۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هع' به 'هع') |
جز (جایگزینی متن - 'هج' به 'هج') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
انتشار اسماعیلیه باطنیه در جاهای متعددی از یمن و اختلاط آنها با زیدیها که اکثریت را تشکیل دادهاند، سبب شده که نقش سیاسی مهمی به هنگام سیطره قوای اجنبی در یمن و در همه اعصار داشته باشند<ref>ر.ک: همان، ص8-7</ref>. | انتشار اسماعیلیه باطنیه در جاهای متعددی از یمن و اختلاط آنها با زیدیها که اکثریت را تشکیل دادهاند، سبب شده که نقش سیاسی مهمی به هنگام سیطره قوای اجنبی در یمن و در همه اعصار داشته باشند<ref>ر.ک: همان، ص8-7</ref>. | ||
در ادامه مقدمه به دیدگاه استاد [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانی]] بهعنوان یکی از اعلام شیعه امامیه معاصر یاد شده که سیمای درگیریها و دشمنیهای بین زیدیه و اسماعیلیه را بهاختصار بیان کرده و توضیح داده که زیدیه و اسماعیلیه از فرق شیعه هستند که بینشان اتفاقات و اختلافاتی وجود دارد. هر دو گروه متفقند که رهبری جامعه اسلامی پس از رحلت نبی اکرم(ص) به بیعت و اختیار نبوده، بلکه به نص رسول(ص) بر یکی از آحاد جامعه بوده و متفقند بر اینکه نص بر [[امام على(ع)|علی(ع)]] و فرزندانش حسن و حسین(ع) صادر شده است؛ | در ادامه مقدمه به دیدگاه استاد [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانی]] بهعنوان یکی از اعلام شیعه امامیه معاصر یاد شده که سیمای درگیریها و دشمنیهای بین زیدیه و اسماعیلیه را بهاختصار بیان کرده و توضیح داده که زیدیه و اسماعیلیه از فرق شیعه هستند که بینشان اتفاقات و اختلافاتی وجود دارد. هر دو گروه متفقند که رهبری جامعه اسلامی پس از رحلت نبی اکرم(ص) به بیعت و اختیار نبوده، بلکه به نص رسول(ص) بر یکی از آحاد جامعه بوده و متفقند بر اینکه نص بر [[امام على(ع)|علی(ع)]] و فرزندانش حسن و حسین(ع) صادر شده است؛ بهجز اینکه زیدیه قائل است به اینکه استمرار امامت پس از امام حسین(ع) به خروج و دعوت صورت میگیرد و در ابتدا این قاعده با خروج امام زید، سپس پسرش یحیی و... تمثل یافت. اما اساعیلیه قائل به استمرار نص الهی پس از حسین(ع) بر امامت [[امام سجاد(ع)|زینالعابدین]] و امام باقر و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق]] و پس از او فرزندش اسماعیل است که در نزد آنها مهدی امت است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
در تمهید کتاب در ضمن دو مبحث ابتدا فرقه زیدیه معرفی و سپس از فرق یا مذاهب آن سخن رفته است. در مبحث دوم نیز باطنیه و مهمترین فرق آن معرفی شده است. سپس اهداف باطنیه و مهارتهای آنها در دعوت به شیوههای مختلف مطرح شده است. نویسنده همچنین تأکید کرده است که فرقه مورد بحث در این کتاب، اسماعیلیه باطنیه است، نه دیگر فرق باطنیه مانند: قرامطه، اخوانالصفا، نصیریه و دروزیه<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | در تمهید کتاب در ضمن دو مبحث ابتدا فرقه زیدیه معرفی و سپس از فرق یا مذاهب آن سخن رفته است. در مبحث دوم نیز باطنیه و مهمترین فرق آن معرفی شده است. سپس اهداف باطنیه و مهارتهای آنها در دعوت به شیوههای مختلف مطرح شده است. نویسنده همچنین تأکید کرده است که فرقه مورد بحث در این کتاب، اسماعیلیه باطنیه است، نه دیگر فرق باطنیه مانند: قرامطه، اخوانالصفا، نصیریه و دروزیه<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در باب دوم کتاب موضع زیدیه در مورد اعتقادات باطنیه در رابطه با توحید و اسما و صفات الهی ذکر شده است. سپس موضع آنان نسبت به دیدگاه باطنیه درباره موضوعات خلقت عالم و نبوت و سمعیات تبیین شده است<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | در باب دوم کتاب موضع زیدیه در مورد اعتقادات باطنیه در رابطه با توحید و اسما و صفات الهی ذکر شده است. سپس موضع آنان نسبت به دیدگاه باطنیه درباره موضوعات خلقت عالم و نبوت و سمعیات تبیین شده است<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ||
زیدیه – | زیدیه – بهجز حمیدان بن یحیی (656ق) - معتقدند که [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] به نص خفی به امامت رسیده و امام حسن و امام حسین(ع) به نص جلی به امامت رسیدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص429</ref>. | ||
در بخشی از باب دوم، به مناقشه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در برخی از آثارش در رابطه با دیدگاه باطنیه اشاره شده که از توصیف خداوند به نفی و اثبات خودداری میورزند. از نظر ابن تیمیه، باطنیه با این دیدگاه، قانون منطقی بدیهی که همان قانون عدم تناقض است را نفی میکنند. ابوسلیمان سجستانی باطنی در کتابش «الأقاليد الملكوتية» آنچنانکه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در کتابش «[[شرح العقيدة الإصفهانية]]» نقل کرده، چنین میگوید: ما بین نقیضین منتاقضین جمع نمیکنیم، تا بگوییم خداوند زنده است و زنده نیست؛ بلکه دو نقیض را برمیداریم و میگوییم: او نه موصوف است و نه لاموصوف<ref>ر.ک: همان، ص209</ref>. | در بخشی از باب دوم، به مناقشه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در برخی از آثارش در رابطه با دیدگاه باطنیه اشاره شده که از توصیف خداوند به نفی و اثبات خودداری میورزند. از نظر ابن تیمیه، باطنیه با این دیدگاه، قانون منطقی بدیهی که همان قانون عدم تناقض است را نفی میکنند. ابوسلیمان سجستانی باطنی در کتابش «الأقاليد الملكوتية» آنچنانکه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در کتابش «[[شرح العقيدة الإصفهانية]]» نقل کرده، چنین میگوید: ما بین نقیضین منتاقضین جمع نمیکنیم، تا بگوییم خداوند زنده است و زنده نیست؛ بلکه دو نقیض را برمیداریم و میگوییم: او نه موصوف است و نه لاموصوف<ref>ر.ک: همان، ص209</ref>. |
ویرایش