۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ فصوص الحکم (فارابی ) را به فصوص الحكم (فارابي) منتقل کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'فارابى' به 'فارابى') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
«فصوص الحكم»، تأليف معلم ثانى، ابو نصر فارابى(متوفى 339ق)، به زبان عربى است. كتاب، يك رساله فلسفى - عرفانى است و در آن به ادله اثبات وجود خدا و صفات و افعال او پرداخته شده است. | «فصوص الحكم»، تأليف معلم ثانى، ابو نصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]](متوفى 339ق)، به زبان عربى است. كتاب، يك رساله فلسفى - عرفانى است و در آن به ادله اثبات وجود خدا و صفات و افعال او پرداخته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
كتاب«فصوص الحكمة»، در بين مورخان فلسفه اسلامى و كسانى كه در مقام كاوش در سير تفكر فلسفى اسلامى بودهاند، هياهويى برپا كرده است. هنوز به درستى معلوم نيست كه اين كتاب، واقعاً از آن حكيم ابو نصر فارابى است يا متعلق به شيخ الرئيس، ابو على سينا يا از آن مؤلف ديگرى است. با آنكه صحت انتساب اين كتاب به | كتاب«فصوص الحكمة»، در بين مورخان فلسفه اسلامى و كسانى كه در مقام كاوش در سير تفكر فلسفى اسلامى بودهاند، هياهويى برپا كرده است. هنوز به درستى معلوم نيست كه اين كتاب، واقعاً از آن حكيم ابو نصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] است يا متعلق به شيخ الرئيس، ابو على سينا يا از آن مؤلف ديگرى است. با آنكه صحت انتساب اين كتاب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، در اين اواخر مورد ترديد قرار گرفته، دليلى كه اقامه شده، كافى به نظر نمىرسد و بيشتر احتمال آن است كه اين كتاب، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] يا دست كم از يكى از شاگردان وى بوده باشد. | ||
مباحث كتاب از حيث تقسيمبندى علوم به«الهيات خاص» يا«الهيات بالمعنى الاخص» مربوط مىشود؛ يعنى بحث از دلايل اثبات وجود خدا، صفات و افعال او. فارابى در اين كتاب، بحثى از«امور عامه» يا«الهيات عام»، به ميان نمىآورد و محور بحثها، همان شناخت خداوند و صفات كماليه او و نسبتى است كه با جهان و آفريدهها دارد؛ به عبارت روشنتر، در كتاب«فصوص»، بحث از علت و معلول، حادث و قديم، ثابت و سيال، عينى و ذهنى، واحد و كثير، قوه و فعل، به ميان نمىآيد، زيرا اين مطالب، در رديف مسائل الهيات عام يا متافيزيك و فلسفه اولى قرار مىگيرند، نه خداشناسى و بحث از ذات و صفات و افعال بارى تعالى. | مباحث كتاب از حيث تقسيمبندى علوم به«الهيات خاص» يا«الهيات بالمعنى الاخص» مربوط مىشود؛ يعنى بحث از دلايل اثبات وجود خدا، صفات و افعال او. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در اين كتاب، بحثى از«امور عامه» يا«الهيات عام»، به ميان نمىآورد و محور بحثها، همان شناخت خداوند و صفات كماليه او و نسبتى است كه با جهان و آفريدهها دارد؛ به عبارت روشنتر، در كتاب«فصوص»، بحث از علت و معلول، حادث و قديم، ثابت و سيال، عينى و ذهنى، واحد و كثير، قوه و فعل، به ميان نمىآيد، زيرا اين مطالب، در رديف مسائل الهيات عام يا متافيزيك و فلسفه اولى قرار مىگيرند، نه خداشناسى و بحث از ذات و صفات و افعال بارى تعالى. | ||
