۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR50486J1.jpg | عنوان =الفکوک في أسرار مستندات حکم الفصو...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''الفکوک في أسرار مستندات حکم الفصوص للشیخ الأکبر محیيالدین إبن عربي''' عنوان اثری است یک جلدی به زبان عربی از صدرالدین قونوی(م | '''الفکوک في أسرار مستندات حکم الفصوص للشیخ الأکبر محیيالدین إبن عربي''' عنوان اثری است یک جلدی به زبان عربی از [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]](م 673ق) با موضوع عرفان نظری. قونوی این کتاب را در رمزگشایی مطالب و مستندات فصوص الحکم [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین عربی]] نگاشته است. کتاب به تحقیق دکتر [[کیالی، عاصم ابراهیم|عاصم ابراهیم کیالی]] رسیده. | ||
با توجه به اینکه محیالدین با مادر صدرالدین قونوی ازدواج کرده و وی در آغوش محیالدین و با شیوه تربیتی او بزرگ شده، شاید بتوان قونوی را بهترین شارح آثار وی دانست. ازاینرو پرده برداشتن از مطالب محیالدین در فصوص، توسط قونوی در این کتاب، حاوی مطالب مهم و ارزشمندی است. | با توجه به اینکه [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] با مادر [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] ازدواج کرده و وی در آغوش [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] و با شیوه تربیتی او بزرگ شده، شاید بتوان قونوی را بهترین شارح آثار وی دانست. ازاینرو پرده برداشتن از مطالب [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] در فصوص، توسط قونوی در این کتاب، حاوی مطالب مهم و ارزشمندی است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شارح در مقدمه خود بر کتاب درباره آن مینویسد: برای خوانندگان گرامی که اهتمام به تصوف و علم روحی جبروتی دارند، کتاب «الفکوک فی أسرار مستندات حکم الفصوص» اثر شیخ صدرالدین محمد بن اسحاق قونوی رومی را تقدیم میکنیم که از بزرگان شاگردان شیخ اکبر است که علوم وی را به ارث برده. محیالدین با مادر صدرالدین ازدواج کرده و وی در آغوش محیالدین بزرگ شده است و ازاینرو بسیار به ابن عربی نزدیک بوده است و روحش از علوم شیخ اکبر سیراب شده و به نظر میرسد بهترین اشخاص برای رمزگشایی از عبارات محیالدین باشد. | شارح در مقدمه خود بر کتاب درباره آن مینویسد: برای خوانندگان گرامی که اهتمام به تصوف و علم روحی جبروتی دارند، کتاب «الفکوک فی أسرار مستندات حکم الفصوص» اثر شیخ [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین محمد بن اسحاق قونوی رومی]] را تقدیم میکنیم که از بزرگان شاگردان شیخ اکبر است که علوم وی را به ارث برده. [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] با مادر صدرالدین ازدواج کرده و وی در آغوش [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] بزرگ شده است و ازاینرو بسیار به ابن عربی نزدیک بوده است و روحش از علوم شیخ اکبر سیراب شده و به نظر میرسد بهترین اشخاص برای رمزگشایی از عبارات [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] باشد. | ||
همانطور که قونوی میگوید: کتاب فصوص الحکم شیخ اکبر از نفیسترین مختصرات تصانیف اوست و از خواتیم منشآت و آخرین کتابهای اوست که از منبع مقام محمدی و مشرب ذاتی جمعی احدی بر وی وارد شده است. ازاینرو این کتاب مشتمل بر زبده ذوق پیامبر اکرم(ص) در علم به الله تعالی است و همچنین اشاره دارد به ذوائق اکابر اولیا و انبیائی که در آن ذکر شدهاند و مرشدی است بر خلاصه اذواق آنان و آنچه مقامات کمال هرکدام، در خود دارد.<ref>ر.ک: مقدمه محقق بر کتاب، ص3-4</ref> | همانطور که [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|قونوی]] میگوید: کتاب فصوص الحکم شیخ اکبر از نفیسترین مختصرات تصانیف اوست و از خواتیم منشآت و آخرین کتابهای اوست که از منبع مقام محمدی و مشرب ذاتی جمعی احدی بر وی وارد شده است. ازاینرو این کتاب مشتمل بر زبده ذوق پیامبر اکرم(ص) در علم به الله تعالی است و همچنین اشاره دارد به ذوائق اکابر اولیا و انبیائی که در آن ذکر شدهاند و مرشدی است بر خلاصه اذواق آنان و آنچه مقامات کمال هرکدام، در خود دارد.<ref>ر.ک: مقدمه محقق بر کتاب، ص3-4</ref> | ||
