۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حـ' به 'ح') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
اهمیت تاریخ ابن بشر از این جهت است که نویسندهاش با دیدگاه نافذ و اطلاعات وسیع و علم فراوانش توانسته است اتفاقات پیش از اولین قیام دولت سعودی و ظهور دعوت اصلاحی را رصد کند. اگرچه عنوان کتاب از تاریخ اقلیم واحدی حکایت دارد، اما خواننده اتفاقات این کتاب تاریخی، آن را مشتمل بر بیشتر اقالیم جزیرةالعرب مییابد. در حقیقت نویسنده این اثر نیز مانند دیگر آثار تاریخی فقط تاریخ آن اقلیم را بیان نمیکند؛ بهعنوان مثال «تاريخ ابن يوسف» بهطور خاص مشتمل بر تاریخ وشم و اشیقر نیز هست. روشن است که نویسنده عنوان کتاب را بهاقتصار نجد گذاشته است؛ به این اعتبار که مقصودش رصد حوادث تاریخی مرتبط با تاریخ نجد و بزرگان این شهر است، ولذا ذکر سرزمینهای دیگر نیز به جهت نفوذ حکومت سعودی به نجد و مقدار ارتباط حاکمان نجد با امرای آن سرزمینها ذکر میشود<ref>ر.ک: همان، ص7-5</ref>. | اهمیت تاریخ ابن بشر از این جهت است که نویسندهاش با دیدگاه نافذ و اطلاعات وسیع و علم فراوانش توانسته است اتفاقات پیش از اولین قیام دولت سعودی و ظهور دعوت اصلاحی را رصد کند. اگرچه عنوان کتاب از تاریخ اقلیم واحدی حکایت دارد، اما خواننده اتفاقات این کتاب تاریخی، آن را مشتمل بر بیشتر اقالیم جزیرةالعرب مییابد. در حقیقت نویسنده این اثر نیز مانند دیگر آثار تاریخی فقط تاریخ آن اقلیم را بیان نمیکند؛ بهعنوان مثال «تاريخ ابن يوسف» بهطور خاص مشتمل بر تاریخ وشم و اشیقر نیز هست. روشن است که نویسنده عنوان کتاب را بهاقتصار نجد گذاشته است؛ به این اعتبار که مقصودش رصد حوادث تاریخی مرتبط با تاریخ نجد و بزرگان این شهر است، ولذا ذکر سرزمینهای دیگر نیز به جهت نفوذ حکومت سعودی به نجد و مقدار ارتباط حاکمان نجد با امرای آن سرزمینها ذکر میشود<ref>ر.ک: همان، ص7-5</ref>. | ||
ابن بشر از شخصیتهای معاصر | ابن بشر از شخصیتهای معاصر محمد بن عـبدالوهاب بود؛ به همین جهت، «عنوان المجد في تاريخ النجد» نزد وهابیت و تاریخپژوهان اهمیت ویژهای دارد. در این کتاب، ابنبشر بهصورت مفصل به حوادث سالهای 1153 تا 1267ق پرداخته است؛ یعنی دقیقاً حوادث تاریخی دوران اول وهابیت. این کتاب بهحدی اهـمیت دارد که عربستان بارها و بارها آن را به چاپ رسانده است. ابن عبداللطیف آلشیخ، مفتی اسبق عربستان، بر این کتاب تقریظ زده و از ابن بشر با عنوان ادیب بزرگ و مشهور نام برده است. الیکسی فاسیلییف، محقق روستبار، میگوید: «دو تاریخنگار نـزد وهـابیت مورد قبول هستند: اول ابن غنام و دوم ابن بشر»<ref>ر.ک: محیطی، مجتبی، ص163</ref>. | ||
چنانکه از نـام کـتاب پیداست، این کتاب به بیان حوادث نجد، که چگونگی پیدایش و ترویج اندیشه وهابیت را تبیین میکند، میپردازد. در انتهای جلد دوم این کتاب، بهصورت مختصر به حوادث نـجد در سالهای 912 تا 1156ق نیز اشاره کرده است. وی نام این بخش از کتاب را «سوابق عنوان المجد في تاريخ نجد» قرار داده که بهصورت مستقل [با مقدمه و تحقیق عبدالله بن محمد منیف] با همین عنوان چاپ شده است. ابـن بشر در ابـتدای ایـن فصل بیان میکند که | چنانکه از نـام کـتاب پیداست، این کتاب به بیان حوادث نجد، که چگونگی پیدایش و ترویج اندیشه وهابیت را تبیین میکند، میپردازد. در انتهای جلد دوم این کتاب، بهصورت مختصر به حوادث نـجد در سالهای 912 تا 1156ق نیز اشاره کرده است. وی نام این بخش از کتاب را «سوابق عنوان المجد في تاريخ نجد» قرار داده که بهصورت مستقل [با مقدمه و تحقیق عبدالله بن محمد منیف] با همین عنوان چاپ شده است. ابـن بشر در ابـتدای ایـن فصل بیان میکند که مراد وی از «سـوابق»، حوادثی است که قبل از محمد بن عبدالوهاب اتفاق افتاده است<ref>ر.ک: همان، ص164</ref>. | ||
محقق کتاب در توضیح معنای «سوابق» که در عنوان کتاب آمده و در ابتدای هر خبر نیز با لفظ مفرد «سابقه» آمده است - با اینکه گاهی خبر دارای سابقه نیست - مینویسد: در اصطلحاح علمای شرع به معنای اتفاقی است که قاضی درباره آن حکمی میدهد که سابقه پیشین ندارد. همچنین چهبسا به معنای اتفاقی باشد که پیش از آن ذکر نشده یا مشهور نیست<ref>ر.ک: مقدمه، ص8</ref>. | محقق کتاب در توضیح معنای «سوابق» که در عنوان کتاب آمده و در ابتدای هر خبر نیز با لفظ مفرد «سابقه» آمده است - با اینکه گاهی خبر دارای سابقه نیست - مینویسد: در اصطلحاح علمای شرع به معنای اتفاقی است که قاضی درباره آن حکمی میدهد که سابقه پیشین ندارد. همچنین چهبسا به معنای اتفاقی باشد که پیش از آن ذکر نشده یا مشهور نیست<ref>ر.ک: مقدمه، ص8</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
نویسنده در انتهای کتاب پس از اشاره به اینکه سوابق حوادث پیش از 1157ق و پیمان درعیه است. از حکومت آل سعود در نجد با عنوان ولایت اسلامی که عمل به کلمه شریفه «لا إله إلا الله» را زنده کرد یاد میکند که در راه خدا جهاد کردند و شعائر اسلام را زنده و اعتقادات و متعبدات همانند عبادت بتها را باطل نمودند. جالب آنکه مینویسد: «حقنت الدماء وأوفي بالذمام»<ref>ر.ک: همان، ص168</ref>. | نویسنده در انتهای کتاب پس از اشاره به اینکه سوابق حوادث پیش از 1157ق و پیمان درعیه است. از حکومت آل سعود در نجد با عنوان ولایت اسلامی که عمل به کلمه شریفه «لا إله إلا الله» را زنده کرد یاد میکند که در راه خدا جهاد کردند و شعائر اسلام را زنده و اعتقادات و متعبدات همانند عبادت بتها را باطل نمودند. جالب آنکه مینویسد: «حقنت الدماء وأوفي بالذمام»<ref>ر.ک: همان، ص168</ref>. | ||
ابـن بشر بـهگونهای در حق محمد بن عبدالوهاب سخن گفته است که گویی پیامبری جدید در قرن دوازدهم طـلوع کـرده و بـه او وحی میشده است. او با ذوقزدگی خاصی به جنایات وهابیت پرداخته و از این جنایات با عنوان «فـتوحات» یـاد | ابـن بشر بـهگونهای در حق محمد بن عبدالوهاب سخن گفته است که گویی پیامبری جدید در قرن دوازدهم طـلوع کـرده و بـه او وحی میشده است. او با ذوقزدگی خاصی به جنایات وهابیت پرداخته و از این جنایات با عنوان «فـتوحات» یـاد میکند. کلمه «فتوحات» برای جایی بهکار میرود که مردم آن منطقه مشرک هـستند و اسلام برای نخستین بار به آن منطقه وارد شده است... بنابراین، اسـتفاده از کـلمه «فـتوحات» توسط ابن بشر، دارای معنای خاصی است کـه بـر شرک مردم نجد دلالت دارد. این در حالی است که مردم نجد پیرو مذهب حنبلی و از اهـلسنت بودند<ref>ر.ک: محیطی، مجتبی، ص165</ref>. | ||
در رابطه با «جلوگیری از خونریزی و حفظ آبروی مردم» نیز همین بس که در «عنوان المجد في تاريخ النجد» به حمله وهابیت به کربلا اشاره شده است: «آنها از دیوارهای شهر بالا رفتند و مردم را غافلگیر کردند و غالب اهالی کربلا را در بازارها و خانهها کشتند و قبه واقع بر مزار امام حسین(ع) را خراب کردند. آنان در حالی شهر را ترک کردند که حدود دو هزار نفر را کشته بودند»<ref>ر.ک: کاشانیان، مصطفی، ص125</ref>. | در رابطه با «جلوگیری از خونریزی و حفظ آبروی مردم» نیز همین بس که در «عنوان المجد في تاريخ النجد» به حمله وهابیت به کربلا اشاره شده است: «آنها از دیوارهای شهر بالا رفتند و مردم را غافلگیر کردند و غالب اهالی کربلا را در بازارها و خانهها کشتند و قبه واقع بر مزار امام حسین(ع) را خراب کردند. آنان در حالی شهر را ترک کردند که حدود دو هزار نفر را کشته بودند»<ref>ر.ک: کاشانیان، مصطفی، ص125</ref>. |
ویرایش