|طبقات الصوفیه]] [[خواجه عبدالله انصاری]] و شیخ [[ابوعبدالرحمن سلمی]]، [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدّین عطّار]]، [[نفحات الأنس|نفحات الانس]] شیخ [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرّحمن جامی]] و مشیخه ها و همین [[تذکرة المشایخ]] [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] گواهی کافی و بسنده است<ref>مقدّمه، صص 8-7</ref>. | مصحح در مقدّمهی کتاب مینویسد: کسانی که از مدار توحید خارج نشده و تا توانسته اند از شرک و کفر و نفاق درونی نیز بسی دور بوده و در سلوک الی الله کاملاً دست به عصا بودهاند، بدیهی است که چنین افرادی را نمیتوان نادیده گرفت و نمیتوان از ایشان نگفت و از احوالات و اقوالشان جست و جو نکرد. این است که گفتنِ از ایشان و شنیدنِ احوالشان و دانستنِ اقوالشان به استحکام فکر و اندیشه و به ریشه دار شدن ایمان و باور در سیر و سلوکِ سالکان و مریدان طریقت بسیار امداد میکند. این یک امر مهمّ و حیاتی است: آنان که برای خدا و با خدا زیسته اند هرگز نباید فراموش شوند و همواره برای نسلهای بعدی باید تعریف و توصیف گردند، که: که بودند؟ چه گفتند؟ و چه کردند؟ از آثارشان و تأثیراتشان در زمان خودشان و در دیگر زمانها. بدیهی است که خداوند اولیاء خود را فراموش نمیکند و برخی از افراد خوب نیز در حفظ این خوبی و خوبان تلاش بی وقفه کردند، وجود ده ها کتاب که حاوی افکار و اندیشه و زندگی سالکان و عارفان بزرگ است به خودی خود گواهی صادق بر این امر است، در تصوّف نیز این خدمت و جهاد بسیار مورد اعتبار بوده و کتابهایی چون [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|طبقات الصوفیه]] [[خواجه عبدالله انصاری]] و شیخ [[ابوعبدالرحمن سلمی]]، [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدّین عطّار]]، [[نفحات الأنس|نفحات الانس]] شیخ [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرّحمن جامی]] و مشیخه ها و همین [[تذکرة المشایخ]] [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] گواهی کافی و بسنده است<ref>مقدّمه، صص 8-7</ref>. | ||
مصحح و شارح کتاب، متن را به | مصحح و شارح کتاب، متن را به شمارههای مسلسل تقطیع کرده و هرجا که لازم به شرح و توضیح بوده مطالب درخور را ثبت و درج نموده است. شمارههای از عدد 1 الی 63 در متن دیده میشود و توضیحات با حروف ریزتر و به صورت تورفته قابل تمییز و شناسایی است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در متن شماره 5 به شیخ [[رضی الدّین علی لالا|رضیالدّین علی لالا]] پرداخته و موقعیّت او را در مکتب و طریقت کبرویه معلوم داشته است و شجرهی سلوکیِ وی را از طریق شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] تا به حضرت [[کمیل بن زیاد نخعی]] و از او به [[امام علی(ع)]] میرساند. در شمارهی 6 مستقیماً از شیخ کامل [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] سخن گفته و طرق گوناگون خرقه و شجرهی او را تا به انتها معلوم داشته است<ref>متن، ص 17</ref>. از دیگر مشایخ نامداری که در این کتاب ذکرشان توسّط نویسنده رفته است میتوان از این اشخاص یاد کرد: [[اخی فرج زنجانی]]، [[ابوعبدالله محمدبن خفیف شیرازی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[معروف کرخی]]. | در متن شماره 5 به شیخ [[رضی الدّین علی لالا|رضیالدّین علی لالا]] پرداخته و موقعیّت او را در مکتب و طریقت کبرویه معلوم داشته است و شجرهی سلوکیِ وی را از طریق شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] تا به حضرت [[کمیل بن زیاد نخعی]] و از او به [[امام علی(ع)]] میرساند. در شمارهی 6 مستقیماً از شیخ کامل [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] سخن گفته و طرق گوناگون خرقه و شجرهی او را تا به انتها معلوم داشته است<ref>متن، ص 17</ref>. از دیگر مشایخ نامداری که در این کتاب ذکرشان توسّط نویسنده رفته است میتوان از این اشخاص یاد کرد: [[اخی فرج زنجانی]]، [[ابوعبدالله محمدبن خفیف شیرازی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[معروف کرخی]]. | ||
در فصل بعد که از ذکر وفات برخی از مشایخ یاد میکند از شماره 13 آغاز میشود. که با ذکر مولد و مدفن شیخ نویسنده، یعنی [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|عبدالرحمن اسفراینی]] آغاز میشود که وی در روز دوشنبه چهارم ماه شوال سال 639 متولّد شده و در شب چهارشنبه سوم جمادی الاولی سال 717 وفات یافته و مزار آن بزرگ هم در بغداد است. <ref>متن، ص 24</ref>. از دیگر مشایخ نامدار مکتب کبرویه [[احمد گورپانی]]، [[مجدالدین بغدادی]]، و [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است که در | در فصل بعد که از ذکر وفات برخی از مشایخ یاد میکند از شماره 13 آغاز میشود. که با ذکر مولد و مدفن شیخ نویسنده، یعنی [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|عبدالرحمن اسفراینی]] آغاز میشود که وی در روز دوشنبه چهارم ماه شوال سال 639 متولّد شده و در شب چهارشنبه سوم جمادی الاولی سال 717 وفات یافته و مزار آن بزرگ هم در بغداد است. <ref>متن، ص 24</ref>. از دیگر مشایخ نامدار مکتب کبرویه [[احمد گورپانی]]، [[مجدالدین بغدادی]]، و [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است که در شمارههای 14 تا 17 ذکر خیرشان آمده است. در خصوص شیخ بزرگ مکتب کبرویه نوشته است: مولود شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] ـ رحمةاللهعلیه ـ در سنۀ اربعین و خمس مائۀ(540) بوده است و شهید شد در صفر سنۀ ثمان عشر و ستّمائۀ(618) در خوارزم، در جنگ کفّار<ref>متن، صص 26-25</ref>. | ||
در فصل ذکر مواضع و مدفن برخی از این بزرگان که از شماره 34 به بعد آغز میشود به مکانها و شهرها یا منطقی به مانند: کسرق، گورپان، خیوق، بدلیس، سهرورد، غزال، کرّکان، کرخ، نهاوند، دزبول، نهرجور و برخی دیگر اشاره میکند که برخی از این الفاظ هم محل ولادت و یا محل وفات شیوخ طریقت و هم چسبیده به نام ایشان است که در برخی شهرتی به سزا دارد. در آخر کتاب هم چنانکه از متن آن پیداست نگارش این کتاب در تاریخ 877 هجری توسّط درویشی به نام علی بن کججی صورت پذیرفته است، چنانکه در متن شمارهی 64 آمده است: و صلّیالله علی سیّدنا محمّد و آله و صحبه أجمعین، تمّت الکتاب علی یدِ العَبدِ الفقیر المُحتاج إلی رحمۀ الله تعالی درویش علی بن ابوسعید الکججی ثمّ الحامدی، حامداً و مصلیاً علی نعمائه فی شهور سنۀ سبع و سبعین و ثمان مائۀ(877) و الحمدلله شکراً<ref>متن، ص 40</ref>. | در فصل ذکر مواضع و مدفن برخی از این بزرگان که از شماره 34 به بعد آغز میشود به مکانها و شهرها یا منطقی به مانند: کسرق، گورپان، خیوق، بدلیس، سهرورد، غزال، کرّکان، کرخ، نهاوند، دزبول، نهرجور و برخی دیگر اشاره میکند که برخی از این الفاظ هم محل ولادت و یا محل وفات شیوخ طریقت و هم چسبیده به نام ایشان است که در برخی شهرتی به سزا دارد. در آخر کتاب هم چنانکه از متن آن پیداست نگارش این کتاب در تاریخ 877 هجری توسّط درویشی به نام علی بن کججی صورت پذیرفته است، چنانکه در متن شمارهی 64 آمده است: و صلّیالله علی سیّدنا محمّد و آله و صحبه أجمعین، تمّت الکتاب علی یدِ العَبدِ الفقیر المُحتاج إلی رحمۀ الله تعالی درویش علی بن ابوسعید الکججی ثمّ الحامدی، حامداً و مصلیاً علی نعمائه فی شهور سنۀ سبع و سبعین و ثمان مائۀ(877) و الحمدلله شکراً<ref>متن، ص 40</ref>. |