قونوی درباره چرایی نگارش این اثر میگوید: شاگردانم در حل مشکلات این کتاب و پرده برداشتن از مشکلات اسرار کلیه و علوم علیه آن که غذای ارواح صاحبان خرد است، مشتاق بودند... آنان به من پیشنهاد کردند که مهر و موم و قفلهای این مباحث را باز کنم و با بیان و تفصیل مجملاتش، راز مضامینش را بیان نمایم و من نیز پاسخ مثبت به این درخواست دادم. | قونوی درباره چرایی نگارش این اثر میگوید: شاگردانم در حل مشکلات این کتاب و پرده برداشتن از مشکلات اسرار کلیه و علوم علیه آن که غذای ارواح صاحبان خرد است، مشتاق بودند... آنان به من پیشنهاد کردند که مهر و موم و قفلهای این مباحث را باز کنم و با بیان و تفصیل مجملاتش، راز مضامینش را بیان نمایم و من نیز پاسخ مثبت به این درخواست دادم. | ||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
صدرالدین بیان میدارد که این اثر را به علم عقلی کسبی ننگاشته بلکه از باب عنایت محض الهی بر وی آن را مستقیماً و بدون واسطه از خود خداوند متعال دریافت کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص4</ref> | صدرالدین بیان میدارد که این اثر را به علم عقلی کسبی ننگاشته بلکه از باب عنایت محض الهی بر وی آن را مستقیماً و بدون واسطه از خود خداوند متعال دریافت کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص4</ref> | ||
نویسنده، مطالب کتاب را در یک مقدمه و 27 باب جای داده است. بخشی از مطالبی که وی در مقدمه بیان کرده در عبارات فوق(به نقل از محقق کتاب، دکتر عاصم ابراهیم کیالی حسینی شاذلی درقاوی) بیان شد. برای اطلاع از جزئیات بیشتر این مقدمه، میتوانید به صفحات 8 تا 11 کتاب مراجعه نمایید؛ اما قونوی در 27 بابی که در کتاب نگاشته است به پرده برداشتن از رمز مطالبی که محیالدین از آنان سخن گفته، دست زده است. وی در این 27 باب، حول 27 شخصیت از انبیاء و اولیای الهی سخن میگوید و عنوان هرکدام از این فصلها با فکِ ختمِ فص ... آغاز میشود. این انبیاء و اولیاء به ترتیب عبارتند از: آدم، شیث، نوح، ادریس، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، یوسف، هود، صالح، شعیب، لوط، عزیر، عیسی، سلیمان، داود، یونس، ایوب، یحیی، زکریا، الیاس، لقمان، هارون، موسی، خالد، و حضرت محمد مصطفی(ص) علیهمالسلام.<ref>ر.ک: فهرست مطالب کتاب، ص127-128</ref> | نویسنده، مطالب کتاب را در یک مقدمه و 27 باب جای داده است. بخشی از مطالبی که وی در مقدمه بیان کرده در عبارات فوق(به نقل از محقق کتاب، دکتر [[کیالی، عاصم ابراهیم|عاصم ابراهیم کیالی حسینی شاذلی درقاوی]]) بیان شد. برای اطلاع از جزئیات بیشتر این مقدمه، میتوانید به صفحات 8 تا 11 کتاب مراجعه نمایید؛ اما قونوی در 27 بابی که در کتاب نگاشته است به پرده برداشتن از رمز مطالبی که [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] از آنان سخن گفته، دست زده است. وی در این 27 باب، حول 27 شخصیت از انبیاء و اولیای الهی سخن میگوید و عنوان هرکدام از این فصلها با فکِ ختمِ فص ... آغاز میشود. این انبیاء و اولیاء به ترتیب عبارتند از: آدم، شیث، نوح، ادریس، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، یوسف، هود، صالح، شعیب، لوط، عزیر، عیسی، سلیمان، داود، یونس، ایوب، یحیی، زکریا، الیاس، لقمان، هارون، موسی، خالد، و حضرت محمد مصطفی(ص) علیهمالسلام.<ref>ر.ک: فهرست مطالب کتاب، ص127-128</ref> | ||
