۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کـ' به 'ک') |
جز (جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]] در مقاله دوم، به شمارش علامات امزجه کامله میپردازد، تا با شناخت آنها، شناخت مزاج اعتدال و اختلال میسر شود. مقاله سوم کتاب هم در بیان دلالت اعضای جزئیه بر احوال نفسیه است که در هفده فصل، بهصورت کامل بیان شده است و با پایان این فصول، مطالب کتاب پایان میپذیرد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص12</ref>. | [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]] در مقاله دوم، به شمارش علامات امزجه کامله میپردازد، تا با شناخت آنها، شناخت مزاج اعتدال و اختلال میسر شود. مقاله سوم کتاب هم در بیان دلالت اعضای جزئیه بر احوال نفسیه است که در هفده فصل، بهصورت کامل بیان شده است و با پایان این فصول، مطالب کتاب پایان میپذیرد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص12</ref>. | ||
طبق تشخیص دکتر یوسف مراد، در کتاب [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]] | طبق تشخیص دکتر یوسف مراد، در کتاب [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]] آنچه بـیشتر اصالت دارد، فصل ششم و هفتم مقاله اول است و نیز باب دوم و سوم از مقاله دوم که در اینگونه کتب بهکلی تازگی دارد. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] عوامل اجتماعی را هم تا حدی وارد علم فراست کرده است؛ چنانکه گـوید: والاتـباران، بـرتریطلب و بلندجویند و گاه به سبب سرگرانی و غرور، از طلب دانش و آمـوختن حرفهای سودمند، وامیمانند و خوار و نیازمند و ناتوان از کار درمیآیند، اما توانگران تسلططلبند و دیگران را خوار میشمرند و چون بـه کسب مـال نایل شوند، خود را فـایز به همه خیرات میانگارند و عموم مردمان را | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] عوامل اجتماعی را هم تا حدی وارد علم فراست کرده است؛ چنانکه گـوید: والاتـباران، بـرتریطلب و بلندجویند و گاه به سبب سرگرانی و غرور، از طلب دانش و آمـوختن حرفهای سودمند، وامیمانند و خوار و نیازمند و ناتوان از کار درمیآیند، اما توانگران تسلططلبند و دیگران را خوار میشمرند و چون بـه کسب مـال نایل شوند، خود را فـایز به همه خیرات میانگارند و عموم مردمان را نسبت بـه خـویش حسود مـیپندارند و در ایـن میان مالداران ریشهدار و اصیل از نودولتان نجیبترند؛ چنانکه [[امام علی علیهالسلام|علی بن ابیطالب(ع)]] فرموده است: «عليكم ببطون شبعت ثم جاعت فإن آثار الكرم فيها باقية و إياكم و بطونا جاعت ثم شبعت فإن آثار اللؤم فيها باقية». در مجموع، توانگران ستمگر هستند و با این باور که مال داشتن، ایشان را از منع و مجازات مصون میدارد. کسانی که برحسب اتفاق بر مالی دست یافتهاند، لذتجوی و لاابـالی و بررویهم خوشبینند. جوان، جاهجوی است و چندان مالدوست نیست. خوشباور است و بررویهم دلنازکتر و خوشبینتر و آزرمگینتر؛ چراکه به فطرت نزدیکتر است و از تجربت و سرد و گرمی چشیدگی روزگار دورتر و بـه هـمین قیاس و بررویهم پیران دیرباور هستند و محافظهکارتر و شکاکتر؛ یا حکمی نمیکنند و یا حکم به همان که بوده میکنند و غالبا با قید اگـر و شـاید حرف میزنند؛ لذا چون جوان در حب و بـغض تندرو نیستند و نظر به آنکه سختیها کشیدهاند، به دست آوردن مال را از ثنای جمیل دوستتر دارند. و رویهمرفته احساس تعظیم کمتری نسبت به چیزها و کسان مـیکنند؛ چـراکه نظایر آن را بسیار دیـدهاند و تـرس بر ایشان غالب است. عاقبتاندیشترند و آرامتر؛ لذا عدالت و امیر عادل را خواهانند<ref>ر.ک: آذرنگ عبدالحسین و دیگران، ص132-133</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش