۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یک' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - 'نش' به 'نش') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
قسمهای هفتگانه کتاب خود به دو بخش کلان قابل تقسیم است: | قسمهای هفتگانه کتاب خود به دو بخش کلان قابل تقسیم است: | ||
بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را میپروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر میکاود. نویسنده به اینکه اندیشهها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزهها و فرایندهای روانی شکلگرفتهاند و تحول یافتهاند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیلهای جامعهشناختی و | بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را میپروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر میکاود. نویسنده به اینکه اندیشهها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزهها و فرایندهای روانی شکلگرفتهاند و تحول یافتهاند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیلهای جامعهشناختی و روانشناختی استفاده میکند. | ||
بخش دوم، از قسم دوم آغاز میگردد و بحثها بر مبنای موضوع طرح میگردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه میدهد که به واقع در دیگر قسمهای کتاب بهگونهای ضمنی منظور شده است. | بخش دوم، از قسم دوم آغاز میگردد و بحثها بر مبنای موضوع طرح میگردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه میدهد که به واقع در دیگر قسمهای کتاب بهگونهای ضمنی منظور شده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
نگارنده، سپس درباره عقل بهعنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن میگوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوشها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز میکند. نویسنده، عقل را با تکیه بر معنای این واژه تعریف میکند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمیتوان شناخت؛ زیرا آدمی همهچیز را با عقل میشناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟! | نگارنده، سپس درباره عقل بهعنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن میگوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوشها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز میکند. نویسنده، عقل را با تکیه بر معنای این واژه تعریف میکند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمیتوان شناخت؛ زیرا آدمی همهچیز را با عقل میشناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟! | ||
ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی میستاند. این اعتماد را میتوان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی | ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی میستاند. این اعتماد را میتوان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیانشده است. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتابزدهگی و شتابکاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>. | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتابزدهگی و شتابکاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>. |
ویرایش