وقتی به نامهای فوق دقت مینماییم، متوجه میشویم که همگی از انبیاء هستند جز «خالد» که در فصل شماره 26 و پیش از ذکر نام حضرت ختمیمرتبت(ص) اسم وی ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص128</ref> با نگاه به کتاب، میبینیم که صحبت از وی نیز بسیار اندک و در حد نیمصفحه است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص116</ref> | وقتی به نامهای فوق دقت مینماییم، متوجه میشویم که همگی از انبیاء هستند جز «خالد» که در فصل شماره 26 و پیش از ذکر نام حضرت ختمیمرتبت(ص) اسم وی ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص128</ref> با نگاه به کتاب، میبینیم که صحبت از وی نیز بسیار اندک و در حد نیمصفحه است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص116</ref> | ||
==ترجمه «فک ختم فص الخالدی» بهعنوان نمونه== | ==ترجمه «فک ختم فص الخالدی» بهعنوان نمونه== | ||
بدان که اسم صمد، دو معنی دارد: اولی به این اعتبار است که صمد کسی است که جوف ندارد و دیگری، به معنی قصد و التجا است. مراد در اینجا، معنی قصد و التجا است و سِرّ در آن این است که خالد، حکم نبوتش را در حس(عالم مادی) با قومش، اظهار نکرد زیرا آنان با وی به مخالفت برمیخواستند. وی به آنان سفارش کرد که یک سال پس از مرگش به سر قبرش بیایند، آنگاه اگر گلهای از گوسفندان، از کنارشان میگذشت که الاغی با دم بریده نیز در آن بود، او را از قبرش بیرون بیاورند تا از آنچه که حقتعالی وی را از آن مطلع کرده، به آنان خبر دهد. پسرانش نتوانستند این کار را انجام دهند و ازاینرو مفاد نبوتش ظاهر نشد و _همانطور که شیخ ما محیالدین به آن اشاره کرده_ نبوت او در همان عالم برزخ ماند. درهرحال تفصیل قصه او در احادیث و اخبار مذکور است و چون احکام نبوت وی در این موطن(دنیای مادی) ظاهر نشد، پیامبر(ص) نیز وی را از انبیا نشمرده است و ازاینرو همواره میفرمودند: «أنا اولی الناس بعیسی بن مریم، فإنه لیس بینی و بینه نبی» یعنی من سزاوارترین مردم به عیسی بن مریم هستم زیرا میان من و او پیامبری وجود ندارد. درهرحال به نکته مذکور، توجه داشته باش و مرشد، خداست.<ref>ر.ک: همان</ref> | بدان که اسم صمد، دو معنی دارد: اولی به این اعتبار است که صمد کسی است که جوف ندارد و دیگری، به معنی قصد و التجا است. مراد در اینجا، معنی قصد و التجا است و سِرّ در آن این است که خالد، حکم نبوتش را در حس(عالم مادی) با قومش، اظهار نکرد زیرا آنان با وی به مخالفت برمیخواستند. وی به آنان سفارش کرد که یک سال پس از مرگش به سر قبرش بیایند، آنگاه اگر گلهای از گوسفندان، از کنارشان میگذشت که الاغی با دم بریده نیز در آن بود، او را از قبرش بیرون بیاورند تا از آنچه که حقتعالی وی را از آن مطلع کرده، به آنان خبر دهد. پسرانش نتوانستند این کار را انجام دهند و ازاینرو مفاد نبوتش ظاهر نشد و _همانطور که شیخ ما [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین]] به آن اشاره کرده_ نبوت او در همان عالم برزخ ماند. درهرحال تفصیل قصه او در احادیث و اخبار مذکور است و چون احکام نبوت وی در این موطن(دنیای مادی) ظاهر نشد، پیامبر(ص) نیز وی را از انبیا نشمرده است و ازاینرو همواره میفرمودند: «أنا اولی الناس بعیسی بن مریم، فإنه لیس بینی و بینه نبی» یعنی من سزاوارترین مردم به عیسی بن مریم هستم زیرا میان من و او پیامبری وجود ندارد. درهرحال به نکته مذکور، توجه داشته باش و مرشد، خداست.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش