پرش به محتوا

آشنایی با مکتب کبرویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'سعد الدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)' به 'سعدالدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶: خط ۶:
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏ 3ن/1397 3م 74/292 BP
| کد کنگره =‏ 3ن/1397 3م 74/292 BP
| موضوع = کبرویه. تصوّف، فرقه‌ها. آداب طریقت.  
| موضوع = کبرویه. تصوّف، فرقه‌ها. آداب طریقت.  
| ناشر = انتشارات نجم کبری
| ناشر = انتشارات نجم کبری
خط ۴۲: خط ۴۲:
مقدّمه‌ی این کتاب نقدی تند به کسانی است که از عدالت و امانت خارج شدند، چه در عرصه‌ی سیاست و چه در عرصه‌ی فرهنگ که قسم اخیر بیشتر مراد نویسنده است و در این بین از ناراستی‌های مدّعیان فکر و فرهنگ که از خود فکر و اندیشه‌ای ندارند و بیشتر در عالم اقتباس و کپی برداری از دیگران سیر می‌کنند یاد می‌کند. آنگاه از سرقتهای ادبی و ناراستی‌های برخی بدون ذکر نام آنان ولی با مشخّص کردن کارشان ایشان را به نوعی معرّفی می‌کند. نویسنده بر این است که عرصه‌ی واقعی عدالت و امانت فرهنگ و سیاست است و در همینجاست که اگر این دو رعایت نشود فسادآفرینی به‌همراه آن خواهد بود.  
مقدّمه‌ی این کتاب نقدی تند به کسانی است که از عدالت و امانت خارج شدند، چه در عرصه‌ی سیاست و چه در عرصه‌ی فرهنگ که قسم اخیر بیشتر مراد نویسنده است و در این بین از ناراستی‌های مدّعیان فکر و فرهنگ که از خود فکر و اندیشه‌ای ندارند و بیشتر در عالم اقتباس و کپی برداری از دیگران سیر می‌کنند یاد می‌کند. آنگاه از سرقتهای ادبی و ناراستی‌های برخی بدون ذکر نام آنان ولی با مشخّص کردن کارشان ایشان را به نوعی معرّفی می‌کند. نویسنده بر این است که عرصه‌ی واقعی عدالت و امانت فرهنگ و سیاست است و در همینجاست که اگر این دو رعایت نشود فسادآفرینی به‌همراه آن خواهد بود.  


نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد: از سفارشات ارزنده و بسیار مؤکّد در دین و حکمت و اخلاق و عرفان یکی «عدالت» است و یکی هم «امانت». خوشبختانه قرآن و سنّت در این دو خصلت بسیار نکات ارزنده‌ای را بیان داشته‌اند، حکیمان و عارفان نیز به قوّت در بیان این دو گوهر تابناک و درخشان، در آثار خود کوشیده‌اند و همه را به عدالت و امانت توصیه نموده‌اند و این دو را از اصول ارزشی و از بایسته‌های سلوک و معنویّت و خردمندی و فرّ و فرهنگ معرّفی کرده‌اند. بدیهی است که با حذف «عدالت» نه طبیعت و کیهانی بر قرار می‌ماند و نه جامعه‌ی انسانی و نه فرهنگِ دیرینه و ارزنده<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>.
نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد: از سفارشات ارزنده و بسیار مؤکّد در دین و حکمت و اخلاق و عرفان یکی «عدالت» است و یکی هم «امانت». خوشبختانه قرآن و سنّت در این دو خصلت بسیار نکات ارزنده‌ای را بیان داشته‌اند، حکیمان و عارفان نیز به قوّت در بیان این دو گوهر تابناک و درخشان، در آثار خود کوشیده‌اند و همه را به عدالت و امانت توصیه نموده‌اند و این دو را از اصول ارزشی و از بایسته‌های سلوک و معنویّت و خردمندی و فرّ و فرهنگ معرّفی کرده‌اند. بدیهی است که با حذف «عدالت» نه طبیعت و کیهانی بر قرار می‌ماند و نه جامعه‌ی انسانی و نه فرهنگِ دیرینه و ارزنده<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>.


مستند سخن گفتن و سند دادن به اصلِ سند کاری است پسندیده و پخته که مرضیِّ خدا و اهل علم است؛ و چنانچه از این سنّت حسنه دور باشیم، انتظاری بی جا خواهد بود که نامی ‌و یادی از ما در تاریخ باقی بماند، مگر به بدی و بدعهدی. البتّه این نیز بماند که بسیاری پای در کفش بزرگان کرده و آثاری را عرضه کرده‌اند که اسباب زحمت دیگران گشته است، نه از علم و معرفت چیزی در آن یافت می‌شود و نه‌هیچ نشانی از دانش و معرفت به کسی می‌دهد؛ و این را صرفاً جهت «نام» یافتن کرده‌اند، و نمی‌دانند که جویندگان نام اگر از طریق صحیح و درستِ آن اقدام نکنند اگر هم به نام برسند آن را توأم با پیشوندی خواهند یافت که چندان خیرشان در آن نخواهد بود، «بدنام»<ref>متن، ص 13</ref>.
مستند سخن گفتن و سند دادن به اصلِ سند کاری است پسندیده و پخته که مرضیِّ خدا و اهل علم است؛ و چنانچه از این سنّت حسنه دور باشیم، انتظاری بی جا خواهد بود که نامی ‌و یادی از ما در تاریخ باقی بماند، مگر به بدی و بدعهدی. البتّه این نیز بماند که بسیاری پای در کفش بزرگان کرده و آثاری را عرضه کرده‌اند که اسباب زحمت دیگران گشته است، نه از علم و معرفت چیزی در آن یافت می‌شود و نه‌هیچ نشانی از دانش و معرفت به کسی می‌دهد؛ و این را صرفاً جهت «نام» یافتن کرده‌اند، و نمی‌دانند که جویندگان نام اگر از طریق صحیح و درستِ آن اقدام نکنند اگر هم به نام برسند آن را توأم با پیشوندی خواهند یافت که چندان خیرشان در آن نخواهد بود، «بدنام»<ref>متن، ص 13</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
از دیگر شاخصه‌های این مکتب به زعم نویسنده رویکرد تأویلی است که در این خصوص توضیحاتی مهم را متذکّر شده است. نویسنده در بخشی از این کتاب می‌نویسد: یافت و دریافت تفسیر تأویلی کبرویه مبتنی بر همین رویکرد به قرآن، انسان و جهان است. و چنانکه پیش از این هم اشارت دادیم این سه مشترکات بسیاری دارند و در تفسیرِ هر کدام لاجرم باید آن دو دیگر را مورد توجّه قرار داد. انسان به عنوان موجودی در جهان هستی و سالک مسیری که از ادنا تا به اعلا در سیر است، در شیوه‌ی قرآنی از محوری که در مرز دو بینهایت قرار گرفته تا نقطه‌ی امکانیِ اوج می‌تواند بالا برود، یعنی تا «اعلا علّیّین» و این مفهومی‌کلّی از سیرِ کالبد، نفس، روح، عقل، سرّ، خفی، و حقّی است و به عبارتی دیگر عبور از مراحل ناسوت، ملکوت، جبروت، و لاهوت. و طرح عبور انسان و شیوه‌ی حرکتی او در کتابِ متنی توسّط وحی الهی معلوم و معیّن شده است. در تفسیر قرآن در این طریق باید تکلیف انسان را در جهان معلوم کرد و این تفسیر و تعیین موقعیّتِ وی نیز بر مبنای چیزی است که در وجود آدمی‌تعبیه شده و قرآن نقشه‌ی کاملی از این موجودی است که دارای اعتباری فراعقلی است و قرار است که به عنوان خلیفه‌ی حق، جهان هستی را زیر بال و پر خود بگیرد و در تسخیرِ خود آورد<ref>مقدّمه، صص 104-103</ref>.
از دیگر شاخصه‌های این مکتب به زعم نویسنده رویکرد تأویلی است که در این خصوص توضیحاتی مهم را متذکّر شده است. نویسنده در بخشی از این کتاب می‌نویسد: یافت و دریافت تفسیر تأویلی کبرویه مبتنی بر همین رویکرد به قرآن، انسان و جهان است. و چنانکه پیش از این هم اشارت دادیم این سه مشترکات بسیاری دارند و در تفسیرِ هر کدام لاجرم باید آن دو دیگر را مورد توجّه قرار داد. انسان به عنوان موجودی در جهان هستی و سالک مسیری که از ادنا تا به اعلا در سیر است، در شیوه‌ی قرآنی از محوری که در مرز دو بینهایت قرار گرفته تا نقطه‌ی امکانیِ اوج می‌تواند بالا برود، یعنی تا «اعلا علّیّین» و این مفهومی‌کلّی از سیرِ کالبد، نفس، روح، عقل، سرّ، خفی، و حقّی است و به عبارتی دیگر عبور از مراحل ناسوت، ملکوت، جبروت، و لاهوت. و طرح عبور انسان و شیوه‌ی حرکتی او در کتابِ متنی توسّط وحی الهی معلوم و معیّن شده است. در تفسیر قرآن در این طریق باید تکلیف انسان را در جهان معلوم کرد و این تفسیر و تعیین موقعیّتِ وی نیز بر مبنای چیزی است که در وجود آدمی‌تعبیه شده و قرآن نقشه‌ی کاملی از این موجودی است که دارای اعتباری فراعقلی است و قرار است که به عنوان خلیفه‌ی حق، جهان هستی را زیر بال و پر خود بگیرد و در تسخیرِ خود آورد<ref>مقدّمه، صص 104-103</ref>.


در بخش دیگر به معرّفی بنیانگذار مکتب کبرویه پرداخته و به طور اجمال وی را معرّفی می‌کند گر چه معرّفی اصلی او در آثاری است که در شرح احوال و آراء و سلوک وی قبلاً نوشته است. در این بخش از زبان محقّق برجسته‌ی آلمانی [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] در کتاب [[ابعاد عرفانی اسلام]] مطالبی را در خصوص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و مکتب کبرویه می‌آورد. <ref>متن، صص 117-116</ref>.
در بخش دیگر به معرّفی بنیانگذار مکتب کبرویه پرداخته و به طور اجمال وی را معرّفی می‌کند گر چه معرّفی اصلی او در آثاری است که در شرح احوال و آراء و سلوک وی قبلاً نوشته است. در این بخش از زبان محقّق برجسته‌ی آلمانی [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] در کتاب [[ابعاد عرفانی اسلام]] مطالبی را در خصوص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و مکتب کبرویه می‌آورد. <ref>متن، صص 117-116</ref>.


غیر از آن از زبان پروفسور [[هانری کوربن]] که به مکتب کبرویه و مشایخ آن بسیار علاقمند بود نکاتی را متذکّر می‌شود<ref>متن، صص 119-118</ref>. خاصّه در کتاب [[اسلام ایرانی]] به تفصیل از این بابت سخنان نغزی وجود دارد که نویسنده به برخی از آنها نیز اشاره کرده است<ref>متن، ص 120</ref>.
غیر از آن از زبان پروفسور [[هانری کوربن]] که به مکتب کبرویه و مشایخ آن بسیار علاقمند بود نکاتی را متذکّر می‌شود<ref>متن، صص 119-118</ref>. خاصّه در کتاب [[اسلام ایرانی]] به تفصیل از این بابت سخنان نغزی وجود دارد که نویسنده به برخی از آنها نیز اشاره کرده است<ref>متن، ص 120</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:
بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان]] و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.
بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان]] و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.


آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.
آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.




خط ۸۴: خط ۸۴:
[[آشنایی با مکتب کبرویه]]، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
[[آشنایی با مکتب کبرویه]]، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]


کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهمّ و بلند و تمهیدی برای ورود به بحث نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 354 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل دیده می‌شود.
کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهمّ و بلند و تمهیدی برای ورود به بحث نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 354 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل دیده می‌شود.


==پانویس ==
==پانویس ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش