۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نا' به 'نا') |
جز (جایگزینی متن - 'مم' به 'مم') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در «مجالس النفائس» تألیف امیر علیشیر نوایی، در ذکر شعرایی که میر علیشیر به ملازمت ایشان رفته یا به خدمت میر آمدهاند، به نام مولانا شوقی از ولایت جیجکتو برمیخوریم که یک بیت ترکی و یک بیت فارسی نیز از او ذکر شده و آمده که اصل او از خوارزم است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در «مجالس النفائس» تألیف امیر علیشیر نوایی، در ذکر شعرایی که میر علیشیر به ملازمت ایشان رفته یا به خدمت میر آمدهاند، به نام مولانا شوقی از ولایت جیجکتو برمیخوریم که یک بیت ترکی و یک بیت فارسی نیز از او ذکر شده و آمده که اصل او از خوارزم است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
مرحوم محمدعلی تربیت در کتاب «دانشمندان آذربایجان»، از شوقی مفصلتر سخن گفته است: «شوقی تبریزی از منسوبین خواجه رشیدالدین وزیر بوده، خط نستعلیق را خوب مینوشته، پس از مدتی خدمات لایقه در دارالانشاء | مرحوم محمدعلی تربیت در کتاب «دانشمندان آذربایجان»، از شوقی مفصلتر سخن گفته است: «شوقی تبریزی از منسوبین خواجه رشیدالدین وزیر بوده، خط نستعلیق را خوب مینوشته، پس از مدتی خدمات لایقه در دارالانشاء ساممیرزا، به هند رفته و در کابل سنة 954ق، فوت شده است. همین شوقی است که قبل از میبدی دیوان حضرت علی(ع) را با نظم پارسی در سنه 855ق، به نام سلطان یعقوب ترجمه کرده و نسخهای از آن نزد نگارنده موجود است». این نخستین مأخذی است که شوقی را سراینده ترجمه منظوم دیوان منسوب به حضرت علی(ع) معرفی کرده است؛ حال آنکه هیچیک از تذکرههای معاصر شوقی به این مورد اشاره نکردهاند<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>. | ||
سعید نفیسی در کتاب «تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی» در ذیل شوقی یزدی مینویسد: «از شاعران توانای قرن دهم و مردی خوشگوی بوده و خط نسخ تعلیق را نیکو مینوشته و در انشا دست داشته و به همین جهت مدتی منشی ساممیرزا صفوی بوده است و در شعر نیز مهارت داشته و قصیده را بهتر میسروده و غزل هم میگفته است» و در جای دیگر ذیل همین شوقی یزدی نوشته است: «ظاهراً وی بهجز شوقی یزدی سابقالذکر و از بازماندگان خواجه رشید وزیر بوده و بیشتر در هرات میزیسته و در 963ق، در آن شهر درگذشته و در مزار عبدالله انصاری مدفون شده و از او رباعیات مانده است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | سعید نفیسی در کتاب «تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی» در ذیل شوقی یزدی مینویسد: «از شاعران توانای قرن دهم و مردی خوشگوی بوده و خط نسخ تعلیق را نیکو مینوشته و در انشا دست داشته و به همین جهت مدتی منشی ساممیرزا صفوی بوده است و در شعر نیز مهارت داشته و قصیده را بهتر میسروده و غزل هم میگفته است» و در جای دیگر ذیل همین شوقی یزدی نوشته است: «ظاهراً وی بهجز شوقی یزدی سابقالذکر و از بازماندگان خواجه رشید وزیر بوده و بیشتر در هرات میزیسته و در 963ق، در آن شهر درگذشته و در مزار عبدالله انصاری مدفون شده و از او رباعیات مانده است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
کتاب «احوال و آثار خوشنویسان» نوشته دکتر مهدی بیانی تنها اثری است که به شرح حال شوقی و شوقیها با دیدی نسبتاً منتقدانه پرداخته است. در این کتاب پس از ذکر شرح حال شوقی یزدی (مطابق آنچه | کتاب «احوال و آثار خوشنویسان» نوشته دکتر مهدی بیانی تنها اثری است که به شرح حال شوقی و شوقیها با دیدی نسبتاً منتقدانه پرداخته است. در این کتاب پس از ذکر شرح حال شوقی یزدی (مطابق آنچه ساممیرزا در تحفه سامی نوشته است) و اشاره به مطالب مرحوم تربیت که در کتاب دانشمندان آذربایجان درباره شوقی آمده است، میگوید: «باید دو تن شوقی شاعر خوشنویس وجود داشته بوده باشد: یکی آنکه منشی ساممیرزای صفوی است و در حدود سال 957ق، درگذشته و دیگری آنکه در حدود یکصدوبیست سال پیش از وی میزیسته و دیوان حضرت امیر(ع) را ترجمه منظوم به نام سلطان یعقوب کرده است»<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | ||
از توضیحاتی که تذکرههای متقدم و متأخر درباره شوقی تبریزی (و شوقیهای دیگر) نوشتهاند، مطلبی که سودمند و روشنگر باشد یافت نمیشود. تنها میتوان برای ذکر بخشی از شرح حال این شاعر گمنام، به مقدمه خود او در ترجمه دیوان منسوب اعتماد نمود. آنچنانکه خود در مقدمه ذکر کرده است، برای کسب علم و دانش راهی سفر میشود و مدتی در بغداد اقامت میکند. روزی در هنگام مطالعه دیوان اشعار حضرت علی(ع)، وجد و حال به او دست میدهد و در آن حالت تصمیم میگیرد دیوان را برای کسانی که از عربی آگاهی ندارند، به نظم فارسی ترجمه کند<ref>ر.ک: همان، ص100-99</ref>. | از توضیحاتی که تذکرههای متقدم و متأخر درباره شوقی تبریزی (و شوقیهای دیگر) نوشتهاند، مطلبی که سودمند و روشنگر باشد یافت نمیشود. تنها میتوان برای ذکر بخشی از شرح حال این شاعر گمنام، به مقدمه خود او در ترجمه دیوان منسوب اعتماد نمود. آنچنانکه خود در مقدمه ذکر کرده است، برای کسب علم و دانش راهی سفر میشود و مدتی در بغداد اقامت میکند. روزی در هنگام مطالعه دیوان اشعار حضرت علی(ع)، وجد و حال به او دست میدهد و در آن حالت تصمیم میگیرد دیوان را برای کسانی که از عربی آگاهی ندارند، به نظم فارسی ترجمه کند<ref>ر.ک: همان، ص100-99</ref>. |
ویرایش