۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دیوان ابنعربی' به 'دیوان ابن عربی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در میان ابیاتی که بیانگر این معناست، میتوان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد: | در میان ابیاتی که بیانگر این معناست، میتوان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد: | ||
{{شعر}}{{ب|''نحنُ سرُّ الأزلي''|2=''بالوجودِ الأبدي''}} | {{شعر}}{{ب|''نحنُ سرُّ الأزلي''|2=''بالوجودِ الأبدي''}} | ||
{{ب|''و اعتلينا و استوينا''|2=''بالمقامِ القُدُسي'' | {{ب|''و اعتلينا و استوينا''|2=''بالمقامِ القُدُسي''<ref>ر.ک: کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، ص159</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، ص159</ref> | |||
در مورد دانش ویژه و لوح و قلم، او بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای شخص ابنعربی، لوح و قلم ساخته و آنها را در عالم وجود به حرکت و امتداد درآورده است. پس به دنبال آن، دستش دست خدا در ملکوت است، هر جا که بخواهد به حرکت درمیآید و انگارههایی که بهواسطه آن دست ایجاد میشود، بهرهمندی معنوی و اشراقی اوست. پیام شاعر با این بیان به تمام انسانها در همه دورانها این است که قدرت و عزّت حقیقی اینچنین به دست میآید و انسانی که چونان قطرهای به دریا بپیوندد، خود به دریایی ماندگار تبدیل میشود. در این باره (در ص47) چنین سروده است: | در مورد دانش ویژه و لوح و قلم، او بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای شخص ابنعربی، لوح و قلم ساخته و آنها را در عالم وجود به حرکت و امتداد درآورده است. پس به دنبال آن، دستش دست خدا در ملکوت است، هر جا که بخواهد به حرکت درمیآید و انگارههایی که بهواسطه آن دست ایجاد میشود، بهرهمندی معنوی و اشراقی اوست. پیام شاعر با این بیان به تمام انسانها در همه دورانها این است که قدرت و عزّت حقیقی اینچنین به دست میآید و انسانی که چونان قطرهای به دریا بپیوندد، خود به دریایی ماندگار تبدیل میشود. در این باره (در ص47) چنین سروده است: | ||
{{شعر}}{{ب|''قلمي و لوحي في الوجودِ یمدُّهُ''|2=''قلمُ الإلهِ و لوحه المحفوظُ''}}{{ب|''و یدي يمينُ الله في ملكوته''|2=''ما شئتُ أجري والرّسومُ حظوظُ'' | {{شعر}}{{ب|''قلمي و لوحي في الوجودِ یمدُّهُ''|2=''قلمُ الإلهِ و لوحه المحفوظُ''}}{{ب|''و یدي يمينُ الله في ملكوته''|2=''ما شئتُ أجري والرّسومُ حظوظُ''<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: همان، ص159</ref> | |||
ابنعربی، ضمن فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره میکند و منزلت ابتدایی و فرودین خویش را یادآور میشود تا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر کس ممکن است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که بدان دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بندهای میداند که هوای نفس بر او حاکم بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسمها بگنجد. او خود را بنده پروردگاری میداند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را به خداوند مانند فلک و قطب میداند. وی از جانب خداوند این خبر را دریافت کرده است که او در قلب بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح میگوید. او را دستنایافتنی میداند و معتقد است وجود او نیز به دلیل ارتباطش با خداوند دستنایافتنی گشته است. نکته قابل توجه و مهم در گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش با خداوند و دست یافتن به همه ارزشها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف میکند و این اعتراف، زمینهای مطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که میگوید: | ابنعربی، ضمن فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره میکند و منزلت ابتدایی و فرودین خویش را یادآور میشود تا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر کس ممکن است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که بدان دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بندهای میداند که هوای نفس بر او حاکم بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسمها بگنجد. او خود را بنده پروردگاری میداند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را به خداوند مانند فلک و قطب میداند. وی از جانب خداوند این خبر را دریافت کرده است که او در قلب بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح میگوید. او را دستنایافتنی میداند و معتقد است وجود او نیز به دلیل ارتباطش با خداوند دستنایافتنی گشته است. نکته قابل توجه و مهم در گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش با خداوند و دست یافتن به همه ارزشها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف میکند و این اعتراف، زمینهای مطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که میگوید: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
{{ب|''أصبحتُ منهُ فلكاً حاوياً''|2=''يدورُ بالحكم علی قطبه''}} | {{ب|''أصبحتُ منهُ فلكاً حاوياً''|2=''يدورُ بالحكم علی قطبه''}} | ||
{{ب|''لأنّهُ قال لَنا مُخبراً''|2=''بأنّهُ في العبدِ في قلبه''}} | {{ب|''لأنّهُ قال لَنا مُخبراً''|2=''بأنّهُ في العبدِ في قلبه''}} | ||
{{ب|''سبحانَهُ عزَّ و عزّت بِه''|2=''أنفسُنا و الكُلُّ منهُ بِه'' | {{ب|''سبحانَهُ عزَّ و عزّت بِه''|2=''أنفسُنا و الكُلُّ منهُ بِه''<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: همان، ص162</ref> | |||
او در دیوان اشعارش، همانند شاعرانی نیست که به چیزهایی افتخار کند و تنها جوانب مثبت خویش را عرضه کند و به رخ دیگران بکشد، بلکه هنر او در این است که راز و رمز موفقیت و به والایی گراییدن و قدسی شدن را عرضه میکند و هرگز در پی آن نیست که خود باشد و دیگران نباشند<ref>همان، ص169</ref> | او در دیوان اشعارش، همانند شاعرانی نیست که به چیزهایی افتخار کند و تنها جوانب مثبت خویش را عرضه کند و به رخ دیگران بکشد، بلکه هنر او در این است که راز و رمز موفقیت و به والایی گراییدن و قدسی شدن را عرضه میکند و هرگز در پی آن نیست که خود باشد و دیگران نباشند<ref>همان، ص169</ref> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، فخریات قدسی در دیوان ابن عربی، مجله مطالعات عرفانی، پاییز و زمستان 1390، شماره 14، درج در پایگاه مجلات تخصصی | #[[:noormags:970891| کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، فخریات قدسی در دیوان ابن عربی، مجله مطالعات عرفانی، پاییز و زمستان 1390، شماره 14، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور]]. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== |