«الهيات عام» يا امور عامه يا ما بعد الطبيعه يا فلسفه اولى، فلسفه عليا و به قول بو على در«دانشنامه علايى»، علم پيشين و دانش برين، همه نامهايى براى فلسفه نظرى هستند كه در عرف امروزيان، متافيزيك، نام گرفته است كه موضوع آن سخن گفتن از احكام و عوارض هستى مطلق يا«موجود بما هو موجود» است؛ به تعبير ديگر، الهيات عام، همان دانش فراگير و پرگستره فلسفه است كه فيلسوفان مسلمان در نسلهاى متوالى، همواره در تعريف آن و تعيين و گزينش موضوع آن، وفاق و همسان انديشى داشته و چنين گفتهاند: «فلسفه، عبارت است از علم به احوال موجود از آن جهت كه موجود است، نه از آن جهت كه تعيّن خاص دارد؛ مثلاً، جسم يا كم، يا كيف، يا انسان، يا گياه و غيره است». | «الهيات عام» يا امور عامه يا ما بعد الطبيعه يا فلسفه اولى، فلسفه عليا و به قول بو على در«دانشنامه علايى»، علم پيشين و دانش برين، همه نامهايى براى فلسفه نظرى هستند كه در عرف امروزيان، متافيزيك، نام گرفته است كه موضوع آن سخن گفتن از احكام و عوارض هستى مطلق يا«موجود بما هو موجود» است؛ به تعبير ديگر، الهيات عام، همان دانش فراگير و پرگستره فلسفه است كه فيلسوفان مسلمان در نسلهاى متوالى، همواره در تعريف آن و تعيين و گزينش موضوع آن، وفاق و همسان انديشى داشته و چنين گفتهاند: «فلسفه، عبارت است از علم به احوال موجود از آن جهت كه موجود است، نه از آن جهت كه تعيّن خاص دارد؛ مثلاً، جسم يا كم، يا كيف، يا انسان، يا گياه و غيره است». | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
«الهيات خاص» يا«الهيات بالمعنى الاخص»، آن چيزى است كه امروزه غربيان از آن به«تئولوژى» تعبير مىكنند و در زبان فارسى«خدا شناسى»گفته مىشود. پس از نظر حكيمان اسلامى، الهيات خاص، بحث در زمينه شناخت خداوند و صفات و افعال اوست. حكيمان مسلمان اين علم را باارزشترين علمها در باره باارزشترين معلومها، مىدانند. | «الهيات خاص» يا«الهيات بالمعنى الاخص»، آن چيزى است كه امروزه غربيان از آن به«تئولوژى» تعبير مىكنند و در زبان فارسى«خدا شناسى»گفته مىشود. پس از نظر حكيمان اسلامى، الهيات خاص، بحث در زمينه شناخت خداوند و صفات و افعال اوست. حكيمان مسلمان اين علم را باارزشترين علمها در باره باارزشترين معلومها، مىدانند. | ||
علاقه خاص فارابى به تصوف، بيش از هر جا در اين كتاب آشكار مىشود. از ظاهر كتاب چنين برمىآيد كه براى بيان اصول فلسفه مشايى نوشته شده، ولى در باطن مشتمل بر يك دوره عرفان است و به همين منظور است كه در زمان حاضر در ايران تدريس مىشود. در قرنهاى متوالى، چندين شرح و تفسير بر اين كتاب نوشته شده كه مهمترين آنها شرح اسماعيل حسينى فارانى است و اين خود، گواه آن است كه اين كتاب چه تأثير عظيمى در جهان اسلامى داشته است. | علاقه خاص [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به تصوف، بيش از هر جا در اين كتاب آشكار مىشود. از ظاهر كتاب چنين برمىآيد كه براى بيان اصول فلسفه مشايى نوشته شده، ولى در باطن مشتمل بر يك دوره عرفان است و به همين منظور است كه در زمان حاضر در ايران تدريس مىشود. در قرنهاى متوالى، چندين شرح و تفسير بر اين كتاب نوشته شده كه مهمترين آنها شرح اسماعيل حسينى فارانى است و اين خود، گواه آن است كه اين كتاب چه تأثير عظيمى در جهان اسلامى داشته است. | ||
فصوص، در زبان عربى جمع«فص» است و فص به معنى«نگين انگشترى» است و فصوص الحكم؛ يعنى گوهرهاى حكمت. شايد وجه نامگذارى كتاب«فصوص»، اين باشد كه حكيم فارابى در پى آن است تا به ما بگويد كه الهيات خاص و مباحث خدا شناسى، به منزله نگينهاى حكمت است؛ همانطور كه ارزش و شرافت انگشترى به نگين اوست، الهيات خاص نيز به منزله نگينى است در انگشترى الهيات عام و به آن ارزش و ارج و والايى مىبخشد. | فصوص، در زبان عربى جمع«فص» است و فص به معنى«نگين انگشترى» است و فصوص الحكم؛ يعنى گوهرهاى حكمت. شايد وجه نامگذارى كتاب«فصوص»، اين باشد كه حكيم [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در پى آن است تا به ما بگويد كه الهيات خاص و مباحث خدا شناسى، به منزله نگينهاى حكمت است؛ همانطور كه ارزش و شرافت انگشترى به نگين اوست، الهيات خاص نيز به منزله نگينى است در انگشترى الهيات عام و به آن ارزش و ارج و والايى مىبخشد. | ||
از نكات جالبى كه در حقيقت از ويژگىهاى بسيار مهم اين كتاب محسوب مىشود، يكى اين است كه ما براى نخستين بار مىبينيم كه«موجود ممكن» مركب از ماهيت و وجود، دانسته شده است، همان كه قرنها بعد، در«شرح منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى مىخوانيم كه: «كل ممكن زوج تركيبى له ماهية و وجود.» | از نكات جالبى كه در حقيقت از ويژگىهاى بسيار مهم اين كتاب محسوب مىشود، يكى اين است كه ما براى نخستين بار مىبينيم كه«موجود ممكن» مركب از ماهيت و وجود، دانسته شده است، همان كه قرنها بعد، در«شرح منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى مىخوانيم كه: «كل ممكن زوج تركيبى له ماهية و وجود.» | ||
ويژگى ديگرى كه در اين كتاب به چشم مىخورد، اين است كه باز مىبينيم، فارابى براى نخستين بار در اين كتاب به طريقه صديقين از نظر در خود هستى و حقيقت آن، اثبات ذات واجب تعالى مىكند. به گفته صاحب نظران و فيلسوفان بصير معاصر، اين«برهان صديقين»، در ميان براهين مختلف خدا شناسى اتقن و اسد براهين است و برهانى است كه اگر چه مقدمات دشوارى دارد، ولى حقاً استوار و خدشه ناپذير است، كه هستى خداوند را اثبات مىكند. | ويژگى ديگرى كه در اين كتاب به چشم مىخورد، اين است كه باز مىبينيم، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] براى نخستين بار در اين كتاب به طريقه صديقين از نظر در خود هستى و حقيقت آن، اثبات ذات واجب تعالى مىكند. به گفته صاحب نظران و فيلسوفان بصير معاصر، اين«برهان صديقين»، در ميان براهين مختلف خدا شناسى اتقن و اسد براهين است و برهانى است كه اگر چه مقدمات دشوارى دارد، ولى حقاً استوار و خدشه ناپذير است، كه هستى خداوند را اثبات مىكند. | ||
و اما در باب«علم خداوند» هم، فارابى در اين كتاب نظريهاى را ابراز مىدارد كه اگر چه مىتوان در آن تشكيك كرد، ليكن حاوى نكاتى است كه از ويژگىهاى اين كتاب به شمار مىآيد. فارابى در باب«علم خداوند»، همان نظرى را ابراز مىدارد كه قرنها پس از او توسط مؤسس«حكمت متعاليه»، صدر محققان و فيلسوفان اسلامى، ملا صدراى شيرازى ارائه شده است و علم خداوند تعالى را به اشيا، عين علم او به ذات خويش مىداند. سخن فارابى در اين مورد چنين است: «خداى تبارك و تعالى، علمش به ذات خود، عين علم او به موجودات است، پس حق، تمام اشيا است به يكتايى و فردانيت و داخل در اشيا است از احاطه وجود و خارج از اشيا است در ماهيت و حدود». و اين نظر، همان نظر مرحوم ملا