۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ما' به 'ما') |
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
از زمان هبوط آدم به زمین و آغاز زندگی بشر روی این کره و مناقشه میان هابیل و قابیل و پذیرش قربانی هابیل، شر را در قابیل مشاهده میکنیم؛ چنانچه برادرش را به قتل تهدید کرد. بعد از قتل هابیل، آدم باید اسمائی را که آموخته بود، در انسانی به ودیعت مینهاد که خداوند متعال اراده کرده، بالطبع این امر در قابیل متجسد نمیشد ازاینرو خداوند شیث را به آدم بخشید. از همینجا میتوانیم بگوییم که وصایت، در تاریخ انسانی، از زمان حضرت آدم ابوالبشر تا زمان پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) وجود داشته است. پس رسالات الهی همزمان و هممسیر با سیر انسان وجود داشته و انبیایی که کلمات سماوی را تبلیغ میکردهاند همواره پس از خودشان به کسی که حجت بر مردم و امام آنان و نشانه راهشان بوده، وصیت میکردهاند؛ در این میان، گاهی وصی نبی بوده و گاهی امام امین بر رسالت پروردگارش. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمودهاند: «ما زالت الارض الا و لله فیها الحجة یعرّف الحلال و الحرام و یدعو الناس الی سبیل الله» یعنی همواره در زمین حجت خدا هست و حلال و حرام الهی را به مردم میرساند و آنان را به راه خدا دعوت مینماید.<ref>ر.ک: سخن ناشر، ص5-6</ref> | از زمان هبوط آدم به زمین و آغاز زندگی بشر روی این کره و مناقشه میان هابیل و قابیل و پذیرش قربانی هابیل، شر را در قابیل مشاهده میکنیم؛ چنانچه برادرش را به قتل تهدید کرد. بعد از قتل هابیل، آدم باید اسمائی را که آموخته بود، در انسانی به ودیعت مینهاد که خداوند متعال اراده کرده، بالطبع این امر در قابیل متجسد نمیشد ازاینرو خداوند شیث را به آدم بخشید. از همینجا میتوانیم بگوییم که وصایت، در تاریخ انسانی، از زمان حضرت آدم ابوالبشر تا زمان پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) وجود داشته است. پس رسالات الهی همزمان و هممسیر با سیر انسان وجود داشته و انبیایی که کلمات سماوی را تبلیغ میکردهاند همواره پس از خودشان به کسی که حجت بر مردم و امام آنان و نشانه راهشان بوده، وصیت میکردهاند؛ در این میان، گاهی وصی نبی بوده و گاهی امام امین بر رسالت پروردگارش. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمودهاند: «ما زالت الارض الا و لله فیها الحجة یعرّف الحلال و الحرام و یدعو الناس الی سبیل الله» یعنی همواره در زمین حجت خدا هست و حلال و حرام الهی را به مردم میرساند و آنان را به راه خدا دعوت مینماید.<ref>ر.ک: سخن ناشر، ص5-6</ref> | ||
با توجه به آنچه گفته شد، نامعقول است که این امر تا زمان رسالت پیامبر اسلام(ص) وجود داشته باشد و به اینجا که -رسالت اخیر است- رسید، استثنا شود؛ ما | با توجه به آنچه گفته شد، نامعقول است که این امر تا زمان رسالت پیامبر اسلام(ص) وجود داشته باشد و به اینجا که -رسالت اخیر است- رسید، استثنا شود؛ ما میبینیم که خداوند در قرآن کریم به پیامبرش خطاب میکند: قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَ مَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَ لَا بِكُمْ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَ مَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿احقاف: 9﴾ یعنی بگو: «من از [ميان] پيامبران، نودرآمدى نبودم و نمىدانم با من و با شما چه معاملهاى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مىشود، پيروى نمىكنم؛ و من جز هشداردهندهاى آشكار [بيش] نيستم.» | ||
به همین دلیل است که مثلاً [[مسعودی، علی بن حسین|مسعودی]] کتاب «اثبات الوصیة» را دراینارتباط مینویسد و در همین باره، علامه جمالالدین ابوالقاسم متوفی 726ق معروف به [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] رسالهای تحت همین عنوان مینگارد. پسازاین افراد، [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، قاضی و محدث یمنی دست به تألیف رساله موسوم به «العقد الثمین فی إثبات وصایة امیرالمؤمنین» زد. این رساله [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، در حقیقت پاسخ به این سؤال است که آیا پیامبر اکرم(ص) پس از خود، وصیت به کسی کرده است یا نه؟ این رساله، علیرغم حجم کمی که دارد، از شخصیت علمی عمیق نویسنده پرده برمیدارد. [[شوکانی، محمد|شوکانی]] فقیه مجددی است که معتقد به وجوب اجتهاد بود. او نظر منحصربهفردی در این باب داشت که درک عمیق زبان عربی، بررسی محیط اطراف آن و شناخت دقایق آن از محورهای اساسی فهم آن بود.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، علاوه بر اینکه ناقد منصف و مصنف مدققی است فقیه، اصولی، محدث، مفسر، مورخ، ادیب، نحوی، شاعر، منطقی، متکلم و حکیم هم هست. نگاهی گذرا به مصنفات صدوچهاردهگانه مؤلف، درجه اعتبار علمی او را به ما نشان میدهد. او مؤلفی است که برخی تصور کردهاند به خاطر برخی افکار و عقایدش، به شیعه امامیه تمایل دارد.<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص10-11</ref> | به همین دلیل است که مثلاً [[مسعودی، علی بن حسین|مسعودی]] کتاب «اثبات الوصیة» را دراینارتباط مینویسد و در همین باره، علامه جمالالدین ابوالقاسم متوفی 726ق معروف به [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] رسالهای تحت همین عنوان مینگارد. پسازاین افراد، [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، قاضی و محدث یمنی دست به تألیف رساله موسوم به «العقد الثمین فی إثبات وصایة امیرالمؤمنین» زد. این رساله [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، در حقیقت پاسخ به این سؤال است که آیا پیامبر اکرم(ص) پس از خود، وصیت به کسی کرده است یا نه؟ این رساله، علیرغم حجم کمی که دارد، از شخصیت علمی عمیق نویسنده پرده برمیدارد. [[شوکانی، محمد|شوکانی]] فقیه مجددی است که معتقد به وجوب اجتهاد بود. او نظر منحصربهفردی در این باب داشت که درک عمیق زبان عربی، بررسی محیط اطراف آن و شناخت دقایق آن از محورهای اساسی فهم آن بود.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> [[شوکانی، محمد|شوکانی]]، علاوه بر اینکه ناقد منصف و مصنف مدققی است فقیه، اصولی، محدث، مفسر، مورخ، ادیب، نحوی، شاعر، منطقی، متکلم و حکیم هم هست. نگاهی گذرا به مصنفات صدوچهاردهگانه مؤلف، درجه اعتبار علمی او را به ما نشان میدهد. او مؤلفی است که برخی تصور کردهاند به خاطر برخی افکار و عقایدش، به شیعه امامیه تمایل دارد.<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص10-11</ref> |
ویرایش