۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
کتاب صدای سخن عشق نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی عشق پرداخته است. چنانکه از فهرست کتاب بر میآید جای خالی برای بحث دیگر باقی نگذاشته و تمامیّت عشق را با همهی جوانب آن مورد مداقّه قرار داده است. مقدّمه ای گویا و روان در ابتدای راه خواننده قرار دارد که وی را با هویّت و ماهیّت اثر آشنا میکند و معلوم میدارد که نویسنده از چه بابتی سخن خواهد گفت. با این حال نام کتاب با بخش نخست عنوانی واحد دارد. عشق را در همینجا دُرّ دریای معرفت خوانده که ترکیب و توصیفی عالی است. به بزرگانی که عشق را به خوبی تعریف و تحلیل کرده اند اشاره میکند که هر یک در عرفان و عشق دارای نام و منزلتی هستند، در این بین نام کسانی چون: [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدّین عراقی]]، [[روزبهان بقلی شیرازی]]، [[ابن عربی]]، [[ | کتاب صدای سخن عشق نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی عشق پرداخته است. چنانکه از فهرست کتاب بر میآید جای خالی برای بحث دیگر باقی نگذاشته و تمامیّت عشق را با همهی جوانب آن مورد مداقّه قرار داده است. مقدّمه ای گویا و روان در ابتدای راه خواننده قرار دارد که وی را با هویّت و ماهیّت اثر آشنا میکند و معلوم میدارد که نویسنده از چه بابتی سخن خواهد گفت. با این حال نام کتاب با بخش نخست عنوانی واحد دارد. عشق را در همینجا دُرّ دریای معرفت خوانده که ترکیب و توصیفی عالی است. به بزرگانی که عشق را به خوبی تعریف و تحلیل کرده اند اشاره میکند که هر یک در عرفان و عشق دارای نام و منزلتی هستند، در این بین نام کسانی چون: [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدّین عراقی]]، [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی شیرازی]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]، [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدّین کبری]]، [[مولانا]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] دیده میشود<ref>متن، ص 12</ref>. و عنوان کتاب نیز چنان که معلوم است بخشی از بیتی از یک غزل مشهور [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجهی شیراز]] است که در افواه عامه نیز افتاده است. | ||
نویسنده در بخش نخست رد پای عشق را در متون عرفانی و حکمیو همینطور در دل ادیان و مذاهب در شرق و غرب میجوید. گذشته از اسلام و قرآن و حدیث و بیرون از عارفان مسلمان که همه داد عشق داده اند و سرّ عشق را تفسیر کرده اند، نظر بهیهودیت و مسیحیت و | نویسنده در بخش نخست رد پای عشق را در متون عرفانی و حکمیو همینطور در دل ادیان و مذاهب در شرق و غرب میجوید. گذشته از اسلام و قرآن و حدیث و بیرون از عارفان مسلمان که همه داد عشق داده اند و سرّ عشق را تفسیر کرده اند، نظر بهیهودیت و مسیحیت و تورات و انجیل میدوزد و از دریچهی عارفان مسیحی نیز آن گوهر را ردیابی میکند. آیاتی از انجیل را شاهد میآورد و شعلهی عشق را فروزان میکند. در میان هندیان میرود و هندو و بودائی و دیگر نحله ها را سرشار از عشق میبیند. در ایران باستان سیر میکند و دیانت زرتشت را آمیخته از عشق مییابد و «سپنتا آرمئیتی» را عشق مقدّس میخواند <ref>متن، ص 30</ref>. گذر به معبد دلفی میکند و در یونان باستان هماوا با [[افلاطون]] از «عشق افلاطونی» سخن میگوید<ref>متن، ص 31</ref>. و در مهمانیِ [[افلاطون]] در [[رسالهی مهمانی]] شرکت میکند گوش هوش به سخنان [[سقراط]] حکیم میسپارد و در میان اسطوره های روم و یونان باستان الهه های عشق پاک و ناپاک را جستجو میکند و با آفرودیته آشنا میشود و پورنه را که به منزلهی عشق هرجایی است از دیده میگذراند. | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | ||
بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از فلاسفه ای به مانند [[سهروردی]] وام میگیرد و همین عشقه را در آثار دیگران به مانند [[ابن عربی]] در [[ | بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از فلاسفه ای به مانند [[سهروردی]] وام میگیرد و همین عشقه را در آثار دیگران به مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه|فتوحات]] و یا [[ژندهپیل، احمد|احمد جام]] در [[انس التّائبین]] پی میگیرد. گاهی سری به دواخانهی [[ابن سینا]] میزند و کسانی که آن را مالیخولیا میخوانند از وی نظر میخواهد و رفع ابهام میکند. و سرآخر خود دست به فهرستی بلندبالا از ترکیبات عشق میزند تا خواننده را به دریایی از حیرت فرو برد تا با سباحه ای سنگین به فهم عظمت عشق نایل آید. یافتن معنایی یا معانی ای غیر از آنچه که قاموسها گفته اند و کتابهای فرهنگ بدان اقدام کرده اند از ابداعات و هنرهای نویسنده است که در دریای اندیشهی بزرگان سیر کرده و عشق را با کلماتی چون: آب حیات، آتش، امر کل، بحر بیگران، تسکین، تمکین، شور، خلعت جان، دردانه، درد بی دوا، دریا، زرّ کان، سیمرغ، شاه، شمع دلها، شهر خوشی، گرفتاری و گوهر جان معنا نماید<ref>متن، صص 59-56</ref>. | ||
بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر ستاره های درخشان نبوّت و ولایت. | از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر ستاره های درخشان نبوّت و ولایت. | ||
در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر دسته بندی میکند <ref>متن، صص 258-257</ref>. در یک تقسیم از سوی [[روزبهان بقلی]] در [[عبهر العاشقین]] عشق را به پنج نوع دسته بندی میکند با عناوین: عشق الهی، عشق عقلی، عشق روحانی، عشق بهیمیو عشق طبیعی <ref>متن، صص 263</ref>. این اثر تا انتها از عشق حقیقی و مجازی و ربط آنها سخن میگوید و آنقدر شاهد آیه و حدیث و قول و فعل از عارفان و حکیمان نشان میدهد تا هر مخاطبی به پاسخی مکفی در فهم و شناخت کامل آن برسد. | در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر دسته بندی میکند <ref>متن، صص 258-257</ref>. در یک تقسیم از سوی [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی]] در [[عبهر العاشقین]] عشق را به پنج نوع دسته بندی میکند با عناوین: عشق الهی، عشق عقلی، عشق روحانی، عشق بهیمیو عشق طبیعی <ref>متن، صص 263</ref>. این اثر تا انتها از عشق حقیقی و مجازی و ربط آنها سخن میگوید و آنقدر شاهد آیه و حدیث و قول و فعل از عارفان و حکیمان نشان میدهد تا هر مخاطبی به پاسخی مکفی در فهم و شناخت کامل آن برسد. | ||
ویرایش