صدرا است كه به« علم اجمالى در عين كشف تفصيلى»، معروف است. | و اما در باب«علم خداوند» هم، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در اين كتاب نظريهاى را ابراز مىدارد كه اگر چه مىتوان در آن تشكيك كرد، ليكن حاوى نكاتى است كه از ويژگىهاى اين كتاب به شمار مىآيد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در باب«علم خداوند»، همان نظرى را ابراز مىدارد كه قرنها پس از او توسط مؤسس«حكمت متعاليه»، صدر محققان و فيلسوفان اسلامى، ملا صدراى شيرازى ارائه شده است و علم خداوند تعالى را به اشيا، عين علم او به ذات خويش مىداند. سخن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در اين مورد چنين است: «خداى تبارك و تعالى، علمش به ذات خود، عين علم او به موجودات است، پس حق، تمام اشيا است به يكتايى و فردانيت و داخل در اشيا است از احاطه وجود و خارج از اشيا است در ماهيت و حدود». و اين نظر، همان نظر مرحوم ملا صدرا است كه به« علم اجمالى در عين كشف تفصيلى»، معروف است. | ||
نكته ديگر، اينكه رساله«فصوص» | نكته ديگر، اينكه رساله«فصوص» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، يك رساله فلسفى - عرفانى است. فصل مشبعى در«علم النفس» دارد، فاصله ميان برهان و عرفان در اين رساله از ميان برداشته شده است. پاى عقل با راه دل و پاى دل با راه عقل در پيمودن و سلوك به سوى مقصد اعلا عميقاً تعاون و هميارى دارند. به علاوه كوشش براى ايجاد همآهنگى بين حكمت و شريعت و عقل و شرع در اين رساله، كاملاً مشهود است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در برخى از فصها، استناد به آيات قرآن مىكند و گاهى هم فقط به ذكر مضمون آيهاى اكتفا مىورزد، ولى خود آيه را نمىآورد. آشنايان با تاريخ فلسفه اسلامى به خوبى مىدانند كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از پيشگامان وادى«تطابق دين و فلسفه» و همآهنگى عقل و شرع است و كوششهاى فراوانى براى«وحدت دين و فلسفه» انجام داده است. | ||
فارابى بر اين اعتقاد است كه دين و فلسفه، منشأ صدور واحد دارند. او معتقد است كه مصدر اصلى دين و فلسفه، عقل فعال است. كوششى كه فارابى به منظور ايجاد تفاهم و همآهنگى بين دين و فلسفه آغاز كرد، بعدها توسط حكيمانى همچون ابن رشد، خواجه نصير، ابن سينا، غزالى و... تداوم يافت و با صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى، فليسوف كبير اسلامى و مؤسس حكمت متعاليه اسلامى به اوج خود رسيد. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بر اين اعتقاد است كه دين و فلسفه، منشأ صدور واحد دارند. او معتقد است كه مصدر اصلى دين و فلسفه، عقل فعال است. كوششى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به منظور ايجاد تفاهم و همآهنگى بين دين و فلسفه آغاز كرد، بعدها توسط حكيمانى همچون ابن رشد، خواجه نصير، ابن سينا، غزالى و... تداوم يافت و با صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى، فليسوف كبير اسلامى و مؤسس حكمت متعاليه اسلامى به اوج خود رسيد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/11663 مطالعه کتاب فصوص الحکم (فارابی ) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/11663 مطالعه کتاب فصوص الحکم (فارابی ) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش